وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز جمعه 14/ارديبهشت/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

سومین شناور دریای ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
18.221.239.148

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 پاسخ    جستجوی شما در مجموع 30 نتیجه داشت که در 2 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه

جستجو این کلمه در گوگل


اربعین

.... که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج 98، ص 335).   منبع :بازتاب ...


سیزده آبان

..... مأموران شاه، دانشگاه را به محاصره خود درآورده بودند تا چنانچه فرياد حق طلبانه از گلويي برخاست آن را با گلوله پاسخ دهند. دانش آموزان در كناره نرده ها و زمين چمن اجتماع كرده بودند و فرياد مقدس "الله اكبر" آنان فضا را مي شكافت و تا فاصله هاي دور طنين مي انداخت. ساعت يازده صبح مأموران ابتدا چند گلوله گاز اشك آور در ميان دانش آموزان و دانشجويان پرتاب كردند. اجتماع كنندگان در حالي كه به سختي نفس مي كشيدند، صداي خود را رساتر كردند و با فرياد دشمن شكن "الله اكبر" لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افكندند. در اين هنگام تيراندازي آغاز شد و لاله هاي انقلاب يكي پس از ديگري در خون غلتيدند جوانان با فرياد الله اكبر و با شعارهاي مرگ بر امريكا و مرگ بر شاه به شهادت رسيدند و انقلاب خونين اسلاميشان را تداوم بخشيدند و دشمنان اسلام را بيش از پيش به رسوايي و شكست كشاندند. در اين واقعه 56 تن شهيد و صدها نفر مجروح شدند. يكي از شاهدان عيني مي گويد. "شنبه 13 آبان سال 1357 ساعت 11 ص...


عاشورا ی 94

....نبمه خدا برار ندارمه. از داغ شه حسین قرار ندارمه بعداز مرثیه خوانی نوبت منبر می شود حجت‌الاسلام صفری درباره پاسخ به شبهات مطالبی مفید بیان می کند بعد از منبر اقامه نماز جماعت ظهر و عصر به امامت حجت‌الاسلام والمسلمین سجادی انجام می گیرد صرف ناهار و مراسم با اهدای فاتحه به اتمام می‌رسد  از نکات قابل توجه امسال عزاداری بسیار منظم برگزار گردید ...


مسابقه دهه كرامت

....ت به اطلاع مي رساند كميته فرهنگي روستاي             شهاب الدين به 5 نفر از كساني كه پاسخ صحيح به سوالات ذيل دهند بقيد قرعه جوايزي اهدا مي نمايد. سوالات : 1-كنيه مادر حضرت فاطمه معصومه(س) چيست؟ 2-قبر مادر حضرت فاطمه معصومه(س) در كدام قبرستان است؟ 3-مادر حضرت فاطمه معصومه(س) از ...


مختصري درباره حضرت معصومه سلام الله

....ز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش.    فضيلت زيارت  دعا و زيارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهايي، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زيارت، جامي است زلال از معنويت ناب درکام عطشناک زندگي؛ و زيارت حرم معصومه (س)، بارقه اميدي در فضاي غبارآلود زمانه، فرياد روح مهجور در هنگامه غفلت و بي خبري، و نسيمي فرحناک و برخاسته از باغستان هاي بهشت است. زيارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس مي دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نوميدي باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت مي کند. زيارت مزار با صفاي کريمه اهل بيت (س)، سبب مي شود که زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامي بدبختي ها و سيه روزي هاست- فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد. بر همين اساس است که براي زيارت آن حضرت، پاداش بسيار بزرگي وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در اين باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: ?هر کس عمه ام را در قم زيارت کند، بهشت از آن اوست?.  رگزيدن شهر قم پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفت  به قم برود. يکي از نويسندگان در اين باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزيد، مي نويسد: ?بي ترديد مي توان گفت که آن بانوي بزرگ، روي ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي که بعدها براي اين سرزمين پيش  مي آيد - محوريتي که آرامگاه ايشان مرکز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد. اين جريان به خوبي روشن مي کند که آن بانوي الهي، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته و خود را با شتاب بدين سر زمين رسانده و محوريت و مرکزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي کرده است. زيارت حضرت معصومه (س) از منظر روايات  درباره فضيلت زيارت حضرت معصومه (س) روايات فراواني از پيشوايان معصوم رسيده است. از جمله، هنگامي که يکي از محدثان برجسته قم، به نام ?سعد بن سعد? به محضر مقدس امام رضا (س) شرفياب مي شود، امام هشتم خطاب به ايشان مي فرمايد: ?اي سعد! از ما در نزد شما قبري است?. سعد مي گويد: فدايت شوم! آيا قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر (س) را مي فرماييد؟ مي فرمايد: ?آري، هر کس او را زيارت کند، در حالي که به حق  او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.? پيشواي جهان تشيع امام جعفر صادق (س) نيز در اين باره مي فرمايد: ?هر کس او را زيارت کند، بهشت بر او واجب گردد?. و در حديث ديگري آمده است: ?زيارت او، هم سنگ بهشت است?. زيارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع) يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) دربا...


عمليات مرصاد

....فرمانده عالي جنگ (آقاي هاشمي رفسنجاني) در خطبه هاي نماز جمعه تهران گفت: اگر عراق به تجاوزات خود ادامه دهد، شاهد پاسخ ما در ميدان جنگ خواهد بود.  آمريكايي ها كه از تحركات عراق و منافقين عليه ايران ناخشنود بودند، همراه با اعضاي داخلي ديگر شوراي امنيت و عربستان سعودي، عراق را تحت فشار قرار داده و از كشورهاي عربي نيز خواستند به عراق در خصوص پيشروي غيرقابل اداره منافقين هشدار دهند. در اين حال، چارلز ردمن ، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در موضع گيري آشكاري گفت: ارتش آزاديبخش ملي ايران مستقر در عراق، با پشتيباني عراق عمل مي كند و در پي سرنگون ساختن از طريق زور است.  وي تاكيد كرد: آمريكا از گروه هايي كه در پي سرنگون ساختن دولت ايران از طريق زور هستند، حمايت نمي كند.  بعدها، استالين در نامه اي به پيشه وري در توجيه علت عقب نشيني نيروهاي شوروي از آذربايجان ايران، از آن به عنوان تاكتيك هاي لنين ياد كرد. استالين در اين نامه آورده است: ايران درگير جنگ با يك دشمن خارجي نيست كه يك ناكامي نظامي بتواند محافل انقلابي ايران را تضعيف كند. نتيجه آنكه در ايران وضعيتي وجود ندارد كه بتواند با تاكتيك هاي لنين در 1905 و 1917 ميلادي تطابق داشته باشد.  تلاش نيروهاي عراقي در آستانه اشغال مجدد خرمشهر، پيام امام به سپاه و واكنش مردم نسبت به اين رخدادها كه حضور در صحنه هاي جنگ را در پي داشت، وضعيتي همانند روزهاي آغاز جنگ به وجود آورد؛ چنان كه آقاي هاشمي در ترسيم وضعيت داخلي كشور و روحيه نيروهاي داوطلب گفت: بوي نشاط و جهاد در همه جا به مشام مي رسد.   فرمانده عالي جنگ نيز در اين زمينه گفت:  تا به حال مظلومانه دفاع مي كرديم؛ اما متهم بوديم كه جنگ طلبيم و صلح را نمي خواهيم، هيچ كس توجهي نمي كرد كه ملت ما مي گويد، تا پيروزي مي جنگيم، يعني تا پيروزي در گرفتن حقمان و نه در گرفتن زمين ديگران. ما الان مواضع صلح طلب و صاحب حق را داريم و در دنيا صدام متجاوز، ناحق و انعطاف ناپذير است.  رسانه هاي خارجي و تحليل گران غربي نيز تغيير اوضاع اخلي و افكار عمومي در ايران را مورد تاكيد قرار دادند و راديو لندن در اين باره گفت: ايران، موضع دولت اسلامي را در برابر افكار عمومي تقويت كرده است. در ايران، بار ديگر حالتي شبيه به پاييز 1980 (1359) زمان نخستين حمله عراق به خاك ايران، زنده شده است.  ... موج تازه هجوم هاي عراق، ماشين جنگي را توان تازه اي بخشيده است و فعاليت هاي بسيج، مردم را براي جنگ احيا كرده است.   هانس هايتوكوبيتس تحليل گر انستيتوي بين المللي مطالعات استراتژيك لندن، با تغيير روند تبليغات در رسانه هاي غربي تاكيد كرد:  ايرانيان در مطبوعات غربي، پيروزي تبليغاتي قابل ملاحظه اي به دست آورده اند ... و مطبوعات غربي بر ضد عراق چرخش كرده اند.   بعدها يكي از نظاميان ارتش عراق طي تحليلي در روزنامه السفير در مورد نتايج استراتژيك عراق نوشت:  هنگامي كه نيروهاي ايراني با آتش بس موافقت كردند، رهبري عراق ابتكار عمل را در دست داشت و در يك اشتباه استراتژيك بزرگ افتاد و شديداً به ايران حمله كرد؛ به خصوص در منطقه خوزستان، به نزديكي هاي اهواز كه رسيد، ناگهان تغييري در ايران مشاهده شد و ايراني كه از كمبود نيروهاي داوطلب رنج مي برد، ناگهان حركت خروشان ملي را كه ديد شور و شوقي در محافل مردمي ايران ايجاد كرد.       تاريخ پيدايش سازمان مجاهدين خلق (منافقين)  سازمان مجاهدين خلق ايران(منافقين) در شهريور ماه سال 1344 توسط محمد حنيف نژاد و سعيد محسن و اصغر بديع زادگان تاسيس شد. بنيانگذاران اين سازمان كه از جوانان مسلمان و از اعضاي نهضت آزادي بودند، پس از قيام 15/3/1342 متاثر از تحولي كه آن قيام در جامعه ايجاد كرده بود و با تصور ناموفق بودن قيام مردمي، مشي مسلحانه را بر روش سياسي نهضت آزادي و شيوه انقلاب مردمي امام خميني(س) ترجيح دادند و سازماني تحت نام سازمان آزادي بخش ايران و بعدها در سال 1350 به عنوان سازمان مجاهدين خلق ايران را پايه گذاري كردند. اين سازمان با توجه به برداشت هاي سطحي از اسلام و نداشتن عمق لازم در مباني ديني و مذهبي، در ديدگاه هايش تبعيت از مرجعيت و ولايت فقيه جايي نداشت و آموزش هاي سياسي و ايدئولوژيك آن بر پايه مطالب فرا گرفته از آموزه هاي ماركسيستي بود. تغيير رسمي ايدئولوژي سازمان، در سال 1354 اتفاق افتاد. در فاصله سال هاي 1350- 1353 بيشتر اعضاي آن كشته شده يا به زندان افتادند و يا به خارج از كشور گريختند، و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دوباره وارد صحنه تحولات كشور شدند. اين سازمان، از جمله نادر سازمان هايي بود كه به قانون اساسي راي مثبت نداد. بعدها مشي مبارزه مسلحانه در پيش گرفت، كه متعاقباً رهبر و عده اي از اعضاي آن به خارج از كشور فرار كرده و در فرانسه مستقر شدند. به دنبال بهبود روابط دو كشور ايران و فرانسه، در سال 1364 به عراق پناهنده شدند. صدام حسين، رييس جمهور وقت عراق، تا آن زمان از اعضاي اين سازمان در زمينه جاسوسي و عمليات نظامي عليه ايران بيشترين بهره برداري را كرد. پس از اشغال عراق توسط آمريكا، اين گروهك عملاً و رسماً به يونيفورم پوشان آمريكا پيوستند. از جمله سازمان هايي كه حتي به رغم يورش نظاميان عراق به خاك ايران و به لحاظ مخالفت هاي ذاتي كه با انقلاب اسلامي و نظام جديد داشت و دفاع در برابر متجاوزين را جنگ ارتجاعي مي ناميدند، گروهك منافقين بود. در عني حال، اسناد فراواني وجود دارد كه همين سازمان در راستاي نفوذ در ميان صفوف رزمندگان و جاسوسي به نفع دشمن، گاهي اوقات تعدادي از نيروهاي خود را به جبهه ها روانه و چنين وانمود مي كرد كه در كنار ساير توده هاي مردم، در امر دفاع از كشور حضور دارد. بر اين اساس، چنين تحليلي، مجوز ورود به جنگ را به آنان نمي داد؛ مگر توجه به اهدافي استراتژيك كه سازمان در مسير آنها قدم برمي داشت و ضربه به جمهوري اسلامي ايران در راس آن قرار داشت. عمده ترين هدفي را كه آنان در اين زمينه تعقيب كردند، در واقع تبديل جنگ مزبور به يك جنگ داخلي بود كه به تعبير آنان، به عنوان رهايي خلق هاي تحت ستم!! بايد صورت مي گرفت. در حقيقت، اين نهايي ترين هدفي بود كه اين نيروها در صورت داشتن توان لازم و برخوردار بودن از شرايط مساعد، بايد به آن مي پرداختند و در صورت مساعد نبودن شرايط يا نداشتن توان لازم، بايد به تمهيدات سياسي- نظامي اين هدف پرداخته و شرايط لازم را براي تحقق آن به وجود مي آوردند. در زمينه تمهيدات سياسي، دامن زدن به نارسايي ها و بحران هاي اجتماعي- اقتصادي ناشي از جنگ و تبديل آنها به نارضايتي مردم، از عمده ترين مسائلي بود كه در دستور كار نيروهاي ماركسيستي قرار گرفت.   از نظر آنان، در زمينه تمهيدات نظامي، هدف اصلي ظرافت خاصي پيدا مي كرد؛ يعني بايد تا آن جا كه ممكن بود، از توان نظامي كشور اطلاعات كسب شود و همين طور بايد نقاط ضربه پذير بررسي شده و مناسب ترين موقعيت براي زدن ضربه اي كاري، انتخاب شود، لذا سنجش كيفيت نيروهايي كه نظام مي تواند به درگيري هاي داخلي اختصاص دهد، بررسي دقيق نقاط ضعف در جبهه ها ( در زمينه تجهيزات، آرايش نيروها و مهارت هاي نظامي)، به دست آوردن طرح هاي نظامي كه در جبهه ها عمل مي شد، شناسايي مراكز حساس و بررسي نحوه و ميزان نفوذ در آنها، و همچنين برنامه ريزي دقيق براي تدارك هر چه بيشتر امكانات نظامي، ذخيره سازي مهمات و پيش بيني مقدمات لازم براي آنها، در دستور كار سازمان قرار داشت و اعضاي گروهك ماموريت داشتند به اين موارد مهم دست يابند. بر اين اساس، در طول جنگ تحميلي، اين سازمان به دفعات مزاحمت ها و مشكلاتي را براي رزمندگان و مدافعان كشور فراهم كرد و از طريق نفوذ و جاسوسي، عمليات شناسايي در جبهه ها و عمليات تروريستي در داخل، خدمات شايان توجهي به دشمن كرد. طراحي و اجراي عملياتي با نام فروغ جاويدان با همراهي و مشاركت نظاميان عراقي در جبهه مياني، از جمله اقدامات زنجيره اي گروهك منافقين به شمار مي آيد كه مصادف با روزهاي پاياني جنگ تحميلي، جامعه اسلامي و ملت ايران را با چالشي خيانت آميز مواجه كرد.     عملكرد سازمان منافين در طول جنگ تحميلي  عملكرد سازمان به منزله يك نيروي مخالف، در حد و اندازه اي بود كه پيش از آغاز جنگ تحميلي، رژيم بعثي عراق از تحليل ها،مواضع و نشريات سازمان بهره برداري مي كرد؛ اقدامي كه موجب شد تا منافقين بر اساس تاكتيكشان در دوره مزبور، در مقابل آن واكنش نشان دهند و سخنگوي آنان به عراق هشدار دهد كه مجاهدين را سبب ترفندها و معامل...


سالروز تخريب بقيع

....ده ای ازاقوام وفرزندان رسول خدا( صلی الله علیه وآله وسلم ) درخارج این آرامگاه عمومی ودرخانه خصوصی گردیده اند. پاسخ این سئوال برای کسانی که با تاریخ مدینه آشنا هستند واضح وآشکار است چرا که آن روزها دفن شدن افراد متشخص و مورد احترام ،بجای گورستان عمومی در داخل منازل و توجه به آرامگاههای خصوصی بیش از آنچه امروز در دنیا مرسوم است ،معمول و رایج بوده است،بعنوان مثال می توان از دفن شدن عبدالله پدر گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه نابغه و رافع بن مالک (14)، انصاری بزرگوار و از صحابه و یاران با وفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از شهادت در جنگ أحد و انتقال به مدینه در خانه آل نوفل دفن گردید ، و همچنین دفن شدن خلیفه أول و دوم در داخل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیشنهاد امام مجتبی (علیه السلام) در این راستا از همین نمونه ها است، أساساً هم دفن شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در داخل بیت و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بی سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار ،یک عمل عادی و طبیعی به حساب می آمد. جایگاه دعای رسول خدا در خانه عقیل گفته شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در اوقات مختلف در کنار بقیع قرار می گرفت و در آنجا به مناجات می پرداخت وبراهل بقیع دعا واز خداوند متعال برای آنان استغفار و استرحام می نمود و گاهی نیمه های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می نمود. در روایت است که:عن خالد بن عوسجه:«کنت أدعو لیلة الی دار عقیل بن أبی طالب الّتی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد (علیهماالسلام) یُریدُ العریض معه أهله فقال لی أَعَنْ أثر وقفت هاهنا؟ قلت :لا. قال:هذا موقف نبی الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باللیل اذا جاء لیستغفرلأهل البقیع»( 15 ). خالد بن عوسجه می گوید :«شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل که در جنب در این خانه قرارگرفته است،دعا می کردم جعفر بن محمد (علیهما السلام) که به همراه خانواده اش عازم عُریض بود، مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم:نه، فرمود:اینجا جایگاه دعای رسول خداست،شب هنگام که برای استغفار أهل بقیع می آمد در اینجا توقف می نمود.»   أخبار غیبی رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) با توجّه به آیه مبارکه: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی»( 16 ) تمام فرمایشات و أعمال حضرت رسول ،مؤیّد به تأییدات الهی است و در این زمینه برای برپایی دین و برافراشته شدن پرچم حق و حقیقت از تمام امکانات موجود استفاده کرده اند چه با أعمال خارق العاده که قبل از بعثت بروز می دادند تا زمینه را برای پذیرش مردم آماده سازند که ازآن به «إرهاص» تعبیر می شود.( 17 ) و چه بعد از بعثت با بیان حقیقت که گاهی نیز با معجزه همراه بود حجّت را بر مردم تمام می فرمودند،همچنان که در ماجرای غدیر خم هنگام بازگشت ازحجة الوداع همه حُجّاج را دراین محل جمع کرده بعد از بجا آوردن نمازدر ضمن خطبه ای مهم فرمودند:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه»( 18 ) و به این ترتیب مسأله جانشینی آقا علی (علیه السلام) راعلیرغم اینکه بارها در فرصتهای مناسب مطرح کرده بودند در آن جمع عظیم حُجّاج به زیباترین شکل بیان داشتند،و یا در هنگام نزول آیه تطهیر که دلیل عصمت أهل بیت بود علاوه بر بیان آن در موقع نزول ،حدود 9 ماه درأوقات نماز وقتی که مردم منتظر پیامبراکرم بودند تا ایشان تشریف بیاورند و نماز را اقامه فرمایند ایشان در جلوی در خانه آقا علی (علیه السلام) که به مسجد باز می شد می ایستادند و می فرمودند:«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته أهل البیت انّما یُِرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا»( 19 ). البته موضوعات و حوادث مهم دیگر نیزکه جزء اصول اسلام نبوده است از چشمان تیز و حقیقت بین آن حضرت به دور نمانده و وقوع آنها را پیشاپیش به اطّلاع مسلمانان می رسانیدند که این نوع حوادث در اصطلاح محدّثین (ملاحم) و خبر دادن از این حوادث،أخبار غیبی و پیشگویی نامیده می شود،لازم به ذکر است که گاهی به خود این نوع أخبار« ملاحم» اطلاق می گردد.(20) فلذا می توان چنین استنباط و اظهار نظر کرد که حضورمستمرّ رسول خدا در مقابل در خانه عقیل بن أبی طالب از همان ملاحم و پیشگویی ها است که آن حضرت می خواسته عملاً اهمیّت این خانه را که در آینده نزدیک به آرامگاه چهار تن از أوصیای الهی و مدفن چهار تن از فرزندان و أهل بیت پیامبرمبدل خواهد گردید بیان کرد،که با گذشت روزگار دیدیم که این خانه به مسجد و زیارتگاه عمومی تبدیل شد بطوری که آقا امام صادق (علیه السلام) نه تنها در داخل محوّطه مسقف و در داخل خانه، بلکه در داخل حرم به خاک سپرده شد یعنی دیگر آن موقع این خانه به یک مسجد و زیارتگاه عمومی تبدیل شده بود ،بعدها برای این بارگاه ،گنبد وقبه ای ارزشمند ساخته شد که در طول قرون متمادی بارها تعمیر و اصلاحاتی در این حرم شریف انجام شد تا اینکه به دست مزدوران استعمار و شیاطین خبیث در هشتم شوال 1344ه.ق تخریب شد.(21)   منبع : تسنيم...


زندگي امام خميني

.... تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان به مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسير خميـن به اراك وى را به شهادت رسانـدنـد.  بديـن ترتبيب امام خمينى از اوان كـودكى با رنج يتيمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيه الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است. همچنيـن نزد عمه مكرمه اش ( صاحبه خانم ) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد .  هجـرت امام خمینی به قـم و تحصيل دروس تكميلـى: اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هجـرى شمسـى, مطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينـى نيز رهسپـار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اساتيد حـوزه قـم طـى كرد.  ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده: ميرزا محمد ثقفي تهراني در زمان تحصيل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح ‌ا...


خطبه فدك

....رآمد، و در خانه‏هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفى‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده كرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آماده‏اید وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِی‏ءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ، فَاَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِیَ بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُۆْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْكِتابِ. كُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْكَفِی‏ءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ، مَكْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِ‏اللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً كادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ. وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیَّةٍ مِنَ الْعَیْشِ، و ادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ. و شما بر كناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعه‏اى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتش‏زنه‏اى بودید كه بلافاصله خاموش مى‏گردید، لگدكوب روندگان بودید، از آبى مى‏نوشیدید كه شتران آن را آلوده كرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مى‏كردید، خوار و مطرود بودید، مى‏ترسیدند كه مردمانى كه در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنكه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سركشان اهل كتاب ناراحتیها كشیدید. هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، یا هر هنگام كه شیطان سر برآورد یا اژدهائى از مشركین دهان بازكرد، پیامبر برادرش را در كام آن افكند، و او تا زمانى كه سرآنان را به زمین نمى‏كوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمى‏كرد، باز نمى‏گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، كوشیده در امر او، نزدیك به پیامبر خدا، سرورى از اولیاء الهى، دامن به كمر بسته، نصیحت‏گر، تلاشگر، و كوشش‏كننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت‏كننده نمى‏هراسید. و این در هنگامه‏اى بود كه شما در آسایش زندگى مى‏كردید، در مهد امن متنعّم بودید، و در انتظار بسر مى‏بردید تا ناراحتى‏ها ما را در بر گیرد، و گوش به زنگ اخبار بودید، و هنگام كارزار عقبگرد مى‏كردید، و به هنگام نبرد فرار مى‏نمودید. فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِكُمْ، وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیْرَ اِبِلِكُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیْرَ مَشْرَبِكُمْ. هذا، وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْكَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا یَنْدَمِلُ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا یُقْبَرُ، اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا، وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ. فَهَیْهاتَ مِنْكُمْ، وَ كَیْفَ بِكُمْ، وَ اَنَّى تُۆْفَكُونَ، وَ كِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِكُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْكامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْكُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ. و آنگاه كه خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین كهنه، و سكوت گمراهان شكسته، و پست رتبه‏گان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانه‏هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را از مخفى‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده كرد پاسخگوى دعوت او هستید، و براى فریب خوردن آماده‏اید، آنگاه از شما خواست كه قیام كنید، و مشاهده كرد كه به آسانى این كار را انجام مى‏دهید، شما را به غضب واداشت، و دید غضبناك هستید، پس بر شتران دیگران نشان زدید، و بر آبى كه سهم شما نبود وارد شدید. این در حالى بود كه زمانى نگذشته بود، و موضع شكاف زخم هنوز وسیع بود، و جراحت التیام نیافته، و پیامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آوردید كه از فتنه مى‏هراسید، آگاه باشید كه در فتنه قرار گرفته‏اید، و براستى جهنم كافران را احاطه نموده است. این كار از شما بعید بود، و چطور این كار را كردید، به كجا روى مى‏آوردید، در حالى كه كتاب خدا رویاروى شماست، امورش روشن، و احكامش درخشان، و علائم هدایتش ظاهر، و محرّماتش هویدا، و اوامرش واضح است، ولى آن را پشت سر انداختید، آیا بى‏رغبتى به آن را خواهانید؟ یا بغیر قرآن حكم مى‏كنید؟ كه این براى ظالمان بدل بدى است، و هركس غیر از اسلام دینى را جویا باشد از او پذیرفته نشده و در آخرت از زیانكاران خواهد بود. اینك این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد كرد. چه نیك داورى است خداوند، و نیكو دادخواهى است پیامبر، و چه نیكو وعده‏گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى‏برند، و پشیمانى به شما سودى نمى‏رساند، ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلى رَیْثَ اَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتَها، وَ یَسْلَسَ قِیادَها،ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَ قْدَتَها، وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجیبُونَ لِهِتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِىِّ، وَ اِطْفاءِ اَنْوارِالدّینِ الْجَلِیِّ، وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ، تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ، وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلى مِثْلِ حَزِّ الْمَدى، وَ وَخْزِالسنان‏فى‏الحشا. وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعْلَمُونَ؟ بَلى، قَدْ تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ أَنّی اِبْنَتُهُ. اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلى اِرْثی؟ یَابْنَ اَبی‏قُحافَةَ! اَفی كِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباكَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» (1) وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، (2) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللَّهِ»، (3) وَ قالَ «یُوصیكُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ»، (4) وَ قالَ «اِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ». (5) آنگاه آنقدر درنگ نكردید كه این دل رمیده آرام گیرد، و كشیدن آن سهل گردد، پس آتش‏گیره‏ها را افروخته‏تر كرده، و به آتش دامن زدید تا آن را شعله‏ور سازید،و براى اجابت نداى شیطان، و براى خاموش كردن انوار دین روشن خدا، و از بین بردن سنن پیامبر برگزیده آماده بودید، به بهانه خوردن، كف شیر را زیر لب پنهان مى‏خورید، و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپه‏ها و درختان كمین گرفته و راه مى‏رفتید، و ما باید بر این امور كه همچون خنجر برّان و فرورفتن نیزه در میان شكم است، صبر كنیم. و شما اكنون گمان مى‏برید كه براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حكم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حكمى بالاتر از حكم خداوند است، آیا نمى‏دانید؟ در حالى كه براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، كه من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است كه ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى‏قحافه،آیا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببرى و من از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر مى‏اندازید، آیا قرآن نمى‏گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زكریا آنگاه كه گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خویشاوندان رحمى به یكدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‏كند كه بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى‏فرماید: «هنگامى كه مرگ یكى از شما فرارسد بر شما نوشته شده كه براى پدران و مادران و نزدیكان وصیت كنید، و این حكم حقّى است براى پرهیزگاران». وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لی، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لا رَحِمَ بَیْنَنا، اَفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِایَةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَیْنِ لا یَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟ فَدُونَكَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاكَ یَوْمَ حَشْرِكَ. فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لا یَنْفَعُكُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِكُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ، وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ. و شما گمان مى‏برید كه مرا بهره‏اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه‏اى به شما نازل كرده كه پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى‏گوئید: اهل دو دین از یكدیگر ارث نمى‏برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یك دین نمى‏دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینك این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد كرد. چه نیك داورى است خداوند، و نیكو دادخواهى است پیامبر، و چه نیكو وعده‏گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى‏برند، و پشیمانى به شما سودى نمى‏رساند، و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست كه عذاب خواركننده بر سر چه كسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه كه را شامل مى‏شود.   ثم رمت بطرفها نحو الانصار، فقالت:  آنگاه رو بسوى انصار كرده و فرمود:   یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما كانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ، وَ لَكُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلى ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ. اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِسْتَوْسَعَ وَ هْنُهُ، وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ، وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ، وَ اَكْدَتِ الْامالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ، وَ اُضیعَ الْحَریمُ، وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ. فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرى وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمى، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ اُعْلِنَ بِها، كِتابُ اللَّهِ جَلَّ ثَناۆُهُ فی اَفْنِیَتِكُمْ، وَ فی مُمْساكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ، یَهْتِفُ فی اَفْنِیَتِكُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ. «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللَّهُ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللَّهُ الشَّاكِرینَ». (6) اى گروه نقباء، و اى بازوان ملت، اى حافظان اسلام، این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهل‏انگارى از دادخواهى من چرا؟ آیا پدرم پیامبر نمى‏فرمود: «حرمت هركس در فرزندان او حفظ مى‏شود»، چه بسرعت مرتكب این اعمال شدید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغ او فروریخت، در صورتى كه شما را طاقت و توان بر آنچه در راه آن مى‏كوشیم هست، و نیرو براى حمایت من در این مطالبه و قصدم مى‏باشد. آیا مى‏گوئید محمد صلى اللَّه علیه و آله بدرود حیات گفت، این مصیبتى است بزرگ و در نهایت وسعت، شكاف آن بسیار، و درز دوخته آن شكافته، و زمین در غیاب او سراسر تاریك گردید، و ستارگان بى‏فروغ، و آرزوها به ناامیدى گرائید، كوهها از جاى فروریخت، حرمتها پایمال شد، و احترامى براى كسى پس از وفات او باقى نماند. بخدا سوگند كه این مصیبت بزرگتر و بلیّه عظیم‏تر است، كه همچون آن مصیبتى نبوده و بلاى جانگدازى در این دنیا به پایه آن نمى‏رسد، كتاب خدا آن را آشكار كرده است، كتاب خدایى كه در خانه‏هایتان، و در مجالس شبانه و روزانه‏تان، آرام و بلند، و با تلاوت و خوانندگى آن را مى‏خوانید، این بلائى است كه پیش از این به انبیاء و فرستاده شدگان وارد شده است، حكمى است حتمى، و قضائى است قطعى، خداوند مى‏فرماید: محمد پیامبرى است كه پیش از وى پیامبران دیگرى درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا كشته گردد به عقب برمى‏گردید، و آنكس كه به عقب برگردد بخدا زیانى نمى‏رساند، و خدا شكركنندگان را پاداش خواهد داد». پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید كه پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله‏ور خدا كه بر قلبها احاطه مى‏یابد متصل است. آنچه مى‏كنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانكه ستم كردند به زودى مى‏دانند كه به كدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، ایهاً بَنی‏قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُكُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیكُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیكُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ، وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیْتِ. قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ، وَ كافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لا نَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ، حَتَّى اِذا دارَتْ بِنا رَحَى الْاِسْلامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیَّامِ، وَ خَضَعَتْ نُعْرَةُ الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرَجِ، وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ، فَاَنَّى حِزْتُمْ ...


زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)

....ن مي کنم که او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام  گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي کني. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام  در پايان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در اين امر مي شوي.و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا مي کنم.وقتي حزام  از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني کلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يکي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد که يکي از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد. و هنگامي که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام  پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد.نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنيه اي براي وي برگزيدند که «ام البنين» بود. به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليتها، به دنيا آمد و دوران کودکي را چونان ديگر کودکان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاک و پدري شجاع که داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:«ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نياز يک دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَداي حقوق  و همسرداري و غيره را به او ياد داد.» تاريخ تولد ام البنين: در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت ام ‏البنين اطلاعي در دست نيست و تاريخ‏نگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده‏ اند، ولي ياد آور شده ‏اند که تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ، در سال ۲۶ ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخ‏نگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي کوفه) تخمين مي‏زنند.   ويژگي هاي بارز خاندان ام البنين: در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد که همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيدالف: شجاعت و دلاوري که در کربلا زيباترين چهره خويش را نماياند. ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود. ج: هنر و ادبيات که ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود. د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران که نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد. ه: وفا و پايبندي به تعهدات.   تصميم گيري حضرت علي (عليه السلام) به ازدواج: ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه  وقتي علي(عليه السلام) به فکر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود. عقيل يکي از کساني بود که نظر وگفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) براي وي حصيري ميگذاردند که برآن نماز ميکرد وقبائل عرب براي شناخت وآگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند واودرپاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.از اين روست که علي بن ابيطالب (عليه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب که در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار کن که از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برايم پسري شجاع و سوارکار به دنيا آورد.» عقيل، بانو ام‌البنين از خاندان بنى‌کلاب را که در شجاعت بى‏ مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: «با ام البنين کلابيه از...


داستان ازدواج ام البنین با امام علی(ع) از زبان همسر حضرت عباس

....التی تحقیرآمیز و غیرمؤدبانه، کنار هدایا یله داد و از گشاده‌دستی و بنده‌نوازی اربابش گفت و چنان که گویی از پاسخ مثبت فاطمه و خانواده‌اش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجیل کنید». فاطمه با حجب و حیایی دخترانه به آرامی از پدرش پرسید: «پدر جان، آیا اجازه می‌دهید چند کلمه‌ای با فرستاده ارجمند والی بزرگ شام سخن بگویم؟» پدر که آتش پنهان در زیر این لحن را می‌شناخت و از بی‌ادبی فرستاده نیز به شدت خشمگین بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سری جنباند که یعنی بگوید. «حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم». فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آیا من از هم اکنون می‌توانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟» فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانواده‌اش دراز کشیده بود، سر چرخاند و چنان که گویی بر آنان منت می‌گذارد، گفت: «بله، هستی». لحن آرام و شرم‌آگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد: «پس درست بنشین مردک!» فرستاده همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مؤدب و دو زانو نشست. فاطمه ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه می‌دهد با خانواده همسرش جسور  بی‌ادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرت‌ورزی عشیره نبود، این بی‌ادبی‌ات بی‌پاسخ نمی‌ماند.» فرستاده معاویه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفشهایش را می‌جست. ام‌البنین دوباره غرید: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیش‌کش است، هدیه‌ای است بی‌دلیل، مشکوک و اسراف‌آمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ... های! کجا می‌گریزی؟ بیا خر مهره‌هایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!» اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبق‌های هدیه را به او رساند. معاویه هم البته از پا ننشست. برای آن که ثابت کند می‌تواند از بنی کلاب زن بگیرد، این بار فرستاده‌اش را به خواستگاری «میسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زنی گرفت. «میسون» سوگلی معاویه شد و «یزید» را برای او به دنیا آورد. اما معاویه دست‌بردار نبود. یکی - دو سال بعد از آن ماجرا، یکی از صحابه معتبر پیامبر را واسطه خواستگاری از فاطمه کرد. فرستاده معاویه مشغول طرح مقدمات خواستگاری بود که عقیل از راه رسید. بعد از آن که عقیل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه برای برادرش خواستگاری کرد، صحابی پیامبر که فرستاده معاویه بود نیز با شکفتگی و خوشحالی، خانواده حزام را به پذیرش خواست عقیل، تشویق و ترغیب کرد و وجوه افتراق و امتیاز پیشوایمان علی را به تفصیل برشمرد. معاویه نیز پس از شنیدن این ماجرا، کاردش می‌زدی خونش نمی‌آمد، خلاصه این که حسرت ازدواج با فاطمه ام‌البنین بر دل معاویه ماند. با این که دیروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنیدن روایت زندگی‌اش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمایی دوستان قدیمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زیارتش کنم. در می‌زنیم و پس از چند لحظه، در گشوده می‌شود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر می‌شود با همان لبخند محجوب و آرامش‌بخش همیشگی. من لبابه‌ام؛ خوشبخت‌ترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه «ام‌البنین»، همسر علی امیر‌المؤمنین، کنیز مهربان کودکی‌ام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گره‌گشا، شیرزن، بانوی افسانه‌ای و ... زنی که هر روز کمتر می‌شناسمش ... .  ...


اساسنامه دهياريها

....شت محیط. 25  ارسال گزارش های درخواست شده به شورا در موعد مقرر توسط دهیار. 28  حضور دهیار در زمان و مکان مقرر و پاسخگویی به سوالات درصورت تقاضای شورا. 23  ارسال گزارش ماهانه فعالیت های دهیاری برای شورا و رونوشت آن به بخشداری. 23  تهیه تعرفه عوارض با همکاری شورا و ارائه آن به شورای اسلامی بخش به منظور تصویب و طی سایر مراحل قانونی. 29  وصول عوارض مصوب مراجع قانونی و مصرف آن در موارد معین. 11  مراقبت بر وضعیت بهداشتی گرمابه ها، نانوایی ها، قصابی ها، قهوه خانه ها و فروشگاه های مواد غذایی و بهداشتی بر اساس ضوابط و مقررات مربوط و معرفی اماکن غیر بهداشتی به مسئولان ذی ربط. 12  برآورد، تنظیم و ارائه بودجه سالانه دهیاری و متمم و اصلاح آن به شورا جهت تصویب. 11  اهدا و قبول اعانات و هدایا به نام روستا با تصویب شورا. 18  فراهم نمودن زمینه ایجاد خیابان ها، کوچه ها، میدان ها، پارک ها، فضاهای سبز، ورزشی و آموزشی، مراکز تفریحی عمومی و مجاری آب و توسعه معابر و اجرای آن ها از طریق دهیاری و همکاری در زمینه طرح بهسازی روستا. 14  تنظیف، نگهداری و تسطیح معابر و انهار عمومی و مجاری آب ها و فاضلاب و لایروبی قنوات مربوط به روستا و تامین آب و روشنایی در حد امکان. 15  کمک در احداث تاسیسات تولید و توزیع آب، برق و مخابرات وتعیین نرخ آن در روستا تا زمان اقدام مراجع ذی ربط )وزارتخانه های جهاد کشاورزی، نیرو، پست و تلگراف و تلفن و شرکت آب و فاضلاب روستایی(. 18  مراقبت بر بهداشت ساکنان روستا و تشریک مساعی با وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای واکسیناسیون در جهت پیش گیری از بیماری های واگیر. 13  جلوگیری از تکدی گری و واداشتن متکدیان به کار. 13  انجام معاملات دهیاری اعم از خرید و فروش اموال منقول و غیرمنقول، مقاطعه، اجاره و استجاره. 19  ایجاد و سازماندهی غسال خانه و گورستان و تهیه وسایل حمل اموات و مراقبت در انتظام امور آن ها. 81  اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ روستا از خطر سیل و حریق و رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر و اماکن عمومی و تسطیح چاه ها و چاله های واقع در معابر بر اساس مصوبات شورا. 82  همکاری در جلوگیری از شیوع بیماری های انسانی و حیوانی واگیر و مشترک انسان و دام، اعلام مشاهده این گونه بیماری ها به مراکز بهداشتی درمانی و دامپزشکی محل یا سایر مراکز ذی ربط، اهتمام به دور نگهداشتن بیماران مبتلا، معالجه و دفع حیوانات مبتلا به امراض واگیر، بلاصاحب یامضر. 81  تشریک مساعی با سازمان میراث فرهنگی در حفظ بناها و آثار باستانی روستا و همکاری با مسئولان ذی ربط برای اداره، احداث، نگهداری و بهره برداری از تاسیسات عمومی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و رفاهی مورد نیاز روستا در حد امکانات. 88  صدور پروانه برای ساختمان هایی که در محدوده قانونی روستا ساخته می شوند با رعایت مقررات مندرج در آیین نامه مربوط به استفاده از اراضی احداث بنا و تاسیسات در خارج از محدوده قانونی و حریم شهرها موضوع تصویب نامه شماره 4941 مورخ 11/1/2855 و سایر مقررات. 84  همکاری با شورای بخش و بخشداری به منظور بررسی و صدور پروانه های کسب. 85  معرفی خانواده های بی سرپرست و بی بضاعت به سازمان بهزیستی کشور و کمیته امداد امام خمینی و مساعدت به آن ها در حد امکانات. 88  همکاری در نگهداری و تسطیح راه های واقع در حریم اراضی روستا از طریق خودیاری اهالی روستا و دستگاه های ذی ربط. 83  مساعدت و همکاری با کشاورزان در جهت معرفی محصولات کشاورزی و تولیدات صنعتی و صنایع دستی روستا در مراکز شهری و نمایشگاه های ذی ربط. 83  پیگیری و مساعدت در جهت ایجاد موسسات خیریه و صندوق های قرض الحسنه و موسسات فرهنگی. 89  همکاری با واحدهای امدادرسانی در هنگام وقوع حوادث و سوانح غیر مترقبه و بلایای طبیعی. 41  گزارش پیشرفت یا عدم پیشرفت فیزیکی طرح ها به شورا و بخشدار و پیشنهاد راه کارهای مناسب برای تسریع در اجرای آن ها در جهت اجرای بند )ه( ماده ) 83 ( قانون شوراها. 42  همکاری با دستگاه های ذی ربط در جهت تهیه و اجرای طرح هادی روستا و تهیه پیشنهادهای لازم و تعیین کاربری اراضی واقع در روستا به منظور گنجاندن آن ها در طرح هادی و اجرای ضوابط مصوب مربوط با موافقت شورا. 41  مراقبت و اهتمام کامل در نصب برگه قیمت بر روی اجناس و اجرای تصمیمات شورای اسلامی بخش و روستا نسبت به ارزانی و فراوانی خوار و بار و مواد مورد احتیاج عمومی و جلوگیری از فروش اجناس فاسد شده و معدوم نمودن آن ها با هماهنگی مراجع قانونی ذی ربط. 48  همکاری با مراجع ذی ربط در جهت تسهیل دسترسی مردم روستا به آرد و نان مرغوب. 44  پی گیری و ایجاد زمینه نظارت بر امور بهداشتی روستا از قبیل کشتار بهداشتی دام و عرضه گوشت. 45  اجرای مقررات دهیاری که جنبه عمومی دارد و به تصویب شورا و تایید شورای اسلامی بخش رسیده، پس از اعلام برای کلیه ساکنان روستا لازم الرعایه است. 48  پیشنهاد نام گذاری معابر و اماکن و تاسیسات روستا به شورا جهت بررسی و ارائه آن ها به شورای اسلامی بخش جهت سیر مراحل لازم. 43  شناسایی زمینه های اشتغال و مساعدت در جهت تامین کار برای افراد جویای کار با همکاری دستگاه های ذی ربط. فصل سوم  بودجه و امور مالی ماده 22 - اهالی روستا به منظور تاسیس دهیاری مبلغی را به عنوان خودیاری تاسیس دهیاری به حساب بانکی دهیاری که در یکی از نزدیک ترین شعب بانک های کشور به نام دهیاری افتتاح می شود واریز و برگه پرداخت را همراه با درخواست اهالی و شورا به وزارت کشور ارائه می نمایند. تبصره 2- میزان سرانه نقدی خودیاری و کمک های غیر نقدی اهالی براساس دستورالعملی تعیین می شود که وزارت کشور تهیه و ابلاغ خواهد نمود. تبصره 1- سرمایه غیر نقدی که از طریق اهالی تامین خواهد شد عبارت است از اموال منقول و غیر منقول اعم از ماشین آلات، زمین، ساختمان و تاسیسات که مورد استفاده دهیاری قرار می گیرد. تبصره 8- کل سرمایه نقدی و غیر نقدی موضوع این ماده متعلق به دهیاری روستای محل است. تبصره 4- انتقال و واگذاری اموال و املاک دهیاری تابع آیین نا...


برگزاری جشن میلاد حضرت محمد مصطفی (ص)وامام صادق علیه السلام

.... الاسلام والمسلمین صفری درباره تاریخ اسلام و رسول خدا ادامه یافت سپس باز مطرح کردن سوالاتی از حضار به کسانی که پاسخ صحیح داده اند هدیه ای از طرف شورای اسلامی و دهیاری تقدیم شد  در انتها حاج محمود رمضانی با مداحی بسیار زیبا در کنار مدح سنتی شور خاصی به مجلس داد  در انتها از همه مهمانان بصرف شام پذیرایی بعمل آمد ...


عاشورا 93

.... چه شد؟قاسم نوکدخدا آن کشته بی سر چه شد؟ آن علمدار حسین عباس نام آور چه شد؟ در صف کرببلا سلطان بی یاور چه شد؟ در پاسخ به این سوال و در رباعی دیگر چنین میگویند شد علی اکبر شهید کربلا  قاسم نوکدخدا گشته عروسیش عزا  دست عباس علی گردیده از تن جدا  تشنه لب کردند شهید فرزند شاه اوصیاء  بعد از این رباعی هیئت براه می افتد پس از حضور در گلزار شهدا و شرکت در مراسم سوال و جواب در حیاط حسینیه طوسکلا نوحه خوانی و سینه زنی توسط حاج محمود رمضانی انجام و هیئت وارد حسینیه میشود  در برنامه روز عاشورای حسینی با قرآن آغاز و با مداحی حا...


عمل جراحي رهبر معظم انقلاب

....زود: رهبر انقلاب تأکيد داشتند که مزاحمتي براي ساير بيماران انجام نشود، لذا عمل صبح زود انجام شد. آقای مرندی در پاسخ به سوالي درباره زمان ترخيص رهبر معظم انقلاب از بيمارستان نيز گفت: بطور معمول مراقبتهاي بعد از اين عمل براي همه بيماران بین 3 تا 5 روز در بیمارستان انجام می شود و در خصوص ايشان نيز همين روند طي خواهد شد. وي ادامه داد: پس از ترخيص نيز مانند همه بيماران، در دوره نقاهت، محدوديتهاي بعد از عمل از لحاظ میزان فشار کاري وجود دارد و ايشان اگرچه فردي فوق العاده پر کار هستند، اما بايد به مدت چند هفته از فشار کاري خود کم و برخي کارها را نيز حذف کنند، البته اراده ايشان بر اين است که هر چه زودتر به حالت طبيعي بازگردند. رئيس تيم پزشکي رهبر انقلاب همچنين از زحمات کادر پزشکي و پرستاران در انجام عمل جراحي و همچنين از دعاهاي خالصانه مردم ايران براي سلامتي رهبر معظم انقلاب قدرداني کرد آرزوي سلامتي و طول عمر با عزت و بركت براي مقام عظماي ولايت داريم سايه پرمهر مقام معظم رهبري مستدام باد....


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه