وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین =>مختصري درباره حضرت علي عليه السلام 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز پنجشنبه 09/فروردين/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

سومین شناور دریای ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
claudebot

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
35.173.178.60

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


     اخبار روستا مختصري درباره حضرت علي عليه السلام

   مختصري درباره حضرت علي عليه السلام

حضرت علي (ع) در سيزده رجب سال 30 عام الفيل در كعبه به دنيا امد مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت.در بيست و يكم ماه رمضان سال 40 هجري در شهر كوفه به درجه شهادت رسيد.قبر مطهرش در نجف اشرف قرار دارد.

بخشهاي از زندگاني علي (ع)

با توجه به اينكه امير مومنان ده سال پيش از بعثت پيامبر (ص) ديده به جهان گشود و در حوادث تاريخ اسلام همواره در كنار پيامبر اسلام (ص) قرار داشت و پس از درگذشت آن حضرت نيز سي سال زندگي نمود، مي توان مجموع عمر 63 ساله او رابه پنج بخش زير تقسيم نمود:

1- از ولادت تا بعثت پيامبر اسلام

2- از بعثت تا هجرت پيامبر به مدينه

3- از هجرت تا درگذشت پيامبر اسلام

4- از رحلت پيامبر اسلام تا آغاز خلافت ان حضرت

5- دوران خلافت آن بزرگوار

1- از ولادت تا بعثت پيامبراسلام (ص)

چنانكه اشاره كرديم ، اگر مجموع عمر علي (ع) را به پنج بخش تقسيم كنيم ، نخستين بخش آن را زندگي امام پيش از بعثت پيامبر تشكيل مي دهد ، مقدار عمر امام در اين بخش از ده سال تجاوز نمي كند زيرا زماني كه علي (ع) ديده به جهان گشود ، بيش از سي سال از عمر پيامبر نگذشته بود و پيامبر در چهل سالگي به رسالت مبعوث گرديد ، بنابراين (ع) در موقع بعثت پيامبر بيش از ده سال نگذشت .

 

در آغوش پيامبر :

علي (ع) در اين دورع كه دوره حساس شكل گيري شخصيت و دوره پذيرش تربيتي و روحي او بود ، در خانه حضرت محمد (ص)و تحت تربييت او به سر برد . مورخان اسلامي در اين زمينه مي نويسند:يك سال ، قحطي بزرگي در مكه رخ داد . در آن زمان ابوطالب عموي پيامبر داراي عائله زياد وهزينه سنگيني بود . حضرت محمد (ص) به عموي ديگر خود - عباس - كه از ثروتمندترين افراد بني هاشم بود ، پيشنهاد كرد كه هر كدام از ما يكي از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببريم تا فشار مالي ابوطالب كم شود ، عباس موافقت كرد ، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضوع را با او در ميان گذاشتند .ابوطالب با اين پيشنهاد موافقت كرد .درنتيجه عباس ،‌-جعفر- و حضرت محمد -علي - را به خانه خود برد.علي (ع)همچنان در خانه آن حضرت بود تا آنكه خداوند او را به نبوت مبعوث فرمود و علي (ع) او را تصديق كرد و از او پيروي نمود.پيامبر اسلام پس از گرفتن علي (ع) فرمود : همان را برگزيدم كه خدا او را براي من برگزيد.

از انجا كه حضرت محمد (ص) در سنين كودكي -پس از درگذشت عبدالمطلب-درخانه عمويش ابوطالب و تحت كفالت او بزرگ شده بود ،‌مي خواست با تربيت يكي از فرزندان او ، زحمات وي و همسرش فاطمه بنت اسد را جبران كند و از ميان فرزندان او نظر به علي (ع) داشت .علي (ع) در دوران خلافت خود ، در خطبه -قاصعه- به اين دوره تربيتي خود اشاره نموده و مي فرمايد:شما (ياران پيامبر)از خويشاوندي نزديك من با رسول خدا و موقعيت خاصي كه با ان حضرت داشتم آگاهيد و مي دانيد موقعي كه من خردسال بودم ، پيامبر مرا درآغوش مي گرفت و به سينه خود ميفشرد و مرا در بستر خود ميخوابانيد به طوري كه من بدن او را لمس ميكردم ، بوي خوش ان را ميشنيدم و او غذا در دهان من ميگذارد .من همچون بچه اي كه به دنبال مادرش مي رود ، همه جا همراه او ميرفتم ، هر روز يكي از فضائل اخلاقي خود را به من تعليم ميكرد و دستور ميداد كه از ان پيروي كنم .

 

علي (ع) در غار حرا

حضرت محمد (ص) پيش از انكه به رسالت مبعوث شود ،سالي يك ماه در غار حرا به عبادت مي پرداخت و در اين مدت اگر تهديستي نزد او ميرفت به او طعام ميداد و وقتي كه ماه به پايان مي رسيد و مي خواست به خانه برگردد ابتدا به مسجد الحرام ميرفت و هفت بار يا هر قدر كه ميخواست خانه خدا را طواف مي كرد و سپس به منزل خود باز ميگشت.

قرائن نشان مي دهد كه حضرت محمد(ص)با عنايت شديدي كه نسبت به علي (ع) داشت او را در آن يك ماه همراه خود به حرا مي برد وقتي كه فرشته وحي براي نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت ، علي (ع) در كنار آن حضرت بود و آن روز از همان ماهي بود كه حضرت محمد (ص) براي عبادت به كوه حرا ميرفت .علي (ع) در خطبه -قاصعه-در اين باره ميفرمايد: پيامبر هر سال در كوه حرا به عبادت مي پرداخت و جز من كسي او را نمي ديد... هنگامي كه وحي بر ان حضرت نازل شد ، صداي ناله شيطان را شنيدم ، به رسول خدا عرض كردم : اين ناله چيست ؟ فرمود : اين ناله شيطان است و علت ناله اش اين است كه او از اينكه در روي زمين اطاعت شود ، نا اميد گشته است و آنچه را من ميشنوم تو نيز مي شنوي و آنچه را مي بينم تو نيز ميبيني جز اينكه تو پيامبر نيستي ، بلكه وزير من و برخيز و نيكي هستي .

اين گفتار اگر چمه مي تواند مربوط به عبادت پيامبر در حرا در دوران پس از رسالت باشد ، ولي قرائن گذشته و اينكه عبادت پيامبر در حرا غالبا قبل از رسالت بوده است ، نشان ميدهد كه اين گفتار مربوط به دوران قبل از رسالت پيامبر اسلام (ص) باشد.در هر حال پاكي روح علي (ع) و تربيتهاي پيگير پيامبر سبب شد كه او در همان دوران كودكي با قلب حساس، ديده نافذ و گوش شنوا، چيزهايي را ببيند و اصواتي را بشنود كه براي مردم عادي ديدن و شنيدن انها ممكن نيست .

ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه مي نويسد: در كتب صحاح روايت شده است كه وقتي جبرئيل براي نخستين بار بر پيامبر نازل گرديد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت ، علي (ع) در كنار پيامبر اسلام بود.

از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود : علي (ع) پيش از رسالت پيامبر اسلام ص همراه ان حضرت نور نبوت را ميديد و صداي فرشته را ميشنيد .پيامبر اسلام (ص) به او ميفرمود : اگه من خاتم پيامبران نبودم ، تو شايستگي مقام نبوت را داشتي ولي تو وصي و وارث من ، سرور اوصيا و پيشواي پرهيزگاران هستي .

2- بعثت تا هجرت پيامبر:

دومين قسمت از زندگاني علي (ع) را بخش از بعثت تا هجرت به مدينه تشكيل مي دهد كه از نظر زماني سيزده سال مي شود . اين بخش از زندگاني امام شامل يك سلسله خدمات و مجاهدات درخشان و اقدامات بزرگ و برجسته علي (ع) از كوچكي يكتاپرست بود و هرگز آلوده به بت پرستي نبود تا اسلام او به معناي دست كشيدن از بت پرستي باشد (درحالي كه در مورد ساير ياران پيامبر چنين نبود) پيشگام بودن در پذيرفتن اسلام ، ارزشي است كه قران مجيد روي ان تكيه كرده و صريحا اعلام نموده است كه كساني كه در گرايش به اسلام پيشگام بوده اند ، در پيشگاه خدا ارزش والايي دارند ، انجا كه مي فرمايد : و پيشگامان ،آنان  مقربانند.

توجه خاص قران به موضوع سبقت در گروش به آيين اسلام به حدي است كه حتي كساني را كه پيش از فتح مكه ايمان آورده و جان و مال خود را در راه خدا بذل نموده اند ، از افرادي كه پس از پيروزي مسلمانان برمكيان ، ايمان اورده و جهاد كرده اند ، برتر شمرده است چه رسد به كساني كه پيش از هجرت و در سالهاي نخست ظهور اسلام ، مسلمان شده اند، آنجا كه مي فرمايد: كساني از شما كه پيش از پيروزي (فتح مكه ) در راه خدا انفاق كردند و سپس به جهاد پرداختند ، با كساني كه بعد از آن در راه خدا انفاق و جهاد كردند ، يكسان نيستند، بلكه آنان در پيشگاه خدا مقامي برتر دارند و خداوند به هر دو وعده نيك داده است ...

علت برتري اميان مسلمانان پيش از فتح مكه ( كه در سال هشتم هجري صورت گرفت ) اين است كه آنان در موقعي ايمان آوردند كه اسلام در جزيره العرب به اوج عظمت نرسيده بود و هنوز پايگاه بت پرستان يعني شهر مكه به صورت دژ شكست ناپذيري باقي بود و خطرهايي از هر طرف جان و مال مسلمانان را تهديد مي كرد . البته مسلمانان پس از مهاجرت به مدينه و گرايش اوس و خزرج و قبايل اطراف مدينه به اسلام ، از پيشرفت و ايمني نسبي برخوردار بودند و در بسياري از درگيريهاي نظامي غالب و پيروز ميشدند ، ولي خطر هنوز بكلي برطرف نشده بود . بنابراين در صورتي كه گروش به اسلام و بذل مال و جان در چنين شرائطي ، از ارزش خاصي برخوردار باشد ، قطعا اظهار ايمان و اسلام در آغاز دعوت پيامبر كه قدرتي جز قدرت قريش و نيرويي جز نيروي بت پرستان در كار نبود ، ارزش بالاتر و بيشتري خواهد داشت . از اين نظر سبقت در اسلام در ميان ياران پيامبر ،‌از افتخارات مهم بشمار مي رفت .با اين توضيح ميزان ارزش پيشگامي علي (ع) در اسلام بخوبي روشن مي گردد .

امي و جانشين پيامبر (ص)

پيامبر اسلام به مدت سه سال ، از دعوت عمومي خود داري مي ورزيد و تنها در تماسهاي خصوصي با افرادي كه زمينه پذيرش را در آنها احساس مي كرد ، آنها را به اسلام دعوت مي كرد. پس از سه سال فرشته وحي نازل شد و فرمان خدا را ابلاغ كرد كه پيامبر دعوت هنگاني خود را از طريق دعوت خويشان و بستگان آغاز نمايد . فرمان خدا چنين بود : بستگان نزديك خودرا از عذاب الهي بيم ده و پرو بال مهر و مودت خود را بر سر افراد با ايمان فرو گستر ( نسبت به انان ابراز علاقه و محبت كن ) پس اگر با تو از در مخالفت وارد شوند بگو من از كارهاي بد شما بيزارم.

علت اينكه دعوت خويشان براي نقطه شروع دعوت هنگاني انتخاب شد ، اين است كه تا نزديكان يك رهبر الهي و يا بشري به او ايمان نياورند و از او پيروي نكنند ، هرگز دعوت او درباره بيگانگان موثر واقع نمي شود زيرا نزديكان همواره از اسرار و رازها و ملكات خوب و بد وي كاملا واقف و مطلع هستند، از اين رو ايمان انان نشانه وارستگي مدعي رسالت به شمار ميرود ،چنانكه اعراض و روي گرداني اكثريت قريب به اتفاق انها نشانه دوري مدعي ازخلوص و صفا و صدق در ادعا است . از اين نظر پيامبر به علي (ع) دستور داد كه چهل و پنج نفر از شخصيتهاي بزرگ بني هاشم را براي ضيافت ناهار دعوت كند و غذايي از گوشت بهمراه شير آماده سازد.مهمانان همگي در وقت معين به حضور پيامبر شتافتند و پس از صرف غذا ابولهب عمومي پيامبر با سخنان سبك خود مجلس را از آمادگي براي طرح سخن و تعقيب هدف ، انداخت و مجلس بدون اخذ نتيجه به پايان رسيد و ميهمانان پس از صرف غذا و شير ، خانه رسول خدا را ترك گفتند و پيامبر تصميم گرفت فرداي ان روز ،‌ضيافت ديگري ترتيب دهد و همه انان را جز ابولهب به خانه خود دعوت نمايد.با ز علي به دستور پيامبر غذا و شير آماده نمود و از شخصيتهاي برجسته و شناخته شده بني هاشم براي صرف ناهار و استما سخنان پيامبر دعوت به عمل آورد ، مهمانان همگي باز در موعد مقرر حضور بهم رسانيدند. پيامبر (ص) پس از صرف غذا سخنان خود را چنين اغاز كرد :

هيچ كس از مردم براي كسان خود چيزي بهتر از انچه من براي شما اورده ام نياورده است . من خير دنيا و اخرت براي شما اورده ام . خدايم به من فرمان داده كه شما را به توحيد و يگانگي وي و رسالت خويش دعوت كنم . چه كسي از شما مرا در اين راه كمك ميكند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد.

او اين جمله را گفت و مقداري مكث نمود تا ببيند كداميك از انان به نداي او پاسخ مثبت ميدهد ؟ در اين موقع سكوتي مطلق اميخته با بهت و تحير بر مجلس حكومت كرد و همگي سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند.ناگهان علي (ع) كه سن او در ان روز 15 سال تجاوز نمي كرد ، سكوت را درهم شكست و برخاست و رو به پيامبر كرد و گفت : اي پيامبر خدا من تو را در اين راه ياري ميكنم . سپس دست خود را به سوي پيامبر دراز كرد تا دست او را بعنوان پيمان فداكاري بفشارد در اين موقع پيامبر دستور داد كه علي (ع) بنشيند . بار ديگر پيامبر گفتار خود را تكرار نمود ،باز علي برخاست و امادگي خود را اعلام كرد . اين بار نيز پيامبر به وي دستور داد بنشيند . در مرتبه سوم نيز مانند دفعات پيشين كسي جز علي برنخاست و تنها او بود كه بپا خاست و پشتيباني خود را هدف مقدس پيامبر اعلام كرد. در اين موقع پيامبر (ص) دست خود را بر دست علي زد و جمله تاريخي خود  را در مجلس بزرگان بني هاشم درباره علي بيان نمود و گفت :هان اي خويشاوندان و بستگان من ! علي برادر ووصي و خليفه من در ميان شما است .

بدين ترتيب نخستين وصي پيامبر اسلام به وسيله اخرين سفير الهي در اغاز رسالت كه هنوز جز عده ناچيزي به آيين وي نگرويده بودند تعبين گرديد.

از اينكه پيامبر در يك روز نبوت خود و امامت علي و اعلام كرد و روزي كه به بستگان خود گفت مردم من پيامبر خدا هستم ، همان روز نيز فرمود كه علي وصي و جانشين من است ، مي توان مقام و موقعيت امامت را در اسلام به نحو روشن ارزيابي نمود و به اين مطلب توجه كرد كه اين دو مقام از يكديگر جدا نبوده و همواره امامت  مكمل برنامه رسالت است.

 

داكاري بزرگ 

در سال سيزدهم بعثت ، به دنبال انعقاد پيمان عقبه دوم در شب سيزدهم ذيحجه ، ميان پيامبر اسلام و يثربيان كه طي ان مردم يثرب پيامبر را به شهر دعوت نموده و قول حمايت و دفاع از ان حضرت دادند ، و از فرداي ان شب مسلمانان مكه بتدريج به يثرب هجرت كردند سران قريش دانستند پايگاه تازه اي براي نشر دعوت اسلام در يثرب اماده شده است از اينرو احساس خطر كردند ،چه ميترسيدند پس از ان همه ازار و اذيت كه به پيامبر و پيروان او رسانده اند ، پيامبر در صدد انتقام بر ايد و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد ممكن است راه بازرگاني قريش به شام را كه از كنار يثرب عبور ميكرد مورد تهديد قرار دهد . براي رويارويي با چنين خطري در اخر ماه صفر سال 41بعثت در دار الندوه (مجلس شواري مكه ) اجتماع كردند و به چاره انديشي پرداختند . در اين شورا برخي از حاضران پيشنهاد كردند كه پيامبر تبعيد يا زنداني شود ولي پيشنهاد رد شد . سر انجام تصميم گرفتند او را به قتل برسانند. اما كشتن پيامبر كار اساني نبود زيرا نبي هاشم ارام نمي نشست و به خونخواهي بر ميخواست . سرانجام تصميم گرفتند كه از هر قبيله جواني اماده شود تا شبانه دسته جمعي بر سر حضرت محمد (ص) بريزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه كنند ،در اينصورت قاتل يكنفر نخواهد بود و بني هاشم نمي توانند به خونخواهي برخيزند زيرا جنگ با همه قبائل براي انان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خونبها راضي خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد يافت . قريش براي اجراي نقشه خود شب اول ربيع الاول را انتخاب كردند.

خداوند بعدها هرسه نقشه انان را ياداوري نموده و فرمود:به ياد اور هنگامي را كه كافران نقشه مي كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند،يا به قتل برسانند و يا از مكه خارج سازند، انها چاره مي انديشيدند و تدبير ميكردند و خداوند هم تدبير مي كرد و خدا بهترين چاره جويان و مدبران است.به دنبال اين تصميم قريش ، فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشركان اگاه ساخت و دستور الهي را ابلاغ كرد كه پيامبر شهر مكه را به عزم يثرب ترك كند.

در اينجا براي شكست نقشه دشمن لازم بود پيامبر (ص) از شيوه رد گم كردن استفاده كند تابتواند از شهر خارج شود . براي اين منظور لازم بود فرد جانباز و فداكاري شب در بستر پيامبر بخوابد تا گروهي كه به خانه او يورش ميبرند تصور كنند او هنوز خانه را ترك نگفته است و در نتيجه فكر انان فقط متوجه خانه او شود و از كنترل راهها غفلت كنند. چنين فردي جز علي (ع) كسي نبود.از اين نظر پيامبر نقشه سران قريش را با علي در ميان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و ان پارچه سبزي را كه من هر شب برروي خود ميكشيدم ، بر روي خود بكش تا تصور كنند كه من در بستر خفته ام و مرا تعقيب نكنند.علي (ع) به اين ترتيب عمل كرد ، ماموران قريش از سر شب خانه پيامبر را محاصره كردند و بامداد كه با شمشيرهاي برهنه به خانه هجوم بردند ، علي (ع) از بستر بلند شد.انان نقشه خود را تا ان لحضه صددرصد دقيق و موفق مي پنداشتند، با ديدن علي سخت براشفتند و روي به وي كرده گفتند : محمد كجاست؟ علي فرمود: مگر اورابه من سپرده بوديد كه از من ميخواهيد؟ كاري كرديد كه او ناچار خانه را ترك كند.در اين هنگام به سوي علي (ع) يورش بردند و به نقل طبري او را ازردند و انگاه وي را به سوي مسجد الحرام كشيدند و پس از بازداشت مختصري او را ازار ساختند و در سمت مدينه به تعقيب پيامبر پرداختند، در حالي كه پيامبر در غار ثور پنهان شده بود . قران مجيد اين فداكاري بزرگ علي (ع) را در تاريخ جاودانگي بخشيده و طي ايه اي او را از كساني معرفي ميكند كه در راه خدا جان خود را فدا مي كنند.

بعضي از مردم با ايمان ( همچون علي در ليله المبيب) به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را براي كسب خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.

مفسران مي گويند: اين ايه درباره فداكاري بزرگ علي (ع) در ليله المبيب نازل شده است . خود حضرت نيز در شوراي شش نفري كه به دستور عمر براي تعيين خليفه تشكيل گرديد.با اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج كرد و فرمود : شما را به خدا سوگند مي دهم ايا جز من چه كسي در ان شب پر خطر كه پيامبر عازم غار ثور بود در بستر او خوابيد و خود را سپر بالا نمود؟همگي گفتند: كسي جز تو نبود

.

 




پست های مشابه یا مرتبط با این مطلب



نظرات و پیشنهادات شما

عنوان مطلب :مختصري درباره حضرت علي عليه السلام
تعداد نظرات به این مطلب:0


ارسال نظر
* نام
وبسایت
ایمیل
:) :( :P :o :C ;Y :0 :D :/ :s :r ;) :H) :i) :Q)

کاراکتر باقی مانده

* پیغام
CAPTCH تصویر امنیتی
تغییر تصویر
تصویر امنیتی

 

 


آخرین مطالب بخش اخبار روستا

ولادت حضرت زینب سلام الله
برگزاري شب وفات ام البنين (س)

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه