وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز سه شنبه 18/ارديبهشت/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

سومین شناور دریای ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
18.118.102.225

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 عبور    جستجوی شما در مجموع 11 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است

جستجو این کلمه در گوگل


اربعین

....ن‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.   باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.   در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:   در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:   لست من خندف ان لم أنتقم‌ من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌ لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌ فأهلّوا و استهلّوا فرحا ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌ قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌ و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)   وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.   دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ م یداند که طبیعی‌تر می‌نماید.   4. میرزا حسین نوری و اربعین‌ علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.   ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)   داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.   اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌ک ند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).   این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.   اما در باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.   روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.   خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.   مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.   5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌ شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین ‌نوشت‌ که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.   هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌ نبوده است‌.   ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌،از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. دراین نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.   باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.   آنچه می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.   متن زیارت اربعین هم ازسوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت‌آن حضرت در این روز برخوردار می ‌کند   اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز درروایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.   زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410)، ص 185 ـ 186).   زیارت‌ اربعین، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین‌(ع‌) از این نهضت آمده است‌: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌».   خدایا، امام حسین (ع‌) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی وسرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به‌شهادت رساندند.   دو نکته کوتاه در مورد اربعین: نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)   دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج 98، ص 335).   منبع :بازتاب ...


عمليات مرصاد

....، آمادگي رزمي به پايين‌ترين سطح ممكن تنزل پيدا كرده بود. محور عمليات مشتمل بر مناطق كوهستاني  بسيار صعب العبور و در عمق ده‌ها كيلومتري، خالي از جمعيت بود. جاده آسفالته، شهر ويران شده قصرشيرين را به شهر اسلام‌آباد، كه پيش از اين «شاه‌آباد» خوانده مي‌شد، وصل مي‌كرد. جاده «قصرشيرين- تنگه پاطاق- اسلام آباد» بسيار صعب العبور بود. جاده «قصرشيرين- گيلان‌غرب- اسلام آباد» نيز از جنوب تنگه مي‌گذشت. در شهر اسلام آباد يك پادگان دايمي متعلق به يكي از تيپ‌هاي لشكر 81 زرهي وجود داشت. منطقه حدفاصل بين اسلام آباد و كرمانشاه (كه در فاصله 175 كيلومتري مرزهاي عراق قرار دارد) شامل رشته كوه‌هاي موازي است كه جاده اصلي را قطع مي‌كند. زميني به مساحت 8 تا 15 كيلومتر بين هر دو رشته كوه وجود داشت كه حوضچه‌هايي را در برداشت و از ناهمواري و پست و بلندي كمتري برخوردار بود.   اجراي عمليات به محض صدور فرمان لازم، نيروهاي سازمان منافقين، خط مرزي را در نورديده و با استفاده از خودروهاي وانت كه بر روي آنها مسلسل‌هاي سنگين نصب شده بود و همچنين با استفاده از نفربرهاي زرهي و زرهپوش‌هاي چرخ‌دار روسي و فرانسوي¬PMP و بنهارد و 60PTR، پيشروي  مكانيزه سريع خود را آغاز كردند. در موج اول حمله حدود 2200 نيروي مسلح زن و مرد حضور داشتند. هواپيماهاي جنگيده «ميگ 23» و «ميراژاف يك» عراقي به منظور حفاظت از نيروهاي عمل كننده در برابر دخالت احتمالي نيروي هوايي ايران، اقدام به پروازهاي گشتي مسلحانه و برقراري پشتيباني هوايي نزديك كردند. پيشروي اوليه سبب شد تا اين نيروها به عنوان يك نيروي كاملاً غافلگير كننده و قوي پيشروي كنند و به شهر اسلام آباد واقع در 100 كيلومتري (خط حركتشان) دست يابند. آنها نيروهاي موجود در اين شهر را غافلگير كرده و پادگان و مناطق و موقعيت‌هاي حساس اين شهر را ظرف مدت زمان كوتاهي (چند ساعت) به اشغال خود در آوردند. نيروهاي بعدي با بهره‌گيري از موفقيت‌هاي به دست آمده، در چهارچوب برنامه تعيين شده براي دستيابي به شهر تهران، حمله خود را از سر گرفتند. بديهي بود كه در پشت سر خود، از هيچ‌گونه اقدام دفاعي يا نيروي تاميني در جاده‌ها برخوردار نبودند. رهبران ايران به اطلاعات جامعي در مورد محور و اهداف عمليات و ميزان نيروهاي عمل كننده (سازمان منافقين) دست پيدا كردند و با به حركت درآوردن تعدادي از يگان‌هاي سپاه پاسداران، كه داراي ويژگي‌هاي حركت سبك و سريع بودند و از وسايل نقليه سريع و كوچك استفاده مي‌كردند، واكنش سريعي در مقابل اين رويداد نشان دادند. تعدادي از ارتفاعات و تقاطع جاده‌هاي ارتباطي در فاصله بين اسلام آباد و كرمانشاه را به كنترل خود درآورده و با نيروهاي مقدم منافقين درگير شدند. آنها توانستند تا هنگام آمادگي و تجمع نيروهاي سپاه پاسداران از مناطق مختلف در محور عمليات، منافقين را زمين‌گير و خطوط ارتباطي آنها را در چند نقطه قطع كنند. عمليات نابودسازي منافقين آغاز شد و در همان ابتداي كار، حداقل 1000 منافق كشته، زخمي و اسير شدند. در حالي كه بنا به اطلاعات دريافتي ما، تعداد تلفات منافقين به بيش از 2000 نفر رسيد.   روزشمار عمليات مرصاد 31/4/1366 - روزنامه نيويورك تايمز از عمليات ناوگان امريكا در محافظت از نفت كش‌هاي كويتي انتقار كرد و اين عمليات را در جهت حمايت از عراق دانست.  - پارسونز: «رغبت ايران براي باز نگه داشتن تنگه هرمز، بيش از عراق است.» - سفير عراق در لندن: «ما به كشتي‌ها حمله خواهيم كرد.» - وزير نفت كويت: «نبايد عراق تنها بماند.» - به گفته‌ بي. بي. سي، انگيزه آمريكا از محافظت از نفت‌ كش‌هاي كويتي، اعاده اعتبار از دست‌رفته در جريان مك فارلين است. - تبيين موضع جمهوري‌اسلامي در قبال خليج فارس و قطع‌نامه 598 در مصاحبه مطبوعاتي رئيس جمهوري و سخنان نخست‌وزير.   - آيت‌الله خامنه‌اي: «برخورد ما با آمريكا مهلك خواهد بود.» - عراق اعلام كرد كه قطع‌نامه 598 را پذيرفته است. سخنگوي دولت عراق: «تصويب قطع‌نامه 598 پيروزي سياسي براي عراق است.» - موضع محافل انقلابي لبنان صدور قطع‌نامه 598 سازمان ملل. - سفر دكتر ولايتي به آلمان غربي و مذاكره با مقامات اين كشور.   - نيروهاي سازمان منافقين با پشتيباني و تحريك رژيم عراق، از طريق نوار مرزي سر پل ذهاب و قصرشيرين، تجاوز خود را با نام عمليات «فروغ جاويدان» آغاز كردند. 28/4/1367   - پذيرش قطع‌نامه 598 سازمان ملل از سوي ايران. 31/4/1367   - هارولد بروان: «شكست‌هاي اخير ايران در جنگ و اختلافات داخلي، نقش‌ اساسي در قبول قطع‌نامه 598 به عهده دارد و در عين حال، تهران خود را به طور فزاينده‌اي مواجه با حضور امريكا در خليج فارس مي‌ديد.» - سه روز پس از اعلام تصميم جمهوري‌اسلامي (28/4/1367) مبني بر پذيرش قطع‌نامه عزيز، هيچ‌ اشاره‌اي به پذيرش قطع‌نامه نكرده و در عوض  يك طرح صلح چند ماده‌اي را مطرح كرد.  - سخن‌گوي كاخ سفيد: امريكا معتقد است كه اكنون به عهده ايران است كه نخستين گام را در جهت عادي سازمان روابط ميان واشنگتن و تهران بردارد.  - تصرف قصرشيرين و عبور از ارتفاعات سر پل ذهاب توسط عراق. - عقب‌نشيني نيروهاي خودي از مناطق عملياتي ميمك و هلاله و پيشروي دشمن در مناطق تنگه‌هايي بيجار و بيناي. - موافقت ايران با اعزام هياتي از ناظران سازمان ملل براي برنامه‌ريزي نحوه اجراي آتش بس و نظارت بر اجراي آن.   2/5/1367 - فرانك كارلوچي وزير دفاع امريكا: «حضور نظامي امريكا در خليج‌فارس، تنها وقتي كاهش خواهد يافت كه آتش بس به خصومت‌ها پايان دهد و معين شود كه خليج‌فارس براي كشتيراني امن است.»   - كشته شدن ماهر عبدالرشيد، فرمانده سپاه سوم عراقي. - سفر علي اكبر ولايتي به نيويورك  براي گفتگو با دبيركل سازمان ملل.   3/5/1367 - آغاز عمليات مرصاد؛ شكست پيچيده‌ترين ترفند دشمن و منافقين. - رژيم عراق با به كارگيري گسترده سلاح‌هاي شيميايي در جبهه‌هاي جنگ و موشك‌باران شهرها، توانست شرايط جنگ را به نفع خود تغيير دهد. اين در حالي بود كه كارشناسان نظامي و سياسي ايران، سرگرم بررسي و پذيرش قطع‌نامه 598 شوراي امنيت ملل متحد بودند و سرانجام اين قطع‌نامه  در تاريخ 27/4/1367 از سوي جمهوري‌اسلامي ايران پذيرفته شد.   چهار روز پس از پذيرش قطع‌نامه سازمان ملل، قواي رژيم بغداد در 31/4/1367 به منظور تصرف بخش‌هاي از ايران، تجاوز گسترده‌اي را آغاز كردند؛ ولي با ايستادگي رزمندگان ايران بخش وسيعي از مناطق جنوبي كشور از خطر سقوط نجات يافت. هم‌چنين ارتش عراق در جبهه‌هاي مياني نيز دست به تحريكاتي زد، كه تا حدي مي‌توانست براي تماميت ارضي و استقلال كشور ما خطري به شمار آيد. هدف دشمن در جبهه مياني، زمينه‌سازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين بود. در اين جبهه، ارتش عراق با حمله به خطوط پدافندي خود، آنها را سرگرم كرده بود تا نيروي منافقين بتوانند پس از شكسته شدن خط به وسيله ارتش عراق، از نقطه ديگري حركت خود را آغاز كنند. به اين ترتيب، نيروهاي منافقين پس از تصرف جبهه نيروهاي ايراني در منطقه سر پل ذهاب به دست ارتش عراق، بدون آن كه رو به رو باشند، سوار برخودروهاي خود، به سوي كرمانشاه حركت كردند و تا تنگه «چهارزبر» پيش آمدند. اين حركت سريع و حساب شده دشمن، طراحان جنگ و رزمندگان را غافل‌گير كرد. به محض رسيدن خبر هجوم منافقين و ارتش عراق به شهرهاي مختلف كشور، خيل عظيمي از نيروهاي داوطلب به سوي جبهه‌ها روانه شدند. همين امر، محاسبات دشمن را در تصرف بخشي از كشور ايران بر هم زد. در حالي كه هنوز حملات ارتش عراق در جنوب كشور قطعي نشده بود، بخشي از نيروهاي رزمنده جنوب، راهي غرب كشور شدند تا همراه مردم بسيج شوند و تحت عنوان عمليات «مرصاد» به سركوب حملات عراق و منافقين بپردازند. عمليات مرصاد روز 5/5/1367 با رمز «يا صاحب الزمان (عجل‌الله تعالي وجه الشريف) ادركني» براي مقابله با حركت منافقين و بازپس‌گيري اشغال شده انجام گرفت. در اين عمليات كه با فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب‌اسلامي و با پشتيباني هوا نيروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلام آباد- پل دختر وارد عمل شدند و نيروهاي ضد انقلاب را تا پشت نوار مرزي عقب راند؛ اما قواي ارتش عراق، ارتفاعات مرزي را همچنان در اشغال خود نگه داشتند. در عمليات مرصاد، بيش از 120 دستگاه تانك، 400 دستگاه نفربر، 240 قبضه خمپاهره انداز 60 و 80 ميليمتري و 30 عراده توپ 106 ميليمتري دشمن منهدم شدند. همچنين بيش از 20 تيپ مشترك منافقين و ارتش عراق متلاشي شد و تعداد كشته و زخمي‌هاي دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در اين عمليات، نزديك به 1000 قبضه آر. پي. جي 7، 700 قبضه تيربار كلاشينكوف، ده‌ها دستگاه خودرو، ده‌ها دستگاه تانك و نفربر، تعدادي تجهيزات پيشترفته الكترونيكي و مخابراتي و مقاديري اسناد درون گروهي منافقين به دست رزمندگان ايران افتاد.   3/5/1367 - بازپس گيري شهر گيلان‌غرب از دست نيروهاي سازمان منافقين و دشمن.   8/5/1367 - تاچر نخست‌وزير انگليس: «تشكيل جلسه شوراي امنيت، به روند برقراري صلح ميان ايران و عراق كمك خواهد كرد. برقراري صلح در منطقه، شكست بنيادگرايي تلقي خواهد شد.»   8/5/1367 - چارلز دمن: امريكا از گروه‌هايي كه در پي سرنگون ساختن دولت ايران از طريق زور هستند، حمايت نمي‌كند.   20/5/1367 - انتخاب ژنرال اسلاو كايوويچ از كشور يوگسلاوي به سمت فرمانده كل گروه ناظران بر آتش بس ميان ايران و عراق.   21/5/1367 - ورود يك ديپلمات انگليسي به ايران ارزيابي امكان بهبود مناسبات با ايران.     برگرفته از سايت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس ...


مختصري درباره شهاب الدين

....یا یا کیاببعد از نیم چرخشی به دور محل امروزی درست از پشت حسینیه فعلی محل وارد شده داخل محل می شد که از جلوی حمام عبور می کند. واین سرازیری وسر بالایی که درست در روبروی دفتر فعلی شورای محل قرارگرفته بود را آب چشمه صادق کیا به این شکل در آورده بود.چون در این  نقطه شتاب آب بیشتر میشود وفرسایش خاک را هم انجام می داد.بعد از وارد شدن به داخل چشمه به طرف دشت های شمالی ومزارع ما حرکت می کرد در مکانی که دیگر سطح آب با زمین مساوی می شدومردم در آنجا کار های کشاورزی را انجام می دادند.صادق کیا بعضی از مردم وی را به زبان محلی       سنگر وهم می گویند.ویک چشمه دیگر به نام خورده سنگرو.... این چشمه دارای آب شیرین بسیاربسیار گواراوسبکی بوده واز همه چشمه ها آب خنک تروسالم تری داشت-متأسفانه امروز عده ای درمعدنی که در غرب محل موجود است محل دفن زباله وآشغال وبه خاطر رفت و آمد کمترحتی لاشه حیوانات مرده را دفن کرده اند واین معدن متاسفانه سنگی ونفوذ پذیرآب باران است که معلوم نیست چه زباله ای در آنجا ریخته می شود وهمه این زباله ها را روی هم تلمبار کرده اند وهمراه آب باران  با آن همه وضعیت بد به داخل معدن نفوذ می کند ودر قسمت دویست متر پایین تر چشمه خورده سنگر وبا آن همه عظمت هزاران ساله اش حرکت می کند این چشمه  در اختیار ساکنین مردمی بوده که در بالای تپه زندگی می کردند.بعد تخریب ونابودی تمامی زندگی مردمی  که در بالای این تپه ها وقلعه ها دژ های نظامی زندگی می کردند.این تمدن ها فراموش شده وهنوزکسی هم نتوانسته پرده از اسراراین دژها وتپه ها بردارد که اجداد ونیاکان ما در هزاران سال پیش با زندگی ساده کشاورزی ودامداری ودر کنارآن دستیابی به کوزه گری وشیشه گری وسفالگری که حاصل پیشرفتی از تمدن زندگی آن روز بودن چگونه اعتقادات مذهبی خود را بدون داشتن خط در ظروف گلی – سفالی- کوزه ای وشیشه ای سنگی میگنجاند آن ها از نظر فلسفه – اعتقادی پی به عظمت روح برده بودند ضمن دفن اجساد و قرار دادن مواد غذایی به همراه جسده اجساد را به صورت چمپاده دفن می کردند.همانطور که انسان در خواب چمپاده ای احساس آسایش وآرامش می کند.مرگ را هم نوعی آرامش وآسایش ابدی می پنداشتند تا همواره در آسایش .آرامش زندگی کند آنچه که باعث شگفتی یک باستان شناس زن سوئدی قرار گرفت اسباب وسایل وزیرآلاتی که در حاشیه جنوبی وقسمت دشت دریای خزر یافت شده همین اشیاء  هم در سرزمین وایکینگها پیدا شده چون وایکینگها نه تنها دزدان دریایی بودند بلکه دریانوردان شجاع وماجراجویی بودند که با کشتی های آن زبان خود را به سواحل جنوبی حاشیه دریای خزر می رساندند وبا مردمان وبومیان آن زمان در ارتباط بودندوبا آن هاتجارت میکردند.محل زندگی مردمان دشت با کسانی که ساکنان اصلی جنگهای طبرستان بودند متفاوت بوده.این مردمان خود از مها جرانی بودند که از قسمت شمالی به خاطر سرما و یخبندان مهاجرت را آغا ز کرده بودند وخود را آریایی خواندندولی ساکنان جنگها همان دیوان مازنی بودند که با ورود آریایی نسل آن ها منقرض شد.دیوان مازنی از نظر شکل وفرم وقیافه نسبت به نژاد آریایی بسیار بسیارتنومند وقوی تر دارای اندامی درشت تر بودند. پیدایش دین زردشت وکتاب اوستا وزردشتی شدن مردمان این سرزمین وبر پا داشتن آتش واصل وپایه دین زردشت در گفتار وکردارپندار در قسمت جنوبی روستای شهاب الدین آتشکده ای بوده ومردمی هم در آنجا برای بر پا داری و روشن نگه داشتن آتش زندگی می کردند.(که این حقیر بنا به دلایلی از نامبران نام آن منطقه خودداری می کنیم.)وتا ظهور اسلام آتش مظهر روشنایی ونوردر آن جا روشن بوده ودر مکانی دیگر مردمانی که کارنوارندگی وشادی ورقص وآواز را انجام می دادند تا در جشن ها مرد استفاده قرار می گرفت زندگی می کردند.درآیین زردشت ودین اجداد ونیاکان ما به شادی وسرور خیلی اهمیت می دادند وجشن های سده ومهرگان ونوروز وجشن کاشت وجشن خرمن ...وشروع پایان هر فصلی جشن مخصوص را با آداب سنت خودشان انجام میدادند واز این افراد در مراسم جشن استفاده می کردند.که این مکان هم در قسمت جنوبی روستای ما قرار دارد(که از نامبردن آن مکان هم امتناع میکنم)در کتیبه ای که بر روی سنگ حک شده بوده کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی که بر نیمی از خاک کره زمین حکومت می کرد.از اهورا فردا یعنی خدای زرتشتیان خواست که کشور مرا مملکت مرا از سه آسیب واز سه گزند در امان بدارمصول بدار1-دروغ2- جنگ 3- قحطی و گرسنگی.ایرانیان قدیم از گفتن دروغ توت داشتند و هرگز دروغ را نمی شناختند وکوروش هم مردم خود را دعابه خیر کرد قحطی هم بعد از جنگ وکشتار بوجود می آید.در قسمت شمالی روستای شهاب الدین دهی بزرگی بوده بنام نو کنده مسیر امتداد این روستا درست از چهارشنبه تا ربیع تپه فعلی بوده ودارای مردمانی پیشرفته و متمدن وثروتمند بودند این مردم نه تنها در کار کوزه گری سفالگری شیشه گری سنگ تراشی ودستیابی به آهن در کار کیمیا گری هم مردمانی پیشرفته بودند از اشیاء ولوازم خرد شده وتکه تکه شده ای که هنگام شخم در بعضی از اوقات بدست می آید نشان از تمدن است که در حدود چهار صد سال پیش در این محل زندگی می کردند وروستای نو کنده بر بالای بلندی بنا شده بود واز آب و هوایی خوبی برخوردار بودند در قسمت شمال هم زمینه های دشت حاصلخیز وکشاورزی این مردم بوده و توانستند مردابی را بوجود بیاورند تا از آب آن در موقع کم آبی استفاده نمایند-روستای نوکنده که امروز محل کرهای کشاورزی روستای ما قرار گرفت متأسفانه بر اثر زیاده خواهی وفرصت طلبی عده ای تمام آثارهای مهم این روستای باستانی را از بین بردند وتخریب کردند وعده ای سودجو که بدنبال بدست آوردن زندگی رویایی هر چه خواستند کردند،ولی خوشبختانه نه علم این کار را داشتند و نه خبری از احوا ل و  زندگی  شغل و کار نوکنده. مرحوم حاجی خان ارباب و بزرگ محل بوده و زحمات زیادی برای این محل کشید و در این محل عمارتی را بنا کرده بود ،آسیاب آبی هم بر آرد کردن گندم و آبدنک شالی هم در اختیار مردم قرار داده بود. نوکنده هم از نظر آب چشمه غنی بوده و چند چشمه در قسمت شرق و غرب محل وجود داشت،که امروزه همه و همه تخریب شدند و ازبین رفتند،مردم محل در کنار کشاورزی و دامداری به کارهای سفالگری کوزه ظروف سفال و دیگهای سنگی و شیشه گری و آهنگری آشنایی کامل داشتند و در قسمت غرب روستای نوکنده روستایی قرار داشت بنام بازارسر این روستا محل ایجاد بازار و خرید و فروش مایحتاج مردم منطقه بوده،و آنچه  را که مردم تولید می کردند در بازارسر در اختیار مردم قرار می دادند ،درست بعد از گذشت قرنها این بازار به اطرب روستای شرق محل ما شهاب الدین انتقال یافت. اطرب بیشتر بخاطر داشتن اربابی مقتدر و قدرتمند و ایجاد کاخ مهم در چند طبقه و سردابه ،اصطبل محل نگهداری اسبهای خان کلباد سردار جلیل و تفنگچی های کلبادی و نیرو توات خان کلباد را در خود جای داده بود،دور تا دور کاخ را دیوارهای بلند محصور کرده بود و حیاط آن را آجرفرش کرده بودند،در قسمت فوقانی طبقۀ سوم بنایی بنام کلاه فرنگی بنا کرده بود که در فصل گرما خان کلباد در آنجا استراحت می کرد تمام اطراف کاخ را نگهبانان شب و روز نگهبانی می دادند،و در قسمت شمالی روستای اطرب بنای امام زاده ای به چشم می خورد و مردم به آن امام زاده ارادت دارند. در همین محل بود که سردار جلیل خان کلباد دستور برگزاری بازار فصلی را داد هر فصل از سال بمدت یک هفته تا ده روز بازار معروفی در اطرب برگزار می شد و مردم مایحتاج و وسیله های خودشان را از اطرب بازار تهیه می کردند ،امروز دیگر هیچ آثاری از آن همه شلوغی و سروصدا و همه همه دیگر خبری نیست و عمارت و کاخ خان کلباد را بر اثر نادانی و جهل عده ای که همیشه بدنبال روزنه های دردسر ایجاد توت کینه و فتنه و چند دسته گی کردن مردم برای مهم جلوه دادن خودشان تا رسیدن به نسبت های زشت و پلید حاضر به نابودی همۀ تمدنها و گنجینه های تاریخند تا اینکه خودشان را بین مردم محبوب کنند ،اگر امروزه آن بنای تاریخی وجود داشت بی درنگ آوازه نام و شهرت اطرب بیشتر ار آن چیزی می شد که جهل و حماقت عده ای بر سر آن بنای عظیم و مهم آوردند. در بازارسر هم مثل بقیۀ بازارها مردم برای خرید و فروش جمع می شدند از دیدار هم احساس خوشحالی و خرسندی می کردند تعریف از دیده ها و شنیده ها می کردند،افسوس که دیگر هیچ اثر ردی از بازارسر باقی نماند. گاهی از اوقات هنگام حفر کانال ،حفر آبراه،حفر جوی با اجساد روی هم ریخته برخورد می کنند و گاهی هم تکه هایی از ظرفها به رنگهای آبی ،سبز ،سرخ یا تزئینات قشنگ بچشم می خورد،تکه های ظروف سفالی و شیشه که همیشه هنگام شخم زدن روی زمین می توان دید گاهی از اوقات دانه های تسبیح و سنگی به رنگهای مختلف دیده می شوند و مهمتر از همه مسیری که اینگونه وسیله دیده می شوند کیلو متر ها می باشد،این قدرت روستایی را نشان می دهد که دارای چه بزرگی بوده ولی امروزه هیچ فردی و یا افرادی به این مکان و نقطه برنگشتند تا خبری ازاحوال  مردم نوکنده بدهند. این دهکدۀ زیبا و قدیمی بر اثر بیماری وبا و طاعونی که در زمان پادشاه قاجار اتفاق افتاد و جان میلیونها انسان را گرفت،شهرها ،روستاها و آبادیها را خراب و ویران کرد و تلی از کشته ها و اجساد به جای گذاشت. مردم بیشتر به طرف شرق حرکت می کردند تا ادامه حیات بدهند و بیشتر این افراد خود را به مکانهایی می رساندند،تا فاصلۀ بسیاری از روستای خود داشته باشند ،تا آنجا که اطلاعات دقیقی در کتابهای جدم یافتم مردم نوکنده روستای شهاب الدین و مردمانش را هم می شناختند و می دانستند که این مردم بصورت مهاجر در این مکان مشغول زندگی هستند،و تعداد خانواده ها محدود به چند نفر دامدار می شدکه در صورت امکان می توانستند یک شبه تمام زندگی و اسباب آلات رمه های احشام خود را جمع کنند و کیلومترها به طرف ییلاق بروند ولی مردم نوکنده هرگز چون سالیان سال زحمت کشیدند تا توانستند این روستا را بسازند و در آن با لذت و افتخار زندگی می کردند ولی بیکباره همه چیز عوض شد و مردم همه نابود شدند.  کلی از کشته ها بر جای ماند و خانه های آنها تخریب و تبدیل به جنگل شد،و هر چه بر جای ماند زیر آوار دیوارها خرد شد و بعضی اجساد هم در خانه ها دفن گردید. در این سال جمعیت ایران چنان ازبین رفتند که پسر فتحعلی شاه عباس میرزا نتوانست جلوی هجوم و یورش روسیه تزاری را بگیرد و نیمی از خاک ایران را این خرس شمالی بلعید .  این بود زندگی مردمان نوکنده در مسیر راه امام زاده اسماعیل که بطرف جنگل می رود چندین روستای بزرگ بوده که همه و همه نابود شدند و ازبین رفتند ،امروزه فقط نشانه هایی از درختان پانصد ساله در کنار حاجی خان چشمه به چشم می خورد آرایش درختان بصورتی است که انگار بدست خود انسان کاشته شده است در ضمن چند درخت نادر و قدیمی هم در مسیر حاجی خان به چمازتپه دیده می شود که آنهم بدست بعضی از آقایان قطع گردید بدون آینکه بدانند این نشانه های تمدنی بوده که امروزه محو گردید و این سرنوشت همۀ انسانهاست سرنوشت همۀ تمدنهاست. باز هم برگردیم به زادگاه وطن خودمان به شهاب الدین،بسیاری از خوانین و اربابها مخالف ساخت و ساز و ایجاد بنا بودند و فشار بیش از حد اربابان باعث شد که چند خانوار اصیل شهاب الدین تاب و توان مقاومت در این مکان را نداشتند و چند خانوار به برارده ساری و چند خانوار به اسکاردین رفتند و ماندگار شدند و دیگر به شهاب الدین برنگشتندباز محل خالی از سکنه شد،و چند خانواده ای هم  که ماندند همیشه مورد اذیت و آزار اربابان واقع می شدند و حتی شبها خواب راحت نداشتند، بیشتر شبها افرادی مسلح بنام یاغی راهزن و دزد وارد  محل می شدند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و تا اینکه مردم توانایی مقابله را پیدا کردند از هر نظر تمام زندگی و جان خود را به خطر انداختند تا توانستند امنیت را برای محل فراهم سازند،امروزه باعث تاسف است که بعضی از عزیزان بخواهند زحمات و کوششهای اجداد و نیاکان این محل را مورد تمسخر و ریشخند بدنامی قرار بدهند. بهرحال تاریخ هرگز بی کار و خاموش نیست و آن حق وظیفه ای که در گردن بعضی از افراد دارد واقعیتها را می نویسد ،رسوایی و بدنامی در تاریخ صعب و لعنی هست که تا دنیا پایدار است وجود دارد،شاید روزی کاری که بسیاری از فرماندهان خلفا والیان و حتی خلفا انجام دادند درآن روز برای مردم لذیذ بود ولی با گذشت زمان وقتی حقایق را در کفه ترازو قرار می دهند آنروز است ،واقعیتها خوبیها ،درستی ها، پلیدی ها، بدی ها آشکار می شود ،باشد تا همۀ ما از تاریخ درس عبرت بگیریم و مثل انسان زندگی کنیم. مزرعه پلنگ تله:همه می دانیم که مازندران مکان اصلی ببر بوده ببری که در بیشه های مازندران بود از ببر بنگال هم قوی تر و درشت تر بودند ،ببر در مکان گرم و مرطوب و در قسمتهایی که آب زیاد وجود داشت زندگی می کردند قسمت دشت مازندران با آن همه جنگل های وسیع و چشمه ها و رودها مکان زندگی ببر بوده و همن طور پلنگ که فراوان بود . پلنگی همیشه در فکر اذیت و آزار مردم بوده و به گاو و گوسفندان حمله می کرد و شکار خود را اینگونه انتخاب می کرد ،مزرعه پلنگ تله به خاطر سرسبزی و علفزار بودنش احشام بیشتر به آنجا برده می شدند و برای امنیت حیوانات مکانهایی که باز بود تله آهنی به تعداد عبور و حرکت حیوانات درنده می گذاشتند و تله را به درختی محکم می کردند و دهانه تله مثل دهن کوسه بود، آجهای بر آمده با کوچکترین فشار مثل مین عکس العمل نشان می داد و بیشتر دست یا پای حیوان را می گرفت . در همین مکان توانستند با آن همه تلفات گاو و گوسفند یک پلنگ را به دام بیندازند و دو ببر هم در قسمت شمالی پلنگ تله توسط میر شکارها که تعداد آنها چندین نفر بوده شکار کنند ،و با خیزه ها محلی که سه جفت ورزا  گاو نر وی را حمل می کردند به تمام روستاها می بردند و انعام می گرفتند.و آن شعری که در مورد یکی از شکارچی ها اتفاق افتاد و امروزه توسط تنبور نوازان محلی خوانده و نواخته می شود واقعیت جوانی بوده که گرفتار ببر می شود ولی ب...


کربلای 4

....شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و ام الطویله پیشروی در محور شلمچهقرارگاه قدس: انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب.قرارگاه کربلا: مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم.قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو.هم چنین، یگان های تحت امر این قرارگاه ها می بایست طی شش مرحله به اهداف نهایی خود – از شمال به تنومه و از جنوب به پشت کانال بصره برسند. شرح عملیاتعملیات می بایست در ساعت 22:30 مورخ 3/10/1365 آغاز شود. به همین خاطر غواص های خودی ساعاتی قبل به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حرکت کردند. در این میان، نیروهای دشمن که کاملا آماده و هوشیار بودند ضمن پرتاب منور، با تیربار و خمپاره به طرف نیروهای ایرانی شلیک می کردند. در مجموع، عملیات خارج از کنترل و هدایت فرماندهی قرار گرفته بود و قبل از هر دستوری یگان ها با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عکس العمل دشمن به محض رسیدن به ساحل، درگیری را آغاز می کردند. در این حال، رمز عملیات (یا محمد) حدود ساعت 22:45 اعلام شد و نیروهای عمل کننده فقط توانستند در جزایر سهیل، قطعه، ام الرصاص، ام ال...


کسب مقام نایب قهرمانی توسط شهاب الدین

....هاب الدین بعنوان قهرمان ابن دوره از مسابقات انتخاب شد  در این دیدار قلعه سر موفق شد با دو گل از سد شهاب الدین عبور بعنوان قهرمانی دست یافت تیم فوتبال شهدای شهاب الدین نه تنها به مقام نایب قهرمانی رسید بلکه از سوی مسوولین مسابقات بعنوان تیم اخلاق انتخاب شد  ضمن تبریک به مسوولین قلعه سر از تلاشهای همه بازیکنان و مربیان روستایمان تشکر می کنم ...


حادثه تلخ

....صطفي اسدي طوسي كه در حادثه سقوط اتوبوس به دره جان به جان افرين تسليم كرد و ساعاتي بعد كربلايي محمدحسن محمدي با عبور از مسير حادثه و مطلع شدن از درگذشت حاج مصطفي دچار حمله قلبي شده و به رحمت خدا رفته است .  اين مصيبت بسيار دردناك و جانسوز چهره روستاي شهاب الدين را عزادار كرد. اين ضايعه دردناك را به خانواده هاي محترم ومع...


مختصري درباره حضرت علي عليه السلام

....امبر در صدد انتقام بر ايد و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد ممكن است راه بازرگاني قريش به شام را كه از كنار يثرب عبور ميكرد مورد تهديد قرار دهد . براي رويارويي با چنين خطري در اخر ماه صفر سال 41بعثت در دار الندوه (مجلس شواري مكه ) اجتماع كردند و به چاره انديشي پرداختند . در اين شورا برخي از حاضران پيشنهاد كردند كه پيامبر تبعيد يا زنداني شود ولي پيشنهاد رد شد . سر انجام تصميم گرفتند او را به قتل برسانند. اما كشتن پيامبر كار اساني نبود زيرا نبي هاشم ارام نمي نشست و به خونخواهي بر ميخواست . سرانجام تصميم گرفتند كه از هر قبيله جواني اماده شود تا شبانه دسته جمعي بر سر حضرت محمد (ص) بريزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه كنند ،در اينصورت قاتل يكنفر نخواهد بود و بني هاشم نمي توانند به خونخواهي برخيزند زيرا جنگ با همه قبائل براي انان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خونبها راضي خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد يافت . قريش براي اجراي نقشه خود شب اول ربيع الاول را انتخاب كردند. خداوند بعدها هرسه نقشه انان را ياداوري نموده و فرمود:به ياد اور هنگامي را كه كافران نقشه مي كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند،يا به قتل برسانند و يا از مكه خارج سازند، انها چاره مي انديشيدند و تدبير ميكردند و خداوند هم تدبير مي كرد و خدا بهترين چاره جويان و مدبران است.به دنبال اين تصميم قريش ، فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشركان اگاه ساخت و دستور الهي را ابلاغ كرد كه پيامبر شهر مكه را به عزم يثرب ترك كند. در اينجا براي شكست نقشه دشمن لازم بود پيامبر (ص) از شيوه رد گم كردن استفاده كند تابتواند از شهر خارج شود . براي اين منظور لازم بود فرد جانباز و فداكاري شب در بستر پيامبر بخوابد تا گروهي كه به خانه او يورش ميبرند تصور كنند او هنوز خانه را ترك نگفته است و در نتيجه فكر انان فقط متوجه خانه او شود و از كنترل راهها غفلت كنند. چنين فردي جز علي (ع) كسي نبود.از اين نظر پيامبر نقشه سران قريش را با علي در ميان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و ان پارچه سبزي را كه من هر شب برروي خود ميكشيدم ، بر روي خود بكش تا تصور كنند كه من در بستر خفته ام و مرا تعقيب نكنند.علي (ع) به اين ترتيب عمل كرد ، ماموران قريش از سر شب خانه پيامبر را محاصره كردند و بامداد كه با شمشيرهاي برهنه به خانه هجوم بردند ، علي (ع) از بستر بلند شد.انان نقشه خود را تا ان لحضه صددرصد دقيق و موفق مي پنداشتند، با ديدن علي سخت براشفتند و روي به وي كرده گفتند : محمد كجاست؟ علي فرمود: مگر اورابه من سپرده بوديد كه از من ميخواهيد؟ كاري كرديد كه او ناچار خانه را ترك كند.در اين هنگام به سوي علي (ع) يورش بردند و به نقل طبري او را ازردند و انگاه وي را به سوي مسجد الحرام كشيدند و پس از بازداشت مختصري او را ازار ساختند و در سمت مدينه به تعقيب پيامبر پرداختند، در حالي كه پيامبر در غار ثور پنهان شده بود . قران مجيد اين فداكاري بزرگ علي (ع) را در تاريخ جاودانگي بخشيده و طي ايه اي او را از كساني معرفي ميكند كه در راه خدا جان خود را فدا مي كنند. بعضي از مردم با ايمان ( همچون علي در ليله المبيب) به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را براي كسب خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است. مفسران مي گويند: اين ايه درباره فداكاري بزرگ علي (ع) در ليله المبيب نازل شده است . خود حضرت نيز در شوراي شش نفري كه به دستور عمر براي تعيين خليفه تشكيل گرديد.با اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج كرد و فرمود : شما را به خدا سوگند مي دهم ايا جز من چه كسي در ان شب پر خطر كه پيامبر عازم غار ثور بود در بستر او خوابيد و خود را سپر بالا نمود؟همگي گفتند: كسي جز تو نبود .  ...


محتصري در باره زندگاني امام سجاد عليه السلام

....نهايند - يزيد دستور داد اسيران و سرهاى شهدا را از كنار جيرون كه تفريحگاه خارج از شهر و محل عيش و عشرت يزيد بود عبور دهند . يزيد از منظر جيرون اسيران را تماشا ميكرد و شاد و مسرور به نظرميرسيد , همچون فاتحى بلا منازع و در مقابل قافله اسيران بايستاد و گفت : شكر خداى را كه شما را كشت و شهرهاى اسلام را ازشر مردان شما آسوده ساخت و امير المؤمنين يزيد را بر شماپيروزى داد . امام زين العابدين ( ع ) به آن پيرمردى كه در آن سن و سال از تبليغات زهرآگين اموى در امان نمانده بود , فرمود : اى شيخ , آيا قرآن خواندهاى ؟ . گفت : آرى . فرمود : اين آيه را قراءت كردهاى : قل لا أ سئلكم عليه أ جرا الاالمودة في القربى . گفت : آرى . امام ( ع ) فرمود : آن خويشاوندان كه خداوند تعالى به دوستى آنها امرفرموده و براى رسول الله اجر رسالت قرار داده ماييم . سپس آيه تطهير را كه درحق اهل بيت پيغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا . پيرمردگفت : اين آيه را خواندهام . امام ( ع ) فرمود : مراد از اين آيه ماييم كه خداوند ما را از هر آلايش ظاهر و باطن پاكيزه داشته است . پيرمرد بسيار تعجب كرد و گريست و گفت چقدر من بى خبر ماندهام . سپس به امام ( ع ) عرض كرد : اگر توبه كنم آيا توبهام پذيرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمينان داد . اين پيرمرد را به خاطر همين آگاهى شهيد كردند . بارى , قافله اسيران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند . سپس آنها را در حالى كه به طنابها بسته بودند به زندانى منتقل كردند . چند روزى را در زندان گذراندند , زندانى خراب . به هر حال يزيد در نظر داشت با دعوت ازبرجستگان هر مذهب و سفيران و بزرگان و چاپلوسان دربارى مجلسى فراهم كند تا پيروزى ظاهرى خود را به همه نشان دهد . در اين مجلس يزيد همان جسارتى را نسبت به سر مقدس حضرت سيد الشهداء انجام داد كه ابن زياد , دست نشانده پليدش در كوفه انجام داده بود . چوب دستى خود را بر لب و دندانى نواخت كه بوسهگاه حضرت رسول الله ( ص ) و على مرتضى و فاطمه زهرا عليهما السلام بوده است . وقتى زينب ( ع ) اين جسارت را از يزيد مشاهده فرمود و اولين سخنى كه يزيد به حضرت سيد سجاد ( ع ) گفت چنين بود : شكر خداى را كه شما را رسوا ساخت , بى درنگ حضرت زينب ( ع ) در چنان مجلسى بپاخاست . دلش به جوش آمد و زبان به ملامت يزيد و يزيديان گشود و با فصاحت و بلاغت علوى پيام خون و شهادت را بيان فرمودو در سنگر افشاگرى پرده از روى سيهكارى يزيد و يزيديان برداشت , و خليفه مسلمين را رسواتر از مردم كوفه نمود . اما يزيد سر به زير انداخت و آن ضربات كوبنده و بر باد دهنده شخصيت كاذب خود را تحمل كرد , و تنها براى جواب بيتى خواند كه ترجمه آن اين است : ناله و ضجه از داغديدگان رواست و زنان اجير نوحهكننده را مرگ درگذشته آسان است . امام سجاد ( ع ) در دمشق علاوه بر سخنانى كه حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن كريم فرمود و حقيقت را آشكار كرد , حضرت زين العابدين ( ع ) وقتى با يزيد روبرو شد - در حالى كه ازكوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : اى يزيد , به خدا قسم , چه گمان ميبرى اگرپيغمبر خدا ( ص ) ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر كرد كه دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند , و همه اطرافيان از آن سخن گريستند . فرصت بهترى كه در شام به دست امام چهارم آمد , روزى بود كه خطيب رسمى بالاى منبر رفت و در بدگويى على ( ع ) و اولاد طاهرينش و خوبى معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به يزيد گفت : به من هم اجازه ميدهى روى اين چوبهابروم و سخنانى بگويم كه هم خدا را خشنود سازد و هم براى مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نميخواست اجازه دهد , زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود ميترسيد . مردم اصرار كردند . ناچار يزيد قبول كرد . امام چهارم ( ع ) پاى به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت كه دلها از جا كنده شد و اشكها يكباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مردبرخاست . خلاصه بيانات امام ( ع ) چنين بود : اى مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برترى ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست , حلم نزد ماست , جود و كرم نزد ماست , فصاحت وشجاعت نزد ماست , دوستى قلبى مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است كه مردم با ايمان ما را دوست بدارند , و اين كارى است كه دشمنان ما نميتوانند از آن جلوگيرى كنند . سپس فرمود : پيغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست , وصى او على بن ابيطالب از ماست , حمزه سيد الشهداء از ماست , جعفر طيار از ماست , دو سبط اين امت حسن و حسين ( ع ) از ماست , مهدى اين امت و امام زمان از ماست . سپس امام خود را معرفى كرد و كار به جايى رسيد كه خواستند سخن امام را قطع كنند , پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سكوت كرد . تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : اى مؤذن تورا به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد كرد و گفت : آيا اين پيامبرارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويى جد تو است همه ميدانند دروغ ميگويى , واگر بگويى جد ماست , پس چرا فرزندش حسين ( ع ) را كشتى ؟ چرا فرزندانش را كشتى ؟ چرا اموالش را غارت كردى ؟ چرا زنان و بچههايش را اسير كردى ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گريبان چاك زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستى آشوبى به پا شد . اين پيام حماسى عاشورا بود كه به گوش همه ميرسيد . اين نداى حق بود كه به گوش تاريخ ميرسيد . يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتى بعضى ازلشكريان را كه همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرارداد . سرانجام بيمناك شد و از آنان روى پوشيد و سعى كرد كمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال , يزيد بر اثر افشاگريهاى امام ( ع ) و پريشان حالى اوضاع مجبورشد در صدد استمالت و دلجويى حال اسيران برآيد . از امام سجاد ( ع ) پرسيد : آياميل د...


ساماندهي بركه لرگ عبور جهت احداث پارك

ساماندهي بركه لرگ عبور جهت احداث پارك...


لايروبي نهرهای داخل روستا

....به نحو احسنت صورت پذیرد. این عمل موجب این شده است آب های جاری ای که قبلا درون خیابانهای روستا جمع می شدند و مانع عبور و مرور آسان برای مردم بودند به راحتی از این طریق به خارج از محل انتقال پیدا کنند.   با تشکر از همکاری اهالی روستا دهیاری روستای شهاب الدین...


وصیت نامه ی شهدا

....ر بزرگوارش را از دست داد و مسئولیت خانه به دوشش افتاد . با سختی فراوان روبرو شد و همچون کوهی محکم از کنار سختیها عبور کرد .تا اینکه تشکیل خانواده داد و حاصل آن ازدواج فرزندی به نام محسن شد و جهت لیبک به ندای امام امت به جبهه های حق علیه باطل شتافت.تا اینکه در عملیات کربلای 10 در تاریخ 4/2/66 به شهادت رسید.و در گلزار شهدای شهاب الدین کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد. فرازی از وصیت نامه شهید: خداوندا با خوشحالی و فکری آزاد به خاطر پیوستن به تو به جبهه آمدم تا شاید شربت شهادت بنوشم.اگر می خواهید مکتبتان جاوید بماند دامن روحانیت را بگیرید و قدر روحانیون دینی را بدانید . اسلام بدون روحانیت مانند کشور بی طبیب است .  امام را یار و یاور باشید. مادر جان من شما را دوست دارم اما بهتر از اینها مکتبم را بیشتر از شما دوست دارم و نمی توانم تحمل کنم که دین من در خطر باشد و من با خیال راحت به زندگی ادامه بدهم و به جبهه و جنگ توجهی نکنم . مادرم صابر باش که خداوند صابران را دوست دارد. خواهر گرامی ام امیدوارم از دیدن جای خالی من ناراحت نشوی زیرا امانتی بودم و باید روزی این امانت از جمع شما می رفت . حجابتان را حفظ کنید که کوبنده تراز خون من است .         شهید:                            علی خلیلی تاریخ تولد:                         1345 تاریخ شهادت:                  31/1/1366 محل شهادت:                         بانه عضویت:                           بسیجی وضعیت تاهل:                       مجرد محل ذفن:               گلزار شهدای روستای شهاب الدین زندگی نامه شهید:  شهید علی خلیلی در ماه مبارک رمضان سال 1345 از خانواده ای مذهبی در روستای شهاب الدین دیده به جهان گشود وی دوران طفولیت را در روستای شهاب الدین و واوسر سپری و در سن هفت سالگی راهی دبستان شهاب الدین و دوره راهنمایی را در مدرسه روستای طوسکلا به پایان رسانید و تحصیلات دبیرستان را در شهر نکا شروع کرد و جهت لبیک به ندای پیامبر گونه امام امت و پاسداری از اسلام و کیان ارزشمند نظام جمهوری اسلامی اول بار در منطقه مریوان با خصم جنگید . بار دوم در منطقه فاو از طریق          جهاد سازندگی و بالاخره با گردان علی ابن ابی طالب (ع) ابتدا در جنوب و سپس در غرب کشور در کربلای 10 شرکت کرد و در منطقه بانه به فیض شهادت نائل آمد. فرازی از وصیت نامه شهید: پیرو روحانیت باشید آنها مارا نجات دادند یک قدم از امام جلو نیفتید که هلاک می شوید و یک قدم هم عقب نیفتید چون غرق می شوید. برادران و خواهرانم از شما تشکر می کنم که من در میان شما انتخاب شدم تا بتوانم به اسلام و قران خدمت کنم . ای برادران که مرا چگونه زیستن آموخته اید و الگو در زندگیم بودید همانطور که من راه دیگر شهدا را ادامه دادم شما هم راه مرا ادامه بدهید تا خون من نخشکد. ای کسانی که در هر گوشه وکنار جامعه هستید اگر می خواهید که کشور ما ، دین ما ، مذهب ما، آئین ما و مرام ما پا برجا باشد با هم اتحاد داشته باشید تا به کمال برسیم  ای برادران و خواهران حجاب را رعایت کنید که حجاب بهتر از خون  ریخته شده هر شهید است. 24/10/65      ...


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه