وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز يكشنبه 02/دي/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

سومین شناور دریای ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
18.118.186.156

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 نیز در    جستجوی شما در مجموع 8 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است

جستجو این کلمه در گوگل


اربعین

....دأ یک تحول دانسته شده‌است‌.   در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول‌نمی‌شود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش‌تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا(ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود. (مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217).   اینها نمونه‌ای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است‌.   2 . اربعین امام حسین (ع‌) باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1 ـخواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.   این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.   اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز (اربعین)به دو اعتبارنگریسته شده است‌.   نخست :اربعین است که روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.   دوم:اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین اربعین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.   کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌64 هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدا لله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌.   در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌916) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هرروی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.   3 . اربعین روز بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین رابازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌،علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هردوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.   باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.   در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:   در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:   لست من خندف ان لم أنتقم‌ من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌ لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌ فأهلّوا و استهلّوا فرحا ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌ قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌ و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)   وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.   دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ م یداند که طبیعی‌تر می‌نماید.   4. میرزا حسین نوری و اربعین‌ علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.   ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)   داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.   اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشار...


خطبه فدك

.... نسب او بنگریم وى در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست، كه وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نیز در هر كار بزرگى پیامبر را یارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمى‏دارند، و تنها بدكاران شما را دشمن مى‏شمرند. پس شما خاندان پیامبر، پاكان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و بسوى بهشت رهنمون بودید، و تو اى برترین زنان و دختر برترین پیامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ایجاد نخواهد گردید. و بخدا سوگند از رأى پیامبر قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نكرده‏ام، و پیشرو قوم به آنان دروغ نمى‏گوید، و خدا را گواه مى‏گیرم كه بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم كه فرمود: «ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمى‏گذاریم، و تنها كتاب و حكمت و علم و نبوت را به ارث مى‏نهیم، و آنچه از ما باقى مى‏ماند در اختیار ولىّ امر بعد از ماست، كه هر حكمى كه بخواهد در آن بنماید.»  و ما آنچه را كه مى‏خواهى در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن كارزار كرده و با كفّار جهاد نموده و با سركشان بدكار جدال كنند، و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این كار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم، و این حال من و این اموال من است كه براى تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمى‏شود و براى فرد دیگرى ذخیره نشده، توئى سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاك براى فرزندانت، فضائلت انكار نشده، و از شاخه و ساقه‏ات فرونهاده نمى‏گردد، حُكمت در آنچه من مالك آن هستم نافذ است، آیا مى‏پسندى كه در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل كنم؟ فقالت: سُبْحانَ‏اللَّهِ، ما كانَ اَبی رَسُولُ‏اللَّهِ عَنْ كِتابِ اللَّهِ صادِفاً، وَ لا لِاَحْكامِهِ مُخالِفاً، بَلْ كانَ یَتْبَعُ اَثَرَهُ، وَ یَقْفُو سُوَرَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَى الْغَدْرِ اِعْتِلالاً عَلَیْهِ بِالزُّورِ، وَ هذا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِیَ لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ فی حَیاتِهِ، هذا كِتابُ اللَّهِ حُكْماً عَدْلاً وَ ناطِقاً فَصْلاً، یَقُولُ: «یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ‏یَعْقُوبَ»، وَ یَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». بَیَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فیما وَزَّعَ مِنَ الْاَقْساطِ، وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَالْمیراثِ، وَ اَباحَ مِنْ حَظِّ الذَّكَرانِ وَ الْاِناثِ، ما اَزاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلینَ وَ اَزالَ التَّظَنّی وَ الشُّبَهاتِ فِی الْغابِرینَ، كَلاَّ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنْفُسُكُمْ اَمْراً، فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: پاك و منزه است خداوند، پدرم پیامبر، از كتاب خدا روى‏گردان و با احكامش مخالف نبود، بلكه پیرو آن بود و به آیات آن عمل مى‏نمود، آیا مى‏خواهید علاوه بر نیرنگ و مكر به زور او را متهم نمائید، و این كار بعد از رحلت او شبیه است به دامهائى كه در زمان حیاتش برایش گسترده شد، این كتاب خداست كه حاكمى است عادل، و ناطقى است كه بین حق و باطل جدائى مى‏اندازد، و مى‏فرماید:- زكریا گفت: خدایا فرزندى به من بده كه- «از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و مى‏فرماید: «سلیمان از داود ارث برد».  و خداوند در سهمیه‏هائى كه مقرر كرد، و مقادیرى كه در ارث تعیین فرمود، و بهره‏هائى كه براى مردان و زنان قرار داد، توضیحات كافى داده، كه بهانه‏هاى اهل باطل، و گمانها و شبهات را تا روز قیامت زائل فرموده است، نه چنین است، بلكه هواهاى نفسانى شما راهى را پیش پایتان قرار داده، و جز صبر زیبا چاره‏اى ندارم، و خداوند در آنچه مى‏كنید یاور ماست. ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى كه از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر كه چگونه از راه منحرف گردیدند. هر خاندانى كه نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما. مردانى چند از امت تو همین كه رفتى، و پرده خاك میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‏ها را آشكار كردند. فقال أبوبكر: صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَتْ اِبْنَتُهُ، مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ، وَ مَوْطِنُ الْهُدى وَ الرَّحْمَةِ، وَ رُكْنُ الدّینِ، وَ عَیْنُ الْحُجَّةِ، لا اَبْعَدُ صَوابَكِ وَ لا اُنْكِرُ خِطابَكِ، هۆُلاءِ الْمُسْلِمُونَ بَیْنی وَ بَیْنَكِ قَلَّدُونی ما تَقَلَّدْتُ، وَ بِاتِّفاقٍ مِنْهُمْ اَخَذْتُ ما اَخَذْتُ، غَیْرَ مَكابِرٍ وَ لا مُسْتَبِدٍّ وَ لا مُسْتَأْثِرٍ، وَ هُمْ بِذلِكَ شُهُودٌ. ابوبكر گفت: خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، كه معدن حكمت و جایگاه هدایت و رحمت، و ركن دین و سرچشمه حجت و دلیل مى‏باشد و راست مى‏گوید، سخن حقّت را دور نیفكنده و گفتارت را انكار نمى‏كنم، این مسلمانان بین من و تو حاكم هستند، و آنان این حكومت را بمن سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متكبّر بوده و نه مستبدّ به رأى هستم، و نه چیزى را براى خود برداشته‏ام، و اینان همگى گواه و شاهدند. فالتفت فاطمة علیهاالسلام الى النساء، و قالت: مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ‏عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِكُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِكُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ اَبْصارِكُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ، وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ، لَتَجِدَنَّ وَ اللَّهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَ بیلاً، اِذا كُشِفَ لَكُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا لَكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَحْتَسِبُونَ، وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ. آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم كرده و فرمود: اى مسلمانان! كه براى شنیدن حرفهاى بیهوده شتابان بوده، و كردار زشت را نادیده میگیرید، آیا در قرآن نمى‏اندیشید، یا بر دلها مهر زده شده است، نه چنین است بلكه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگى آورده، و گوشها و چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل كرده، و بد راهى را به او نشان داده، و با بدچیزى معاوضه نمودید، بخدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه كه پرده‏ها كنار رود و زیانهاى آن روشن گردد، و آنچه را كه حساب نمى‏كردید و براى شما آشكار گردد، آنجاست كه اهل باطل زیانكار گردند. ثم عطفت على قبر النبیّ صلى اللَّه علیه و آله، و قالت: قَدْ كانَ بَعْدَكَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَةٌ - لَوْ كُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَكْثِرِ الْخُطَبُ اِنَّا فَقَدْ ناكَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها - وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبُ وَ كُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَةٌ - عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوى صُدُورِهِمُ - لمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَكَ التُّرَبُ تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا - لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْاِرْثِ مُغْتَصَبُ وَ كُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یُسْتَضاءُ بِهِ- عَلَیْكَ تُنْزِلُ مِنْ ذِى‏الْعِزَّةِ الْكُتُبُ وَ كانَ جِبْریلُ بِالْایاتِ یُۆْنِسُنا- فَقَدْ فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْخَیْرِ مُحْتَجَبُ فَلَیْتَ قَبْلَكَ كانَ الْمَوْتُ صادِفُنا- لَمَّا مَضَیْتَ وَ حالَتْ دُونَكَ الْكُتُبُ سپس آن حضرت رو به سوى قبر پیامبر كرد و فرمود: بعد از تو خبرها و مسائلى پیش آمد، كه اگر بودى آنچنان بزرگ جلوه نمى‏كرد. ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینى كه از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر كه چگونه از راه منحرف گردیدند. هر خاندانى كه نزد خدا منزلت و مقامى داشت نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما. مردانى چند از امت تو همین كه رفتى، و پرده خاك میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‏ها را آشكار كردند. بعد از تو مردانى دیگر از ما روى برگردانده و خفیفمان نمودند، و میراثمان دزدیده شد. تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشى بودى، كه از جانب خداوند بر تو كتابها نازل مى‏گردید. جبرئیل با آیات الهى مونس ما بود، و بعد از تو تمام خیرها پوشیده شد. اى كاش پیش از تو مرده بودیم، آنگاه كه رفتى و خاك ترا در زیر خود پنهان كرد. ثم انكفأت علیهاالسلام و امیرالمۆمنین علیه‏السلام یتوقّع رجوعها الیه و یتطلّع طلوعها علیه، فلمّا استقرّت بها الدار، قالت لامیرالمۆمنین علیهماالسلام:  آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام به خانه بازگشت و حضرت على علیه‏السلام در انتظار او بسر برده و منتظر طلوع آفتاب جمالش بود، وقتى در خانه آرام گرفت به حضرت على علیه‏السلام فرمود: یَابْنَ اَبی‏طالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخانَكَ ریشُ الْاَعْزَلِ. هذا اِبْنُ اَبی‏قُحافَةَ یَبْتَزُّنی نِحْلَةَ اَبی وَ بُلْغَةَ ابْنَىَّ! لَقَدْ اَجْهَرَ فی خِصامی وَ اَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فی كَلامی حَتَّى حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ كاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً. اَضْرَعْتَ خَدَّكَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّكَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما كَفَفْتَ قائِلاً وَ لا اَغْنَیْتَ باطلاً وَ لا خِیارَ لی، لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی، عَذیرِىَ اللَّهُ مِنْكَ عادِیاً وَ مِنْكَ حامِیاً. وَیْلاىَ فی كُلِّ شارِقٍ، وَیْلاىَ فی كُلِّ غارِبٍ، ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَكْواىَ اِلى اَبی وَ عَدْواىَ اِلى رَبّی، اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلاً، وَ اَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْكیلاً. اى پسر ابوطالب! همانند جنین در شكم مادر پرده‏نشین شده، و در خانه اتهام به زمین نشسته‏اى، شاه‏پرهاى شاهین را شكسته، و حال آنكه پرهاى كوچك هم در پرواز به تو خیانت خواهد كرد. این پسر ابى‏قحافه است كه هدیه پدرم و مایه زندگى دو پسرم را از من گرفته است، با كمال وضوح با من دشمنى كرد، و من او را در سخن گفتن با خود بسیار لجوج و كینه‏توز دیدم، تا آنكه انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشم‏پوشى كردند، نه مدافعى دارم و نه كسى كه مانع از كردار آنان گردد، در حالى كه خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم. آنروز كه شمشیرت را بر زمین نهادى همان روز خویشتن را خانه‏نشین نمودى، تو شیرمردى بودى كه گرگان را مى‏كشتى، و امروز بر روى زمین آرمیده‏اى، گوینده‏اى را از من دفع نكرده، و باطلى را از من دور نمى‏گردانى، و من از خود اختیارى ندارم، اى كاش قبل از این كار و قبل از اینكه این چنین خوار شوم مرده بودم، از اینكه اینگونه سخن مى‏گویم خداوندا عذر مى‏خواهم، و یارى و كمك از جانب توست. از این پس واى بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنیا رفت، و بازویم سست شد، شكایتم بسوى پدرم بوده و از خدا یارى مى‏خواهم، پروردگارا نیرو و توانت از آنان بیشتر، و عذاب و عقابت دردناكتر است. فقال امیرالمۆمنین علیه‏السلام: لا وَیْلَ لَكِ، بَلِ الْوَیْلُ لِشانِئِكِ، نَهْنِهْنی عَنْ وُجْدِكِ، یا اِبْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنَیْتُ عَنْ دینی، وَ لا اَخْطَأْتُ مَقْدُورى، فَاِنْ كُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفیلُكِ مَأْمُونٌ، وَ ما اُعِدَّ لَكِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِی اللَّهَ. حضرت على علیه‏السلام فرمود: شایسته تو نیست كه واى بر من بگوئى، بلكه سزاوار دشمن ستمگر توست، اى دختر برگزیده خدا و اى باقیمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دینم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمى‏كنم، اگر تو براى گذران روزیت ناراحتى، بدانكه روزى تو نزد خدا ضمانت شده و كفیل تو امین است، و آنچه برایت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس براى خدا صبر كن. فقالت: حَسْبِیَ اللَّهُ، و أمسكت. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا مرا كافى است، آنگاه ساكت شد.    ...


مختصري درباره حضرت زهرا سلام الله

.... سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.   نام، القاب، کنیه‌ها  نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، را...


یادواره شهدا و شهیده شاخص سال

....ج خواهران روستای شهاب الدین برگزاری یادواره شهدا و شهیده شاخص سال (شهیده فوزیه شیردل) است  این برنامه امسال نیز در هفته بسیج با حضور خواهران بسیجی و غیر بسیجی روستای شهاب الدین در عصر روز سه شنبه برگزار گردید  امسال سخنران و مداح متفاوت با سالهای گذشته انتخاب شدند...


مختصري درباره بعثت پيامبر اكرم (ص)

....رد که هرکس در خانه ی خود بماند، در امان است. هرکس به خانه ی خدا برود، در امان است و هرکس به خانه ی ابوسفیان برود، نیز در امان است. عبادت پیامبر اکرم همواره یک دوست و حامی بزرگ داشت. آن که از کودکی در پناه خود، از همه ی گزندها نگاهش داشته، به او شرح صدر داده و او را به سیادت و بزرگی قوم خود رسانده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این دوستی را پاس داشت و همیشه با او راز و نیاز می کرد. مقام نبوت و حفظ آن نیاز به آمادگی داشت و این آمادگی تنها با عبادت به دست می آمد. دوست بزرگ محمد صلی الله علیه و آله به او وحی کرد که: «نصف یا بیش از نیمی از شب را بیدار باش و قرآن را شمرده و روشن بخوان، زیرا ما سخنی سنگین بر تو فرو خواهیم فرستاد. شب زنده داری و عبادت شبانه، گام ها را استوارتر و گفته را نیرومندتر می کند». پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این دستورها را به یاد داشت و به آن ها عمل می کرد. اندکی از شب را می خفت و بیشتر آن را به نماز و تلاوت قرآن مجید می پرداخت و با این غذای معنوی، خود را نیرومند می کرد. خوش رویی سنگین بودن مسؤولیت رسالت، مانع از خوشرویی حضرت نمی شد و ایشان حتی اگرچه غمگین بودند، آثار آن را ظاهر نمی کرد و همواره خندان بود. ایشان با این رفتار به کسانی که جدی بودن را در اخم و خشونت چهره می دانستند، آموخت که مؤمن باید خندان باشد. وی همیشه با دوستان و اصحاب خود شوخی می کرد. البته این شوخی ها بسیار ظریف و خردمندانه بود و هرگز از مرز عفاف و اخلاق خارج نمی شد. در حقیقت، این خوش رویی و اخلاق والا بود که مردم را شیفته ی حضرت کرد و از آنان، امتی یگانه و مردمی مهربان پدید آورد که باهم برادروار می زیستند؛ مردمی که به تعبیر قرآن کریم، دلسوز و مشفق یکدیگرند، اما در برابر دشمنان، سرسخت و استوار. پایداری پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در طول دعوت هرگز دچار ضعف و سستی نشد. ایشان چون کوهی استوار به فرمان خدای متعال که به ایشان وحی کرد: «همان گونه که فرمان یافته ای، پایداری کن»، در برابر مشکلات، دشمنان و سختی ها پایداری کرد و رسالت خود را به انجام رساند. رابطه ی صمیمی رسول خدا هیچ گاه از یاران خود غافل نمی ماند و رابطه ها را هم چنان زنده و قوی نگاه می داشت. به روایت امام علی علیه السلام : هرگاه، کسی از برادران دینی اش را سه روز نمی یافت و در جمع مسلمانان نمی دید، سراغ او را می گرفت. پس اگر غایب و در سفر بود، برایش دعا می کرد. اگر شاهد و در شهر حاضر بود، به دیدارش می شتافت، و اگر بیمار بود، به عیادتش می رفت. این رفتار، نشان دهنده ی رابطه ای صمیمی تر از برخورد سیاسی یک مسؤول با زیردستان یا رهبر با ملت خویش است. البته «اخوت دینی» نیز همین یک دلی و صفا و محبت را ایجاب می کند. مردمی زیستن آن چه رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به مردم نزدیک می ساخت و سبب می شد که با او احساس «خودی» کنند، رفتار مردمی و اخلاق فروتنانه و بی تکلف او بود. هرچند آن فرزانه از نظر اندیشه، دانش، عصمت، پاکی و فضایل روحی و معنوی، در سطحی بسیار بالاتر از مردم بود و افراد عادی با افق معنویت و کمال وجودی او بسیار فاصله داشتند، اما معاشرت و برخورد رسول خدا صلی الله علیه و آله به گونه ای بود که هنگام سخن گفتن درسطح مردم سخن می گفت و در معاشرت با توده ی مردم خود را هم افق می ساخت. در روایت آمده است که: با تهی دستان، هم نشین و با بی نوایان، هم غذا می شد. زیدبن ثابت نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان بودکه هرگاه در خدمت او می نشستیم، اگر به سخن گفتن در یاد آخرت می پرداختیم، در همان موضوع، با ما هم صحبت می شد، و اگر به دنیا می پرداختیم، او هم با ما از دنیا، سخن می گفت. اگر از خوردنی و نوشیدنی سخن می گفتیم، آن حضرت نیز درباره ی همان با ما به سخن می پرداخت. این نهایت مردمی زیستن آن بزرگوار بود و خود را تافته ای جدابافته از مردم نمی دانست. پرهیز از تشریفات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مجلس ها، جای خاصی برای خویش تعیین نمی کرد و در قید و بند صدرنشینی در مجلس نبود. هرجا که بود، می نشست و یاران خود را نیز به همین مسأله، فرمان می داد. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. به همه یکسان نگاه می نگریست تا کسی در نگاه و توجه به مخاطب، احساس تبعیض نکند. ابوذر غفاری نقل می کند: رسول خدا میان اصحاب می نشست و گاهی که فردی غریب و ناشناس می آمد و آن حضرت را نمی شناخت، از جمع می پرسید که پیامبر، کدام یک از شماست؟ به همین دلیل، از رسول خدا درخواست کردیم اجازه دهد که جایگاهی برایش بسازیم تا آن جا بنشیند و افراد غریب، او را بشناسند. با موافقت پیامبر، سکو مانندی از گل برایش بنا کردیم که آن حضرت روی آن می نشست و ما هم در دو طرف پیامبر می نشستیم. تکلّف گر نباشد، خوش توان زیست تعلق گر نباشد، خوش توان مرد بیزاری از بت و بت پرستی همه به سوی بتکده می رفتند، ولی محمد صلی الله علیه و آله با این که از کسی، درسی فرا نگرفته بود، راه کوه حرا را در پیش می گرفت. و آن جا در مقابل قدرت و عظمت آفریدگار جهان، خاکسار می شد و او را می پرستید. محمد صلی الله علیه و آله در پرتو عنایت های خداوند از همان ابتدا، راه خود را تشخیص داد و بی هیچ اضطراب و تردیدی، روش های نادرست قوم خود را نکوهش کرد و بر خلاف آن سنت های غلط، گام برداشت. او نه تنها لحظه ای از عمر شریفش را به بت پرستی نگذراند، بلکه از شنیدن نام آن ها نیز بیزار بود. بدین ترتیب، محمد صلی الله علیه و آله شیفته ی سنن و عادت های قومی نمی شد و با نظارت عامل غیبی به تکامل خود ادامه می داد. به همین دلیل، مردم به او، احترام می گذاشتند و در حل مشکلات به رأی و نظر او، اهمیت زیادی می دادند و از وی، پیروی می کردند. رسالت جهانی اسلام از روز نخست، چون چشمه ای صاف و زلال ظاهر شد. آن گاه رفته رفته بر پهنا و ژرفای آن افزوده گشت. سرانجام به دریایی پهناور بدل گشت که همه ی سرزمین ها را آبیاری کرد و انسان ها را سیراب ساخت. آری، آن گاه که شعار توحید، در فضای تاریک مکه، طنین انداخت، نظر پرچم دار این نهضت، تنها اصلاح منطقه ای حجاز و گروه عرب نبود، بلکه رسول اسلام مأمور بود رسالت جهانی خود را از محیط عربستان آغاز کند. شاهد آن نیز جمله ای است که آن حضرت در آغاز دعوت عمومی خویش به نزدیکانش فرمود: «همانا من فرستاده ی خدایم به سوی خصوص شما و به سوی عمومی مردم». هم چنین، آیاتی از قرآن این حقیقت را تأیید می کند. برای نمونه، از سوره ی اعراف، انبیا و انعام به دست می آید که دعوت آن حضرت از روز نخست، برای عموم مردم در همه ی زمان ها و مکان ها آغاز گردیده و طرح ریزی شده است. تشریع نماز نخستین چیزی که پس از توحید و یکتاپرستی بر پیامبر اسلام و پیروان او واجب شد، نماز بود. از همین جا، عظمت نماز که اساس ارتباط انسان با خدا و نشانه ی قدردانی از نعمت های بی پایان اوست، آشکار می شود. به همین دلیل، پیشوایان اسلام به ویژه پیامبر گرامی، درباره ی نماز، سفارش های بسیار می کردند و می گفتند: نماز ستون دین است. اگر کسی نماز را سبک بشمارد، در آخرت و سرای جاویدان به دستگیری و شفاعت ما نمی رسد. به هر صورت، خداوند به وسیله ی جبرییل، کیفیت نماز و شرایط آن را اعلام کرد. پس محمد صلی الله علیه و آله آن را به خدیجه و علی علیه السلام یاد داد و نماز دسته جمعی را که نماز جماعت نامیده می شود، برپا کرد. اخلاق عالی آموزه های اخلاقی و رفتار پیامبران، بهترین وسیله ای است که بشر را به زندگی ایده آل می رساند. اخلاق برای زندگی فردی و اجتماعی همه ی افراد بشر لازم است، اما برای کسانی که بار مسؤولیت رهبری و هدایت جامعه را به عهده دارند، ضروری تر به نظر می رسد. اخلاق عالی پیامبر اسلام، امواج انقلاب مقدس اسلام را نخست در جامعه ی عرب و سپس در جهان پدید آورد. در سایه ی این رستاخیز عظیم معنوی، پراکندگی به یگانگی، بی پروایی به عفت و پاک دامنی، بی کاری به کار و کوشش، خودخواهی به نوع دوستی و تکبر عرب به تواضع و مهربانی تبدیل گردید و انسان هایی تربیت شدند که تا همیشه، نمونه های اخلاقی به شمار می آیند. اخلاق رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر عالی و پرارزش است که خدا، از آن به «خلق عظیم» یاد کرده است. ابلاغ رسالت اسلام پیشرفت پرشتاب اسلام، بیش از هر چیز مدیون فعالیت های پی گیر و شبانه روزی پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و یاران وفادارش است. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تبلیغ اسلام از دو نیروی مجهز بهره برد. نخست، گویندگان زبردستی که حقیقت اسلام را دریافته بودند و به آن حضرت، عشق و ایمان داشتند. و دیگر، نامه هایی که آینه ی تمام نمای آموزه های حیات بخش اسلام بود. پیامبراسلام صلی الله علیه و آله ، با وجود نداشتن وسایل لازم، پیک های خود را به گوشه و کنار جهان فرستاد. اکنون روح پیامبر ما، نگران جامعه ی مسلمانان است که چگونه برای تحقق رسالت اسلام خواهند کوشید و آیا برای عمومی کردن آموزه های اسلام، از وسایل جدید و طرح های نو بهره خواهند گرفت؟ ما برای ابلاغ رسالت جهانی اسلام، باید همه ی نیروهای خود را متمرکز کنیم و از فداکاری های لازم در راه گسترش اسلام، دریغ نورزیم. شکوفه ی نبوت مبعث، فصلی بهاری در پهنه ی قرن است که محمّد صلی الله علیه و آله را هم چون گلی زیبا، بر دامن رسالت نهاد وسرزمین بطحا، با فروغ چهره ی این خورشید، تابان شد. تجلّی خدا در زمین، به گونه های مختلف است. 27 رجب، یکی از این جلوه های بی پایان است که شعاعش تا کرانه های ناپیدای زمان، گسترش یافته است. در این روز، شکوفه ی نبوّت گشوده شد، باغ رسالت به بار نشست و دل نورانی «محمّد»، تجلّی گاه نام و کلام خدای سبحان و آیین اسلام گشت. گل نور از غنچه ی امّ القرای، عطر معنویت افشاند و پس از خشک سالی دیرپای مزرعه ی حیات، باران رحمت درکویر اندیشه ها و دل های تشنه، باریدن گرفت. «محمّد آمد. آمد تا کودک بشریت را در آغوش مهر و عطوفت دین قرار دهد. آمد تا زندگی های مسخ شده ی مردم را با فطرت آشتی دهد. آمد تا پیام آسمان را بر زمینیان باز خواند. آمد و با آمدنش، تعصب ها و تفرقه ها رفت. زاده شد تا جهل و جور بمیرد. مبعوث شد تا شرک و بت پرستی رخت بربندد، تا جاهلیت از ...


مختصري از زندگاني امام كاظم عليه السلام

....نویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن». ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى كرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت. فرزندان امام: بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی كاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یكی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است كه قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بیشتر نیز گفته اند. تأثیر علمی آن بزرگوار: امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احكام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را كه با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحكام یافته بود حفظ و تقویت كرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری كرد كه جان خود را فدا ساخت. سخنان برگزیده * امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛ زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسین‏علیه السلام است. * روایت شده است: أنّهُ (الكاظِم َ‏علیه السلام) كانَ یَبِكی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى‏ تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛ امام كاظم همواره از بیم خدا مى‏گریست، چندان كه محاسنش از اشك تر مى‏شد. * امام كاظم ‏علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكثُ الصَّفَقَةِ و تَركُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛ سه چیز تباهى مى‏آورد: پیمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت. * امام كاظم ‏علیه السلام: عَونُكَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛ كمك كردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است. * امام كاظم‏ علیه السلام: لَو كانَ فِیكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛ اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مى‏كرد. * امام كاظم‏ علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی كُلِّ یَومٍ؛ كسى كه هر روز خود را ارزیابى نكند، از ما نیست. * امام كاظم ‏علیه السلام: ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَیناكَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛ در هر چیزى كه چشمانت مى‏بیند، موعظه‏اى است. * امام كاظم ‏علیه السلام: مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛ هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‏دارد. * امام كاظم ‏علیه السلام: إذا كانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِكَ مِمّایَغُمُّهُ؛ هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زیرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏كند. * امام كاظم‏ علیه السلام: إیّاكَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛ مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج كنى. * امام كاظم ‏...


برگزاري روز دانش آموز

....انش آموز، دانش آموزان مدرسه ی شهید دستغیب شهاب الدین یک راهپیمایی را در روستا انجام دادند. معلمان و مدیر مدرسه نیز در این راهپیمایی حضور داشتند.   دهیاری روستای شهاب الدین...


گناه کساني که آرمانهاي انقلابي ملت را از ياد بردند نابخشودني است

.... از اولویتهای سپاه اعلام کرد. دریادار پاسدار مرتضی صفاری فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) نیز در گزارشی طراحی مجدد الگوها، انتقال فرهنگ غنی دفاع مقدس به جوانان، توسعه دانشهای رزمی و تاکتیکی و تمرکز خاص بر انضباط معنوی و اخلاقی را از برنامه های این دانشگاه بیان کرد. در ادامه مراسم پس از مراسم تحلیف و قرائت دسته جمعی سوگندنامه دانشجویی، تعدادی از جانبازان، آزادگان، اساتید، مدیران، مربیان، فرماندهان نمونه و دانش آموختگان برگزیده، جوایز، درجه و سردوشی خود را از فرماندهی کل قوا دریافت کردند. در پایان ضمن اجرای نمایش رزمی و برگزاری عملیات اعتماد به نفس، یگانهای حاضر در میدان از مقابل فرمانده کل قوا رژه رفتند...


 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه