وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز يكشنبه 02/دي/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

سومین شناور دریای ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
18.226.17.3

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 نگاه    جستجوی شما در مجموع 25 نتیجه داشت که در 2 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه

جستجو این کلمه در گوگل


بیانات رهبر معظم انقلاب در سال 95

....ر از اول تا آخرِ این سال تفاوتهای محسوسی پیدا کند. امیدهائی وجود دارد برای سال ۹۵. انسان به مجموعه‌ی اوضاع که نگاه میکند، امیدهائی را مشاهده میکند. البته برای تحقق این امیدها باید تلاش کرد، باید کار شبانه‌روزی کرد و باید بی‌وقفه سعی و کوشش کرد. اصل قضیه این است که ملت ایران باید بتواند کاری بکند که خود را در مقابل تهدیدهای دشمنان و دشمنیهای آنها، از آسیب‌پذیری خارج کند. ما باید کاری کنیم که در مقابل تهدید دشمنان، آسیب‌پذیر نباشیم. آسیب‌پذیری را به صفر برسانیم. به گمان من مسئله‌ی اقتصاد در اولویت اول است. یعنی وقتی انسان نگاه میکند، در میان مسائل اولویت‌دار، از همه فوری‌تر و نزدیکتر، مسئله‌ی اقتصاد است. اگر به توفیق الهی، هم ملت و هم دولت و مسئولان گوناگون، بتوانند در مسئله‌ی اقتصاد کارهای درست و بجا و متقن را انجام دهند، امید این هست که در مسائل دیگر، مثل مسائل اجتماعی، مثل آسیبهای اجتماعی، مثل مسائل اخلاقی، مثل مسائل فرهنگی هم تأثیرگذار باشند. در مسئله‌ی اقتصاد، آن چیزی که مهم است و اصل است، مسئله‌ی تولید داخلی است؛ مسئله‌ی ایجاد اشتغال و رفع بیکاری است؛ مسئله‌ی تحرک و رونق اقتصادی و مقابله‌ی با رکود است؛ اینها مسائل مبتلابه مردم است؛ اینها چیزهائی است که مردم آنها را حس میکنند و مطالبه میکنند؛ و آمارها و اظهارات خود مسئولین هم نشان میدهد که این مطالبات مردم و این خواسته‌های مردم بجا و به‌مورد است. اگر ما بخواهیم مشکل رکود را حل کنیم، مشکل تولید داخلی را حل کنیم، بخواهیم مسئله‌ی بیکاری را حل کنیم، بخواهیم گرانی را مهار کنیم، علاج همه‌ی اینها در مجموعه‌ی مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی گنجانده شده است. اقتصاد مقاومتی شامل همه‌ی اینها است. میشود با اقتصاد مقاومتی به جنگ بیکاری رفت؛ میشود به جنگ رکود رفت؛ میشود گرانی را مهار کرد؛ میشود در مقابل تهدیدهای دشمنان ایستادگی کرد؛ میشود فرصتهای بسیاری را برای کشور ایجاد کرد و از فرصتها استفاده کرد؛ شرطش این است که برای اقتصاد مقاومتی کار و تلاش انجام بگیرد. گزارشی که برادران ما در دولت به من دادند، نشان میدهد که کارهای وسیعی کرده‌اند؛ منتها این کارها کارهای مقدماتی است؛ کارهائی است در زمینه‌ی بخشنامه‌ها و دستورها به دستگاههای مختلف؛ اینها کارهای مقدماتی است؛ اما آنچه که لازم است ادامه پیدا کند، عبارت است از اقدام کردن و عمل کردن و روی زمین، محصول کار را به مردم نشان د...


امام سجاد علیه السلام

....ش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت. تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد. عفو و جوانمردي امام سجّاد (ع) اگر تاريخ دربارة اميرالمؤمنين (ع) مي گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت مي آوردند نيمي را مي خورد و نيم ديگر را براي او مي فرستاد، و دربارة او وصيّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد. آن فرماندار معزول مي گفت از علي بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آنها ظلم بسيار كردم. ابهت و شخصيت امام سجّاد (ع) دربارة اميرالمؤمنين (ع) گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيّت آن بزر گوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است فرزند عزيزش امام سجاد (ع). در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه اي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتي به حجر الاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمي دانم. فرزدق آنجا بود، في البداهة قصيدة مفصلي دربارة امام سجاد سرود. ما چند بيت از آن قصيده را مي آوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است: هذا الذي تعرف البطحاء وطاته                              والبيت يعرفه والحل والحرم ما قال لاقط الا في تشهده                                    لولا التشهد كانت لانه نعم يغضي حياء ويغضي من مهابته                                فما يكلم الا حين يبتسم من معشر حبهم دين وبغضهم                              كفر وقربهم منجي ومقتصم مقدم بعد ذكر الله ذكرهم                                 في كل فرض ومختوم به الكلم «اين مردي است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را مي‌شناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده مي كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله مي گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو مي بندد براي آنكه حيا دارد، و ديگران چشم فرو مي بندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نمي گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حب آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام مي شود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته مي شود باز اسم اهل بيت است.  گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفتة جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد. زندگي امام سجاد (ع) مي دانيم زندگي اميرالمؤمنين (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي. يعني: «صبر نمودم در مصايب نظير كسي كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشد.» ولي زندگي امام سجّاد عليه السلام از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.  يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود. او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود. ...


سیزده آبان

....وردهاي خونين شد. مجروحان توسط دانشجويان به بيمارستان منتقل شدند.  در همان ساعات اوليه نيروهاي ضربت وارد داشنگاه شدند و دانشجويان و دانش آموزان براي مقابله با اين حمله آتش افروختند و به دنبال آن مأموران پس از چند متر پيشروي در دانشگاه آنجا را ترك كردند. با شدت گرفتن تظاهرات، مأموران حكومت نظامي خيابان هاي اطراف دانشگاه و قسمتي از خيابان انقلاب را بستند و دانشجويان و دانش آموزان در خيابانهاي اطراف پراكنده شدند. تظاهركنندگان در چند نقطه  خيابانهاي جمهوري اسلامي و ولي عصر (عج) و خيابان هاي منشعب از آن آتش افروختند و با دادن  شعار الله اكبر و لا اله الا الله خود را از حملات ددمنشانه مأموران نجات مي دادند. ساعت دو بعداز ظهر مجدداً سربازان حكومت نظامي بر روي دانشجويان و دانش آموزان كه در داخل دانشگاه بودند، تيراندازي كردند كه در همان لحظات اول عده اي از دانشجويان به زمين افتادند و در خون غلتيدند. دانشجويان و دانش آموزان با پلاكاردهايي كه در آن شمار كشته شدگان دانشگاه را نوشته بودند با دادن  شعار الله اكبر خميني رهبر به راه پيمايي پرداختند. جنگ و گريز مأموران نظامي با دانشجويان و دانش آموزان تا پاسي از شب ادامه داشت امام خميني (ره) در پيامي كه به همين مناسبت از پاريس براي امت قهرمان ايران فرستادند، فرمودند: "عزيزان من صبور باشيد كه پيروزي نهايي نزديك است و خدا با صابران است. ايران امروز جايگاه آزادگان است من از اين راه دورچشم اميد به شما دوخته ام صداي آزاديخواهي و استقلال طلبي شما را به گوش جهانيان مي رسانیم.       ...


عاشورا ی 94

.... اسلام است امان از این مسلمانی  کشی سبط پیامبر را زراه مکر و نادانی  یزیدا این سر پر خون. برادر و. پسر دارد. نگاه خویش را هر دم بران سر دیگر دارد  بران سری نظر دارد که تنی. پر قمر دارد فدای. ریش پر  خونش چرا چنین پسر دارد چرا تو کشته ای او را در اول شباب امروز  و دیگری از حضرت زینب کبری سلام الله علیهم بزبان محلی مازندرانی می خواند  زینبمه خدا برار ندارمه. از داغ شه حسین قرار ندارمه بعداز مرثیه خوانی نوبت منبر می شود حجت‌الاسلام صفری درباره پاسخ به شبهات مطالبی مفید بیان می کند بعد از منبر اقامه نماز جماعت ظهر و عصر به امامت حجت‌الاسلام والمسلمین سجادی انجام می گیرد صرف ناهار و مراسم با اهدای فاتحه به اتمام می‌رسد  از نکات قابل توجه امسال عزاداری بسیار منظم برگزار گردید ...


مختصري درباره حضرت معصومه سلام الله

....م کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس قمي آنگاه که از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد: ?بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها، سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است.   فضيلت بي نظير   شيخ محمد تقي تُستري، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوي اسوه معرفي کرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (ع)، غير از امام رضا (ع) بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مي نويسند:  ?در ميان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسي هم شأن حضرت معصومه (س) نيست?.  بي گمان اين گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع) بر برداشت هايي استوار است که از متن و روايات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. اين روايت ها، مقام هايي را براي فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامي که نظير آن، براي ديگر برادران و خواهران وي ذکر نکرده اند و به اين ترتيب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است. به جـــان پاک تو اي دختر امام، ســلام          به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام تويـي که شــاه خراسان بود بــرادر تــو          بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار          هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح          بر آستـانه قــدسـت علي الـدوام، ســلام در آســـمان ولايــت، مــه تمــامي تـــو           ز پاي تا به ســرت اي مـــه تـمـام، ســلام به پيشگــاه تو اي خواهـــر شه کـَـونين          ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد          به جـان پــاک تـو اي دخــتـر امـام، ســلام غروب غمگين حضرت فاطمه (س) پس از  ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيک گفت و به سوي بهشت برين پرواز کرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اينک آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي. اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش که تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه براي شفاعت داري. ...


عمليات مرصاد

.... شطرنج سياست و خفت بارترين تصميم هايش بود كه به سقوط رژيم بعث و اشغال كشور عراق انجاميد.  آنچه پيش روي داريد، نگاهي است به يكي از عملياتهاي انجام شده در سال پاياني جنگ.      عمليات مرصاد  پس از مقاومت نيروهاي اندك سپاه و بسيج (در حد يك گردان) در دشت حسن آباد و زمين گير شدن نيروهاي دشمن در پشت ارتفاعات چهار زبر، به تدريج فرماندهي و نيروهاي خودي براي آزادسازي مناطق تصرف شده و انهدام نيروهاي منافقين، در منطقه متمركز شدند. روز پنجشنبه، 6/5/1367 عمليات مرصاد با رمز يا علي بن ابيطالب(ع) آغاز شد. در اين عمليات، 3 گردان از تيپ نبي اكرم(ص)، تيپ مسلم و 1 گردان از ايلام از پشت به اسلام آباد حمله كردند. منافقين تصور مي كردند همانند روزهاي قبل، نيروهاي عراقي همچنان در اين مناطق حضور دارند؛ حال آن كه عراقي ها عقب نشيني كرده و منطقه در دست نيروهاي ايراني بود. به همين دليل، نيروهاي خودي توانستند به راحتي از اين محور وارد اسلام آباد شوند. پيش از اين، نيروهاي يكي از گردان ها كه اهالي اسلام آباد بوده و به تمام راه هاي شهر آشنايي داشتند، با نفوذ به داخل شهر، با دشمن درگير شدند و سازماندهي منافقين را در داخل شهر بر هم زدند. منافقين براي ترميم ضربات وارده، 2 تيپ از نيروهاي خود را از محور حسن آباد فرا خواندند تا با پيشروي نيروهاي خودي مقابله كنند. همچنين، در اين عمليات نيروهاي لشكر 27 محمد رسول الله(ص) از سه راهي غرب اسلام آباد و از پشت پمپ بنزين، دشمن را دور زده و تلفات زياد...


سالروز تخريب بقيع

.... و کیش خود کوتاهی کرده احیاناً در وادی ضلالت و گمراهی افتاده آنچه در کف داشته ایم به باد نیستی و فنا بسپاریم، آنگاه انگشت حسرت و ندامت به دندان برگیریم و به گذشته پرافتخار خود غبطه خوریم، چرا که در این وادی وانفسا که تمام جهان خواران و احزاب شیاطین انس و جن دست در دست یکدیگر نهاده اند نیاز مبرم به یک جهش علمی وعملی فراگیر شیعیان احساس می شود تا در دریای طوفانی حوادث و بلایا چنگ در کشتی هدایت آویخته، سوار بر آن خود را به ساحل رستگاری و نجات رهنمون گردند. پاره ای از حملات و ترفندهایی که در چند قرن أخیرعلیه شیعه راه اندازی شده و با لباس اسلام پیش آمده شبهات و بلایایی است که گروه منحرف و مضلّ وهابیت، سردمدارآن می باشند،که با برداشتی نادرست از دین و دیانت چهره ای کریه از اسلام به نظاره می گذارند واز طرفی دیگر مخالفان این ایده را مشرک و مهدورالدم می خوانند. از جمله اشتباهاتی هم که مرتکب شده اند در مورد تبرک و زیارت قبور مسلمانان بالعموم و قبور ائمه اطهار (علیهم السلام ) بالخصوص می باشد و با توجیهات صوری و کم مایه به چه فجایعی که دست نیازیده اند؟!در این راستا به تخریب قبور ائمه بقیع پرداختند و قصد ویرانی دیگر حرمهای شریف را داشتند که با ممانعت فرق دیگر مسلمانان موفق بدان نشده اند، خذلهم الله تعالی . در این مختصر به سیری هر چند کوتاه در تاریخ قبرستان بقیع و حرم ائمه بقیع خواهیم پرداخت و درنهایت به چندی از شبهات آنها جواب خواهیم داد. معنای لغوی بقیع صاحب مجمع البحرین می گوید :«البقیع من الارض المکان المتسع وقیل لایسمی بقیعا الا و فیه شجر او اصولها ،و منه بقیع الغرقد»(1) در لغت بقیع به محل وسیع گویند و همچنین بعضی اضافه کرده اند که بقیع به آن محل وسیعی گویند که دارای درخت و یا ریشه درخت باشد،آنگاه ابن اثیر می افزاید:چون بقیع قبلاً دارای درخت «غرقد» و ریشه های آن بود پس از قطع این اشجار نیز با همان اسم معروف گردید.(2 ) «غرقد» نیزدرختی است وحشی و خاردار و دارای میوه مخصوص. چگونگی ایجاد مدفن در بقیع اولین انصاری مدفون شده در بقیع، اسعد بن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون است (3) که حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام مرگ او فرمود:«ادفنوا عثمان بن مظعون فی البقیع یکون لنا سلفا فنعم ال...


خطبه فدك

....میان عده‏اى از مهاجرین و انصار و غیر آنان نشسته بود وارد شد، در این هنگام بین او و دیگران پرده‏اى آویختند، آنگاه ناله‏اى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم بگریه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد. سپس لحظه‏اى سكوت كرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساكت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آنگاه كلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سكوت برقرار شد، كلام خویش را دنبال كرد و فرمود: اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها. وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَكُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُۆْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ ...


زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)

.... او مي رسد سلام مي کند و حزام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟ حزام  نگاه کرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد کرده و گفت: من قيمت اين درّ را نمي دانم که به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟ مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است که يکي از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم براي تو به چيزي که از درهم و دينار بالاتر است. حزام  گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي کنم که او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام  گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي کني. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام  در پايان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در اين امر مي شوي.و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا مي کنم.وقتي حزام  از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني کلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يکي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد که يکي از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد. و هنگامي که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام  پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد.نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنيه اي براي وي برگزيدند که «ام البنين» بود. به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليتها، به دنيا آمد و دوران کودکي را چونان ديگر کودکان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاک و پدري شجاع که داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:«ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نياز يک دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَداي حقوق  و همسرداري و غيره را به او ياد داد.» تاريخ تولد ام البنين: در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت ام ‏البنين اطلاعي در دست نيست و تاريخ‏نگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده‏ اند، ولي ياد آور شده ‏اند که تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ، در سال ۲۶ ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخ‏نگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي کوفه) تخمين مي‏زنند.   ويژگي هاي بارز خاندان ام البنين: در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد که همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيدالف: شجاعت و دلاوري که در کربلا زيباترين چهره خويش را نماياند. ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود. ج: هنر و ادبيات که ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود. د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران که نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد. ه: وفا و پايبندي به تعهدات.   تصميم گيري حضرت علي (عليه السلام) به ازدواج: ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صل...


متن پيام نوروزي مقام معظم رهبري در سال 94

....صت، گرامی میداریم و امیدواریم که ما را از برکات انفاس طیّبه و دعاهای ارواح مطهّر آن عزیزان برخوردار فرماید. یک نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳ میکنیم و نگاهی اجمالی به سال جاری‌ای که در این ساعت شروع میشود. سال ۹۳ هم در عرصه‌ی داخلی و هم در عرصه‌ی خارجی و بین‌المللی برای کشور ما سال پرماجرایی بود؛ چالشهایی داشتیم، پیشرفتهایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین چالشها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملّی و مدیریّت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریّت جهادی هم در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریّت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البتّه توصیه‌ی مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملّی و هم مدیریّت جهادی برای امسال و برای همه‌ی سالهای پیش‌رو برای ملّت ما مورد نیاز است.  و امّا در سال ۹...


در آستانه سال نو

....ا سعي کنيم سالمان را با نام خدا آغاز کنيم و پس از آن عرض ارادتي به امام هشتم، ولي نعمت مهربانمان داشته باشيم و آنگاه سلامي به پيشگاه مولا و اماممان بقيه الله الاعظم ارواحنا فداء داشته و از حضرتش بخواهيم که در اين سال بيش از گذشته به ياد و ياور ما باشد.  7- استفاده از فرصت آغاز سال و برنامه هاي مثبت اين ايام در اين ايام زمينه هاي بسيار خوبي است که بايد بهترين برداشت را از آن داشته باشيم. توجه ويژه به والدين، ديدار با فاميل، عيادت بيماران، سرزدن به يتيمان، آشتي کردن و استفاده از طبيعت و مخصوصا از زيارت قبور شهدا غافل نشويم. 8- مراقب لغزشگاهها باشيم بله در اين ايام در شلوغي رفت و آمدها و سير و سفرها، همان گونه که مراقبيم سارقان کيف پولمان را نزنند، بايد مراقب باشيم، شياطين ايمان، تقوا، ارزشهاي ديني و آنچه را در طول اين سال مراقب آن بوديم مورد دستبرد قرار ندهند و خداي ناکرده دستاورد سالمان را در چند روز از کف ندهيم.  9- تعيين چند هدف مهم و کاربردي بهتر است در همين ابتداي سال چند هدف مهم و زيبا را با توجه به شرايط خود تعيين کنيم و مصمم باشيم در سال جديد، آنها را تعقيب نموده و بيشتر به آنها توجه نماييم.  10- آماده شدن براي عرض ارادت به ساحت مقدس صديقه طاهره حضرت زهرا سلام الله عليها که در روزهاي آغازين سال 93 ايام شهادت آن حضرت را در پيش داريم . اميدوارم خداوند متعال در اين سال لطف و رحمت ويژه خود را شامل حال همه شما عزيزان بگرداند. ...


کربلای 4

.... خیابان طبرسی) که رسیدم، با عصا داشتم به سمت خانه می رفتم که مادرم را دیدم. گفتم سلام علیکم. سرش را بالا کرد و یک نگاهی به من کرد و گفت سلام آقا و بعد رد شد. گفتم مادر منم، جواد. گفت ای جواد تویی!مادرم مرا نشناخت.مهمترین حرف دفاع مقدسپس از عملیات کربلای 8 دو اتوبوس از بچه ها را به دیدار حضرت امام بردند. من در اتوبوس دوم بودم. متأسفانه اتوبوس ما زمانی به جماران رسید که زمان دیدار با امام تمام شده بود و بچه ها داشتند بر می گشتند. در حالی که حسابی پکر بودم.در شیب تند جماران شهید جلیل محدثی فر را دیدم، با ناراحتی گفتم، دیدی چه شد این همه راه کوبیدیم و آمدیم ما را راه ندادند و ما امام را ندیدیم.محدثی فر خیلی محکم و جدی گفت:«دیدن و ندیدن امام که مهم نیست. مهم این است که حرف امام زمین نماند.» یک کلام حرف او، برای من تاریخی را ساخت که مهمترین کار در اینتاریخ آن است که حرف ولی فقیه بر زمین نماند. از روستای شهاب الدین  جوانانی  در این عملیات حضور داشته اند و شهید( محمدحسن اسدی طوسی فرمانده دسته به شهادت رسید و پیکرش بعداز ده سال برای خانواده اش آوردند)  شادی روح امام و شهدا و شهدای عملیات کربلای 4صلوات  منبع:  پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی ...


متن زيارت ناحيه مقدسه

....امِ ، وَ عِزَّ الاِْسْلامِ ، وَ مَعْدِنَ الاَْحْكامِ ، وَ حَليفَ الاِْنْعامِ ، تو بهار ِسر سبز ِيتيمان بودى، نگاهبان و حافظ مردم بودى، مايه عـزّت و سرافرازى اسلام، معدنِ احكام الهى، هم پيمان نيكى و احسان بودى،  سالِكاً طَرآئِقَ جَدِّك َ وَ أَبيك َ، مُشْبِهاً فِى الْوَصِيَّةِ لاَِخيـك َ ، وَفِىَّ الذِّمَـمِ ، رَضِىَّ الشِّيَمِ ، ظاهِرَ الْكَرَمِ ، مُتَهَجِّداً فِى الظُّلَمِ ، قَويمَ الطَّرآئِقِ ، كَريمَ الْخَلائِقِ ، عَظيمَ السَّوابِقِ ، شَريفَ النَّسَبِ ، مُنيفَ الْحَسَبِ ، رَفيعَ الرُّتَبِ ، كَثيرَ الْمَناقِبِ ، مَحْمُودَ الضَّرآئِبِ ، جَزيلَ الْمَواهِبِ ، حَليمٌ رَشيدٌ مُنيبٌ ، جَوادٌ عَليمٌ شَديدٌ ، إِمامٌ شَهيدٌ، أَوّاهٌ مُنيبٌ ، حَبيبٌ مَهيبٌ ، پوينده طريقه جدّ و پدرت و در سفارشات و وصايا همسانِ برادرت بودى، وفادار به پيمانها، داراى سجاياىِ پسنديده، و باجود و كَرَمِ آشكار بودى، شب زنده دار (به عبادت) در دلِ شبهاىِ تاريك، معتدل وميانه رودرروشها،باسجاياواخلاقِ كريمانه،داراى سوابقِ باعظمتوارزشمند، داراى نَسَبِ شريف، وحَسَبِ والا، بادرجات ورتبه هاىِ رفيع وعالى، مناقب وفضائلِ بسيار، سِرِشتهاو طبيعتهاى مورد ستايش، و با عطايا و مواهبِ بزرگ بودى،حليموصبور،هدايت شده،بازگشت كننده بسوى خدا، باجود و سخاوت ـ دانا ـ توانا و قاطع،پيشواى شهيد،بسيارنالان وگريان در پيشگاه خداوند، محبوب و باهيبت بودى، كُنْتَ لِلرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ وَلَداً ، وَ لِلْقُرْءانِ سَنَداً مُنْقِذاً  وَ لِلاُْ مَّةِ عَضُداً ، وَ فِى الطّاعَةِ مُجْتَهِداً ، تو براى پيامبر كه درودخدابراووآل اوبادفرزند،و براى قرآن پشتوانهنجات دهنده،و براى امّتِ اسلام بازوى توانا، ودرطاعتِ حقّ كوشا بودى، حافِظاً لِلْعَهْدِ وَالْميثاقِ ، ناكِباً عَنْ سُبُلِ الْفُسّاقِ وَ  باذِلاً لِلْمَجْهُودِ ، طَويلَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ، توحافظِ عهد وپيمانِ الهى، دورى كننده ازطُرُقِ فاسقان بودى، و توآنچه درتوان داشتى (براى اِعلاءِكلمه حقّ) بذل نمودى، داراى ركوع و سجود طولانى بودى، زاهِداً فِى الدُّنْيا زُهْدَ الرّاحِلِ عَنْها ، ناظِراً إِلَيْها بِعَيْنِ الْمُسْتَوْحِشينَ مِنْها ، امالُك َ عَنْها مَكْفُوفَةٌ ، وَ هِمَّتُك َ عَنْ زينَتِها مَصْرُوفَةٌ ، وَ أَلْحاظُك َ عَنْ بَهْجَتِها مَطْرُوفَةٌ ، وَ رَغْبَتُك َ فِى الاْخِرَةِ مَعْرُوفَةٌ ، حَتّـى إِذَا الْجَوْرُ مَدَّ باعَهُ ، وَ أَسْفَرَ الظُّلْمُ قِناعَهُ ، وَ دَعَا الْغَىُّ أَتْباعَهُ ، تو مانند كسيكه ازدنيا رخت برخواهد بست ازآن روگردان بودى، و مانندكسانيكه ازدنيا در وحشت و هراس بسر ميبرند به آن نگاه ميكردى، آرزوهايت از (تعلّق به) دنيا بازداشته شده، و همّت و كوششت از زيوردنيا رو گردانده بود، ديدگانت از بهجت و سروردنيا بربسته، واشتياق و مِيلَت به آخرت شهره آفاق است، تا آنكه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود، وظلم وسركشى نقاب از چهره بركشيد ، وضـلالت و گمـراهى پيروان خويش را فرا خواند وَ أَنْتَ في حَرَمِ جَدِّك َ قاطِنٌ ، وَ لِلظّـالِمينَ مُبايِنٌ ، جَليسُ الْبَيْتِ وَ الْمِحْـرابِ ، مُعْتَزِلٌ عَنِ اللَّـذّاتِ وَ الشَّـهَواتِ ، تُنْكِـرُ الْمُنْكَـرَ بِقَلْبِـك َ وَ لِسانِك َ ، عَلى حَسَبِ طاقَتِـك َ وَ إِمْكانِـك َ ، ثُمَّ اقْتَضاك َ الْعِلْمُ لِـلاِْنْكارِ، وَ لَزِمَك َ أَلْزَمَك َ أَنْ تُـجـاهِدَ الْـفُجّـارَ با آنـكه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى، و از ستمكاران فاصله گرفته بودى، و مُلازمِ منزل ومحرابِ عبادت بوده، واز لذّتها وشهوات دنيوى كناره گيربودى، وبرحسب طاقت و تَوانَت مُنكَر رابا قلب وزبانت انكار مى نمودى، پس ازآن علم ودانشت اقتضاى انكارِ آشكار نمود، و برتو لازم گشت لازم نمود بابدكاران روياروى جهادكنى،     ، فَـسِـرْتَ فـي أَوْلادِكَ وَ أَهـاليـك َ ، وَ شيعَـتِك َ وَ مَواليك َ وَ صَدَعْتَ بِالْحَـقِّ وَ الْبَـيّـِنَـةِ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى اللهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ أَمَرْتَ بِإِقامَةِ الْحُدُودِ ، وَ الطّاعَةِ لِلْمَعْبُودِ، وَ نَهَيْتَ عَنِ الْخَبآئِثِ وَ الطُّـغْيانِ، بنابراين درميان فرزندان و خانواده ات، و پيروان و دوستانت روانه شدى، وحقّ وبرهان را آشكارنمودى، وباحكمت وپندواندرزِ نيكو (مردم را) بسوىِ خدا فراخواندى، وبه برپادارىِ حدودِ الهى ، و طاعتِ معبود امر نمودى ، و از پليدى ها و سركشى نهى فرمودى وَ واجَهُـوك َ بِالظُّـلْمِ وَ الْعُـدْوانِ، ولى آنهابه ستم ودشمنى روياروىِ تو قرار گرفتند، فَجاهَدْتَهُمْ بَعْدَ الاْيعازِ لَهُمْ الاْيعادِ إِلَيْهِمْ  ، پس تو نيزباآنان به جهاد برخاستى پس ازآنكه(حقّ را)به آنان گوشزد نمودى آنها رابه عـذابِ الهى تهديد نمودى، وَ تَأْكيدِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ ، و حجّت را بر آنها مؤكّد فرمودى، فَنَكَثُوا ذِمامَك َ وَ بَيْعَتَك َ ، ولى عهد و پيمان وبيعت تو را شكستند، وَ أَسْخَطُوا رَبَّك َ وَ جَدَّ ك َ ، و پروردگار تو جدّت را بخشم آوردند وَ بَدَؤُوك َ بِالْحَرْبِ ، و با تو ستيز آغازيدند، فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ ، پس توبه جهت زد و خورد و پيكار استوار شدى، وَ طَحَنْتَ جُنُودَ الْفُـجّارِ ، ولشكريان فاجر راخورد و آسيا نمودى، وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبارِ ، ودرگَرد وغُبار ِنبرد فرو رفتى، مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، كَأَنَّك َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ، وچنان با ذوالفقار جنگيدى، كه گويا علىّ مرتضى هستى، فَلَمّا رَأَوْك َ ثابِتَ الْجاشِ، غَيْرَ خآئِف وَ لا خاش ، نَصَبُوا لَك َ غَوآئِلَ مَكْرِهِمْ ، پس چون تورابا قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس يافتند، شرورِ مكر و حيله شان رابرتو برافراشتند وَ قاتَلُوكَ بِكَيْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ، واز درِ نيـرنگ و فساد باتو قتال نمودند، وَ أَمَرَ اللَّعينُ جُنُودَهُ ، فَمَنَعُوك َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ ، وآن ملعون لشكريانش رافرمان داد، تاتورا ازآب و استفاده آن منع نمودند، وَ ناجَزُوك َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوك َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوك َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ،وَ بَسَطُوا إِلَيْك َ أَكُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ يَرْعَوْا لَك َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فيك َ أَثاماً، في قَتْلِهِمْ أَوْلِيآءَك َ ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَك َ ، و با توقتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تيرهاو خدنگهابسوى توپرتاب نمودند، و براى استيصال و ناچار نمودن تو دست دراز كردند، و حُرمتى براى تو مراعات نكردند، و ازهيچ گناهى درموردتو خوددارى ننمودند، چه دركشتن آنهادوستانت را، و چه درغارت اثاثيه خيمه هايت، وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِيّاتِ ، (بارى)تودرگَرد وغُبارهاى جنگ پيش تاختى، وآزارواذيّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِك َ مَلآئِكَةُ السَّماواتِ، آنچنانكه فرشتگانِ آسمانها ازصبر و شكيبائى توبه شگفت آمدند، فَأَحْدَقُوا بِك َ مِنْ كُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوك َ بِالْجِراحِ ، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، وَ حالُوا بَيْنَك َ وَ بَيْنَ الرَّواحِ ، وَ لَمْ يَبْقَ لَك َ ناصِرٌ ، و راه خلاص ورفتن برتو بستند، تاآنكه هيچ ياورى برايت نماند، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِك َ وَ أَوْلادِك َ ، حَتّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوادِك َ، ولى توحسابگر(عمل خويش براى خدا)و صبوربودى، اززنان وفرزندانت دفاع وحمايت مينمودى، تاآنكه تورااز اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، فَهَوَيْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَريحاً ، تَطَؤُك َ الْخُيُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوكَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبينُك َ ،وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُك َ وَ يَمينُك َ ،پس بابدن مجروح برزمين سقوط كردى، درحاليكه اسبها تورابا سُم هاى خويش كوبيدند،وسركشان باشمشيرهاى تيزِشان برفرازت شدند، پيشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حركت بود ، تُديرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلى رَحْلِك َ وَ بَيْتِك َ ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِك َ عَنْ وُلْدِك َ وَ أَهاليك َ ، پس گوشـه نظرى به جانب خِيام و حَرَمَت گرداندى، در حاليكه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خويش مشـغول بودى ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُك َ شارِداً ، إِلى خِيامِك َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باكِياً ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شيـهه كشان و گريـان، بجانبِ خيمه ها رو نمود ، فَلَمّا رَأَيْنَ النِّـسآءُ جَوادَك َ مَخْزِيّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَك َ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَويلِ داعِيات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِك َ مُبادِرات، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تيز پاى تو را خوار و زبون بديدند،و زينِ تورابراو واژگونه يافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خيمه) خارج شدند،درحاليكه گيسوان برگونه هاپراكنده نمودند، بر صورت ها طپانچه مى زدندو نقاب ازچهره هاافكنده بودند، وبصداى بلندشيون ميزدند، و ازاوجِ عزّت به حضيض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، درهمان حال شِمرِملعون برسينه مباركت نشسته، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِك َ ، وشمشيرخويش رابرگلـويت سيراب مينمود، قابِضٌ عَلى شَيْبَتِك َ بِيَدِهِ ، بادستى مَحاسنِ شريفت را درمُشت ميفِشرد، ذابِـحٌ لَك َ بِمُهَنَّدِهِ ، (وبادست ديگر)باتيغِ آخته اش سراز بدنت جدامى كرد، قَدْ سَكَنَتْ حَوآسُّك َ، تمامِ اعضاوحواسّت ازحركت ايستاد، وَ خَفِيَتْ أَنْفاسُك َ ، نَفَسهاىِ مباركت درسينه پنهان شد ، وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُك َ ، وسرِمقدّست برنيزه بالارفت، وَ سُبِىَ أَهْلُك َ كَالْعَبيدِ ، اهل وعيالت چون بردِگان به اسيرى رفتند، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَديدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِيّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، يُساقُونَ فِى الْبَراري وَالْفَلَواتِ ، أَيْديهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، يُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ ، ودرغُل وزنجيرآهنين برفرازجهازِشتران دربندشدند، گرماى (آفتابِ) نيمروز چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبيابانها كشيده ميشدند، دستانشان به گَردَنهازنجيرشده،درميان بازارها گردانده ميشدند، فَالْوَيْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ ، اى واى براين سركشان گناهكار!، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِك َ الاِْسْلامَ ، چه اينكه باكُشتنِ تواسلام را كُشتند، وَ عَطَّلُوا الصَّلوةَ وَ الصِّيامَ ، ونمازوروزه(خدا)رابدون ياوررهانمودند، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الاَْحْكامَ، وسُنّتهاواحكام(دين) راازبين برده شكستند، وَ هَدَمُوا قَواعِدَ الاْيمانِ، و پايه هاىِ ايمان را منهدم نمودند، وَ حَرَّفُوا اياتِ الْقُرْءانِ ، و آياتِ قرآن را تحريف كرده، وَ هَمْلَجُوا فِى الْبَغْىِ وَالْعُدْوانِ ، در (وادىِ)جنايت وعداوت پيش تاختند،  لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِوَ الِهِ مَوْتُوراً ، براستى رسولِ خدا «كه درودخدابراو وآل اوباد» (با شهادتِ تو) تنهاماند!(يامظلومواقع شد)، وَ عادَ كِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَهْجُوراً ، وكتاب خداوندِعزّوجلّ مَتروك گرديد، وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً ، وآنگاه كه تومقهور و مغلوب گشتى، حقّ وحقيقت موردِخيانت واقع شد، وَ فُقِدَ بِفَقْدِكَ التَّكْبيرُ وَالتَّهْليلُ ، وَالتَّحْريمُ وَالتَّحْليلُ ، وَالتَّنْزيلُ وَالتَّأْويلُ ، وبه فقدانِ توتكبيرِخداوكلمه توحيد، حراموحلالِ دين، وتنزيل وتأويلِ قرآن جملگى ازبين رفت، وَ ظَهَرَ بَعْدَكَ التَّغْييرُ وَالتَّبْديلُ ، وَ الاِْلْحادُ وَالتَّعْطيلُ ، وَ الاَْهْوآءُ وَ الاَْضاليلُ ، وَ الْفِتَنُ وَ الاَْباطيلُ، و پس ازتو تغييروتبديلِ (احكام)، كفرو اِلحاد وبى سرپرستىِ دين، هوىوهوس هاوگمراهيها، فتنه ها و باطلها جملگى (برصفحه روزگار) ظاهرشد، فَقامَ ناعيك َ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّك َ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ ، فَنَعاك َ إِلَيْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ ، قآئِلا يا رَسُولَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُك َ وَ فَتاك َ ، وَ اسْتُبيحَ أَهْلُك َ وَ حِماك َ ، وَ سُبِيَتْ بَعْدَك َ ذَراريك َ ، وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِك َ وَ ذَويك َ ، پس پيكِ مرگ نزدِ قبرِجدّت رسول خدا «كه رحمتِ بى پايانِ خداوندى براووآلِ اوباد» ايستاد، وبااشكِ ريزان خبرِمرگِ تورابه وى داد، و اينگونه گفت كه: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهيد شد، خاندان وحَريمَت مُباح گرديد، پس ازتو فرزندانت به اسيرى رفتند، و وقايع ناگوارى به عترت وخانواده ات واردشد، فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَكى قَلْبُهُ الْمَهُولُ ، وَ عَزّاهُ بِك َ الْمَلآئِكَةُ وَ الاَْنْبِيآءُ، پس(از شنيدنِ اين خبر) رسول خدا مضطرب وپريشان گرديد، و قلبِ هراسناكَش بگريست، وفرشتگان وانبياء (بخاطـر مصيبتِ تو) او راتسلـيت وتعـزيت گفـتند، وَ فُجِعَتْ بِك َ اُمُّك َ الزَّهْرآءُ، و مادرت زهـراء (ازانـدوهِ مصيبـتِ تو) دردنـاك شد ، وَ اخْتَلَفَتْ جُنُودُ الْمَلآئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ، و دستـه هاىِ ملائكه مقـرّبين در آمد و شد بودند، تُعَزّي أَباك َ أَميرَالْـمُـؤْمِنينَ ، پـدرت اميرمؤمنـان راتعزيت ميگفتند، وَ اُقيمَتْ لَك َ الْمَـاتِمُ في أَعْلا عِلِّيّينَ ، مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعليّين برپا شد، وَ لَطَمَتْ عَلَيْك َ الْحُورُ الْعينُ، و حورالعين به جهت تو به سر و صورت زدند، وَ بَكَتِ السَّمآءُ وَ سُكّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها، وَ الْبِحارُ وَ حيتانُها، وَ مَكَّةُ وَ بُنْيانُها، :خل وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها ، وَ الْبَيْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ ، (در عزاىِ تو) آسمان و ساكنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، كوه ها و كوهپايه ها، دريا ها و ماهيانش، شهرمكّه و پايه هايش، فردوس ها و جوانانش، خانه كعبه و مقام ابراهيم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گريستند، أَللّـهُمَّ فَبِحُرْمَةِ هذَا الْمَكانِ الْمُنيفِ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَاحْشُرْني في زُمْرَتِهِمْ، وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ،  بار خدايا! به حُرمتِ اين مكـانِ رفـيع ، بر محمّد و آلِ او رحـمت فرست ، و مرا در زمره آنان محـشور فرما، و به شفـاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان ، أَللّهُمَّ إِنّي أَتَوَسَّلُ إِلَيْك َ يا أَسْرَعَ الْحاسِبينَ ، وَ ياأَكْرَمَ الاَْكْرَمينَ ، وَ ياأَحْكَمَ الْحاكِمينَ، بِمُحَمَّدخاتَِمِ النَّبِيّينَ ، رَسُولِك َ إِلَى الْعالَمينَ أَجْمَعينَ ، وَ بِأَخيهِ وَابْنِ عَمِّهِ الاَْنْزَعِ الْبَطينِ ، الْعالِمِ الْمَكينِ ، عَلِىّ أَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ بِفاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعـالَمينَ ، وَ بِالْحَسَنِ الزَّكِىِّ عِصْمَةِ الْمُتَّقينَ ، وَ بِأَبي عَبْدِاللهِ الْحُسَيْنِ أَكْرَمِ الْمُسْتَشْهَدينَ ، وَ بِأَوْلادِهِ الْمَقْتُولينَ ، وَ بِعِتْرَتِهِ الْمَظْلُومينَ ، وَ بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعابِدينَ ، وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىّ قِبْلَةِ الاَْوّابينَ ، وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد أَصْدَقِ الصّادِقينَ ، وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر مُظْهِرِ الْبَراهينِ ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُوسى ناصِرِالدّينِ، وَ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ قُدْوَةِ الْمُهْتَدينَ، وَ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّد أَزْهَدِ الزّاهِدينَ ، وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ وارِثِ الْمُسْتَخْلَفينَ، وَالْحُجَّةِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعينَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدوَالِ مُحَمَّدالصّادِقينَ الاَْبَرّينَ ، الِ طه وَ يس ،  بار خدايا! من به تو توسّل مى جويم اى سريعـترينِ حسابگران ، و اِى بخشـنده ترينِ كَـريمان ، و اِى فرمانـرواى حـاكمان، به (حقِّ) محمّد آخرينِ پيامبران، و فرستاده تو بسوىِ تمامِ جهان ها، و به (حقِّ) برادرش و پسرعمويش آن بلند پيشانىِ ميان پُر ، آن دانشمندِ عالى مرتبه ، يعنى علىّ فرمانـرواىِ مؤمنان ، و به (حقِّ) فاطمه سـروَرِ بانوانِ جهانيان ، و به (حقِّ) حسـنِ مجتـبى كه پاك و مبرّا و پناهگـاه مُتّقين اسـت ، و به (حقِّ) أبي عبدالله الحسين گـراميترينِ شهداء ، و به (حقِّ) فرزنـدانِ مقتولش ، و خانـواده مظـلومش، و به (حقّ) على بن الحسـين زيورِ عابدان ، و به محمّد بن علـى قبـله توبه كنندگان ، و جعفر بن محمّد راستگـوترينِ صادقان ، و موسى بن جعفر آشكار كننده دلائل و براهين ، و على بن موسى ياورِ دين ، و محمّد بن على اُسوه و الگوىِ هدايت شونـدگان ، و على بن محمّد زاهـدترينِ پارسايان ، و حسـن بن على وارثِ جانشينان ، و حُجّتِ خدا بر تمامِ آفريدگان ، اينكه درود فرستى بر محـمّد و آلِ او، آن راستـگويانِ نيـكوكار ، هـمان آلِ طه و يس ، وَ أَنْ تَجْعَلَني فِى الْقِيامَةِ مِنَ الاْمِنينَ الْمُطْمَئِنّينَ، الْفآئِزينَ الْفَرِحينَ الْمُسْتَبْشِرينَ،  و اينكه مرا در قيامت از كسانى قرار دهى كه (از عذابِ تو) ايمن و با آرامشِ خاطر و رستگار و مسرور و بشارت يافـته اند ، أَللّهُمَّ اكْتُبْني فِى الْمُسْلِمينَ، وَ أَلْحِقْني بِالصّالِحينَ ، بارخدايا! (نامِ) مـرا در زُمـره...


بيانات مقام معظم رهبري سال93

.... به کودکان ما خرسندی و تندرستی، و به خانواده‌های ما امنيّت و محبّت و الفت عنايت کند. آنچه بر عهده‌ی ما است، نگاه به گذشته برای عبرت‌گيری و نگاه به آينده برای برنامه‌ريزی و تصميم‌گيری است. سالی که گذشت، اعلام شده بود که سال «حماسه‌ی سياسی و حماسه‌ی اقتصادی» است. حماسه‌ی سياسی بحمدالله در عرصه‌های مختلف به بهترين وجهی صورت گرفت؛ هم در انتخابات، هم در راهپيمايی‌های بزرگ، هم حضور مردم در عرصه‌های مختلف و فعّاليّتها و تلاشهايی که از سوی مسئولان و از سوی مردم در طول سال انجام گرفت. سال تبادل دولتها و دست‌به‌دست‌شدن قدرت بود؛ و اين کار با آرامش، با نهايت امنيّت در کشور انجام گرفت و بحمدالله يک حلقه‌ی جديد از سلسله‌ی طولانی مديريّت کشور پديد آمد.  در باب حماسه‌ی اقتصادی کاری که بايد انجام بگيرد و توقّع بود که اتّفاق بيفتد، اتّفاق نيفتاد. تلاشهايی انجام گرفت که مورد سپاس است، ولی کار بزرگی که بايد در زمينه‌ی حماسه‌ی اقتصادی انجام بگيرد، همچنان در پيش روی ما است و ما موظّفيم که اين حماسه را به وجود بياوريم. مسئله‌ی اساسیِ اقتصاد برای کشور ما و ملّت ما يک مسئله‌ی مهم است؛ در اواخر سال ۹۲ بحمدالله يک زيرساخت فکری و نظری برای حماسه‌ی اقتصادی به وجود آمد؛ سياستهای «اقتصاد مقاومتی» اعلام شد و زمينه آماده است برای اينکه ان‌شاءالله تلاش لازم در اين باب انجام بگيرد. در نگاه به سال ۹۳ آنچه به نظر اين حقير مهم‌تر از همه است، دو مسئله است: يک مسئله همين مسئله‌ی اقتصاد و ديگری مسئله‌ی فرهنگ است. در هر دو عرصه و در هر دو زمينه توقّعی که وجود دارد، تلاش مشترکی است ميان مسئولان کشور و آحاد مردم. آنچه برای بنای زندگی و سازندگی آينده مورد انتظار است، بدون مشارکت مردم تحقّق‌پذير نيست. بنابراين علاوه بر مديريّتی که مسئولين بايد انجام بدهند، حضور مردم در هر دو عرصه لازم و ضروری است؛ هم عرصه‌ی اقتصاد، هم عرصه‌ی فرهنگ. بدون حضور مردم کار پيش نخواهد رفت و مقصود تحقّق پيدا نخواهد کرد. مردم در گروه‌های گوناگون مردمی با اراده و عزم راسخ ملّی ميتوانند نقش‌آفرينی کنند. مسئولين هم برای اينکه بتوانند کار را به‌درستی پيش ببرند، احتياج به پشتيبانی مردم دارند. آنها هم بايستی با توکّل به خدای متعال و با استمداد از ...


غروب

....اورز در روستاي شهاب الدين با چشم اندازي زيبا و بياد ماندي تماشايي است. بعداز يك روز كاري سخت در مزارع شاليزاري نگاه كردن به غروب خورشيد زيباست . تصوير مربوط به مزرعه دواوجاست و اقا محمود روشنروز  غروب خورشيد را بنظاره نشسته است...


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه