چین جستجوی شما در مجموع 7 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است
....و ملت همدلی و همزبانی بود در این سال با مشارکت خوب اهالی زیرسازی و آسفالت ۱۰۰۰متر از خیابانها را داشتیم سنگ چین دیوار های نهر ها در داخل بافت بطول ۱۳۰متر که در دوطرف به ارتفاع ۲متر و عرض ۹۰سانتی خرید دستگاه کلرزن برای چاه آب آشامیدنی نصب ترانس برق جدید جهت افزایش ولتاژ برق لایروبی انهار روستا جهت جلوگیری از سیلاب احد... |
داستان ازدواج ام البنین با امام علی(ع) از زبان همسر حضرت عباس .... و خلیفه مسلمین مینامد و میداند، بلکه از همان آغاز ولایت بر شام، سعی داشت بهترینها را برای خود دستچین کند؛ بهترین لباسها، لذیذترین خوراکیها، زیباترین غلامان و کنیزها، باشکوهترین تجملات و تجهیزات و لابد بهترین زنان آوازه زیبایی و شجاعت فاطمه کلابیه، باعث شد که معاویه یکی از نزدیکان مغرورش را با مبالغی چشمگیر از جواهر آلات و البسه و سایر هدایا به خواستگاری او بفرستد. فرستاده معاویه بعد از آن که با تبختر و فخرفروشی، طبقهای هدایا را پیش فاطمه و خانوادهاش به چشم کشید، با حالتی تحقیرآمیز و غیرمؤدبانه، کنار هدایا یله داد و از گشادهدستی و بندهنوازی اربابش گفت و چنان که گویی از پاسخ مثبت فاطمه و خانوادهاش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجیل کنید». فاطمه با حجب و حیایی دخترانه به آرامی از پدرش پرسید: «پدر جان، آیا اجازه میدهید چند کلمهای با فرستاده ارجمند والی بزرگ شام سخن بگویم؟» پدر که آتش پنهان در زیر این لحن را میشناخت و از بیادبی فرستاده نیز به شدت خشمگین بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سری جنباند که یعنی بگوید. «حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم». فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آیا من از هم اکنون میتوانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟» فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانوادهاش دراز کشیده بود، سر چرخاند و چنان که گویی بر آنان منت میگذارد، گفت: «بله، هستی». لحن آرام و شرمآگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد: «پس درست بنشین مردک!» فرستاده همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مؤدب و دو زانو نشست. فاطمه ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه میدهد با خانواده همسرش جسور بیادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرتورزی عشیره نبود، این بیادبیات بیپاسخ نمیماند.» فرستاده معاویه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفشهایش را میجست. امالبنین دوباره غرید: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیشکش است، هدیهای است بیدلیل، مشکوک و اسرافآمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ... های! کجا میگریزی؟ بیا خر مهرههایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!» اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبقهای هدیه را به او رساند. معاویه هم البته از پا ننشست. برای آن که ثابت کند میتواند از بنی کلاب زن بگیرد، این بار فرستادهاش را به خواستگاری «میسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زنی گرفت. «میسون» سوگلی معاویه شد و «یزید» را برای او به دنیا آورد. اما معاویه دستبردار نبود. یکی - دو سال بعد از آن ماجرا، یکی از صحابه معتبر پیامبر را واسطه خواستگاری از فاطمه کرد. فرستاده معاویه مشغول طرح مقدمات خواستگاری بود که عقیل از راه رسید. بعد از آن که عقیل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه برای برادرش خواستگاری کرد، صحابی پیامبر که فرستاده معاویه بود نیز با شکفتگی و خوشحالی، خانواده حزام را به پذیرش خواست عقیل، تشویق و ترغیب کرد و وجوه افتراق و امتیاز پیشوایمان علی را به تفصیل برشمرد. معاویه نیز پس از شنیدن این ماجرا، کاردش میزدی خونش نمیآمد، خلاصه این که حسرت ازدواج با فاطمه امالبنین بر دل معاویه ماند. با این که دیروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنیدن روایت زندگیاش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمایی دوستان قدیمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زیارتش کنم. در میزنیم و پس از چند لحظه، در گشوده میشود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر میشود با همان لبخند محجوب و آرامشبخش همیشگی. من لبابهام؛ خوشبختترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه «امالبنین»، همسر علی امیرالمؤمنین، کنیز مهربان کودکیام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گرهگشا، شیرزن، بانوی افسانهای و ... زنی که هر روز کمتر میشناسمش ... . ... |
سنگ چین دیوار کانال آب ... |
....ردا)جلسه هماهنگی برگزار و نسبت به ارائه برنامه های فرهنگی به واحدهای مربوطه اقدام نمایید 2_مقرر گردید بابت سنگ چین کردن چشمه ها دهیار ضمن تهیه طرح در جلسه بعدی اقدامات انجام شده را گزارش نماید 3_با توجه به پیشنهاد دهیار محترم طی نامه شماره 241مورخ 20/5/93مقرر گردید به ازای تولد هر فرزند در سال 93 مبلغ 500هزار ریال هدیه از طرف شورای اسلامی و دهیاری تقدیم گردد 4_ ... |
سنگچین کردن کانال آب ... |
دولت چین کلیه کارمندان نظامی، ژنرال های ارتش، کارمندان ادارات مربوط به امور سیاسی رااز پیوستن به هرگونه وب سایت یا شبکه ...... |
....دران و خواهران می باشد. در حال حاضر کار ساخت ساختمان پایگاه در دستور کار قرار دارد و پی کنی و بُتن ریزی و دیوارچینی آن به اتمام رسیده است. 34- شورای اسلامی : بعد از انقلاب توسط انجمن اسلامی روستا اداره می شد تا اینکه توسط جهاد سازندگی شورای اسلامی را با رای مردم تشکیل داد ولی بعلت اینکه پشتوانه قانونی نداشت در همان اغازین فعالیت خود متوقف شد و اسامی انان ۱- شعبانعلی صدقی۲- رحیم جوانمرد۳- محمدباقرترابی۴- حسن زارع۵- حیدرقلی نوبخت بودو هرساله اهالی به همین نفرات به صورت شفاهی و نظرخواهی در جمع رای می دادند تا اینکه در سال 1378 اولین شوراهای اسلامی روستا با پشتوانه قانونی در سراسر ایران انتخاب شدند و مشغول بکار شدند و در دوره اول که اقایان رمضانعلی محمدی و حسن تقی پور و محمد جوانمرد بعنوان منتخب مردم انتخاب شدند با تلاش خود بعنوان شورای نمونه روستایی استان مازندران به جشنواره شهید رجایی راه یافتند. درحال حاضر دارای دفتر کار به متراژ20متر و دارای یک اتاق می باشد. 35- دهیاری : در اواخر دوره دوم شورای اسلامی و با پیگیری اعضای محترم شورای اسلامی، دهیاری روستای شهاب الدین تشکیل و شروع بکار در تاریخ 5/10/1385 نمود .دهیاری فعلا با شورای اسلامی در یک اتاق مشغول فعالیت می باشد. و زمین جهت ساخت توسط دهیاری به میزان 150متر خریداری گردید. 36- شورای حل اختلاف : در دوره دوم شورای اسلامی و با همکاری دادکستری نکا در سال 1383 تاسیس و مشغول فعالیت شد و در حال حاضر بصورت اجاره در مغازه ای فعالیت می کند. 37- شهدا : روستای شهاب الدین با تقدیم 9شهید به انقلاب و مهمانی از یک شهید گمنام و 30جانباز و650مرحله اعزام به جبهه از روستاهای بسیار مذهبی استان بشمار می رود.اسامی شهیدان عبارتند از: 1- شهید قاسم خادمی2- شهید شکرالله فردوسی3- شهید مرادعلی سلیمی4- شهید یوسفعلی اسدی طوسی5 شهید مهدی نوروزی6- شهید رسول انصاری7- شهید رجبعلی میرزاپور8- شهید علی خلیلی9- شهید محمدحسن اسدی طوسی10- شهید گمنام . سه تن از شهدای روستای شهاب الدین در حسینیه و مابقی در گلزار شهدا مدفون هستند. 38- حمام عمومی : یک باب حمام عمومی بهداشتی که فعلا تعطیل شده و این سومین حمام در طول دوره شهاب الدین می باشد که در سال 1365 با مشارکت 30% اهالی و همت جهادسازندگی و بخشداری در دولت جمهوری اسلامی ساخته شد. اولین حمام به صورت خزانه ای بوده ودر سال 1345 حمام دوش دار جای حمام خزانه ای قدیمی را گرفت. واین حمام تا سال 1365 مورد استفاده اهالی قرار می گرفت و بصورت ساعتی برای مرد و زن بوده مثلا صبح ها از ساعت 8الی4 بعدازظهر خانمها و از ساعت 4 بعدازظهر الی 8صبح مردها. 39- اثار باستانی: 1- خرگوش تپه2- چماز تپه 3- خضر تپه (ثبت آثارملی۹۳۴۷- ۴ولیکی تپه آثارملی۷۸۴۳ 40- اسیاب : در حدود 5/1کیلومتری از محل اسیاب ابی داشت که از اب چشمه حاجی خان چشمه استفاده می کرد به این صورت که اب از بالا هدایت می شد و سنگ بزرگی را می چرخاند و مورد استفاده قرار می گرفت 41- شخصیتها: الف : مذهبی: شیخ محمد بیانی عارف و مرثیه سرای بزرگ بود که تخلص آن به نام نادم است حجت الاسلام بیانی امام جمعه شهرستان نکا از سالهای 1360 تا 1375. ب:سیاسی: احمد اسدی بخشدار مرکزی نکا از سالهای 1377تا 1384. نجاتعلی سلیمی معاون فرماندار از سال86 تا به حال ج: ورزشی: محمد جوانمرد دارای درجه مربیگری D اسیا در زمینه فوتبال 42- چگونگی پیدایش روستای شهاب الدین: تاریخ و فرهنگ هر قوم و ملتی سراسر از فراز ونشیبهای است که بیش از چندین قرن تحمل رنج و زحمت و مشقت و درد پایه گذاری می گردد که بر اثر جنگ و خونریزی به دست ظالمان و ستمگران به یکباره نابود می شود یا بخاطر بروز بیماری ها مثل طاعون و وبا و یا بر اثر بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله همه چیز از بین می رود و فقط به خاطره ها می پیوندد . آنچه که در تاریخ در مورد نامگذاری روستاها و شهرها و آبادیها بدان برخورد می کنیم و امروزه به ان نام خوانده می شوند پای اولین آدمهایی است که به انجا رسیده اند و یا دستور ساخت آن را داده اند و یا پادشاهی به نام فرزند خود نامیده است و یا بخاطر وجود حیوانی در آن منطقه است یا شکل طبیعت آن منطقه می باشد که در نامگذاری آن تاثیر بسیار مهمی دارد. انچه را از بزرگان و ریش سفیدان در مورد شهاب الدین نقل شده و آنها خود از پدران شنیده اند چهار برادر بودند به نامهای شهاب الدین .مورندین .خورندین و عزت الدین از نواحی سرزمین هندوستان که کار آنها تجارت و بازرگانی بوده و آنها فرشهای گران قیمت و نفیس را از شمالی ترین نقطه به جنوبی ترین نقطه ی مال رو از طریق جاده ابریشم حمل می کردند و سفارشات و درخواستهای مردم را به انها می دادند در یکی از این سفرها در نواحی قومیس(منطقه دامغان امروزی) مورد حمله راهزنان و یاغیان قرار گرفتند که بر اثر این حمله بسیاری از مال و اموال انها از بین رفت و نگهبانان آنها نیز کشته شدند در همان اغاز درگیری یکی از برادرها متوجه نیت راهزنان شد و مقداری از طلا و جواهرات خود را در مکان مناسب جاسازی کرد و بعد از اینکه راهزنان به مال واموال رسیدند از منطقه متواری شدند و بعد از این ماجرا برادران دیگر بسیار گریه و زاری می کردند و تا اینکه این برادر به انها دلداری داد و موضوع مخفی کردن مقداری از دارایی خود را به آنها گفت و انها تصمیم گرفتند در دامغان برای مدتی بمانند . بعد از گذشت مدت زمانی متوجه می شوند اب و هوای این منطقه و خشکسالی مانع حضور انها در دامغان است پس تصمیم گرفتند به مکان خوش آب و هوا تری مهاجرت نمایند و بعد از گذشت چندسال به این منطقه (شهاب الدین فعلی)می رسند و با فروش طلا وجواهر مقداری ملک خریداری می کنند. وهر یک از برادرها چشمه ای را انتخاب می کند و شهاب الدین در کنار چشمه پر آبی ساکن می شود و بعد ها به نام این برادر خوانده می شود و اهسته اهسته مردم در کنار این چشمه جمع می شوند و نام شهاب الدین چشمه را تشکیل می دهند تا اینکه در زمان حکومت بابا خان در دوره اغامحمدخان خواجه چنان کشتاری در مازندران براه می افتد که اکثر روستاهای همجوار از بین می رود و خالی از سکنه می شود مثل روستای نوکنده،بازار سر،اسیابسر،سیورسی،برزی محله،ولین اباد،نیره اباد(پیرحمزه) و کوه خیل . در ان کشتار بسیاری از اهالی روستای شهاب الدین به روستای برارده از توابع شهرستان ساری مهاجرت کرده و هرگز بر نگشتند. و از انها تعداد کمی در شهاب الدین باقی ماندند - دهیاری روستای شهاب الدین... |