قربان جستجوی شما در مجموع 19 نتیجه داشت که در 2 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه
عيد قربان... |
مختصري درباره امام صادق عليه السلام ....wnj; در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين رمقها را مىگذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانى مىداد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند ، و يا در كر و فر و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حكومت جديد هم در كشتار و بىعدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانكه زبدههايشان جزو ليست سياه مرگ بودند . "جابر جعفى" يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مىرفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مىگويد : خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد . جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مىباشد مىگويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت ... او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى كه سينهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و نزديك است ديوانه شوم . امام فرمود : به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بكذا وكذا ... ، ( يعنى امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت كرد ) . آرى ، شيعه مىرفت كه نابود شود ، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنى اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند . در چنين شرايط دشوارى ، امام دامن همت به كمر زد و به احيا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند . هر يك از اينان از طرفى خود ، بازگوكننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند . تأسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى ( تشيع ) مشهور گردد . ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم پايههاى حكومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند. . امام صادق ( ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذير و انقلابيى بنيادى در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وى قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد . 3. جنبش علمى اختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پيدايش يك نهضت علمى گرديد . نهضتى كه پايههاى آن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتى لازم بود ، تا هم حقايق دينى را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلى بيرون كشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراى سست آنها را محكوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاكر ديصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف است . به وجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر ، كار هر كسى نبود ، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه مأموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود ، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباط دهد ، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد . تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنين مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود كه با كنارهگيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست . زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند . در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد ، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشهچينى از محضر امام ( ع ) بازدارد . بدين جهت منصور مدرسهاى در محله "كرخ" بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالك را - كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى اين مكتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد . دانشگستر... |
.... * 82 قربان بيداربخت * 94 صفيه رضا پور * ... |
.... دانـم و خـدا مـى دانـد كه اگر نبـود انگيزه اى كه همه ما و عزت و اعتبار مـا بـايـد در مسيـر مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شـود هرگز راضـى به ايـن عمل نمى بـودم و مـرگ و شهادت بـرايـم گـواراتـر بـود. اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالى گردن نهيم ومسلـم ملت قهرمـان و دلاور ايـران نيز چنيـن بـوده و خـواهـد بـود ... از جمله شگفتيهاى دوران طـولانـى دفاع مقـدس ملت ايـران آنكه در تمام ايـن مـدت مردم ايران نشاط خـود را براى سازندگـى و جبران خـرابيهاى به ارث مانده از رژيـم سابق هيچگاه از دست ندادنـد و در هميـن مـدت علاوه بر اداره كامل امـور جبهه ها , طرحهاى بزرگ بازسازى و نوسازى كشـور از پروژه هاى عظيـم سد سازى و راه سازى گرفته تا طرحهاى توسعه اكتشافات و بهره بـردارى نفتـى و تـوسعه نيروگاههاى انرژى و بهسازى امور كشاوزرى و افزايـش دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى كشـور و ديگر امـور مربـوط به تـوسعه ملى را با جديت دنبال كردند . امـام خمينـى در تــــاريخ 4 / 2 / 1368 به منظور اصلاح و تكميل اركان تشكيلات نظام اسلامى طى نامه اى به رئيـس جمهور وقت ( حضرت آيه الله خـامنه اى ) هيئتـى از صـاحب نظران و كـارشنـاسـان را مسئول بررسى و تـدويـن اصلاحات لازم در قانـون اساسـى بـر اساس 8 محور تعيين شده در هميـن نامه نمود . اصلاح مواد مربوط به شرايط رهبـرى , تمركز در قـوه مجـريه و قضأيه و صـدا و سيما و وظايف مجمع تشخيص مصحلت نظام از اهـم ايـن موارد بود . مواد اصلاح شده قـانـون اسـاسـى در تـــــاريخ 12 آذر 1368 ( بعد از رحلت ) به رفرانـدوم عمـومـى گذاشته و با اكثريت مطلق آرإ به تإييد ملت ايران رسيد . دفـاع از پيامبـر اسلام و ارزشهاى دينـى آخـريـن رويارويـى امام خمينى با غرب: ماجـراى تـدويـن و انتشار وسيع كتاب مبتذل آيات شيطانـى نـوشته سلمان رشدى و حمايت رسمـى دولتهاى غربـى از آن سر آغازى بر فصل تهاجـم فرهنگى بـود . امام خمينى با تـوجه به دلايل و واقعيتهاى فـوق در تاريخ 25 / 11 / 1367 در ضمـن چند سطر كـوتاه با صـدور حكـم ارتداد و اعدام سلمانى رشدى و ناشريـن مطلع از محتواى كفر آميز ايـن كتـاب , انقلابـى ديگـر بـر پـا كرد. سالهاى آخر عمر امام خمينى و حوادث ناگوار: چند حادثه در ايـن سالها اتفاق افتاد كه اثر آن بر روح و خاطرهامام خمينى سنگينى مى كرد . يكى از ايـن حوادث , شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا و در مراسـم حج سال 1366 بود. رحلت امـام خمينـى : در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش , فـرا مـى رسيد .امـام خمينـى خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند. ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود. برگرفته از بيتوته... |
زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها) .... .حزام که بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي کاملي از او کرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وي قرباني کرد. سنت و رسم عرب اين بود که تا سه روز از ميهمان پذيرايي مي کردند و روز سوم حاجت او را مي پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي کردند و خانواده ام البنين که خارج از مدينه زندگي مي کردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وي جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي بن ابيطالب. حزام که هرگز پيشبيني چنين پيشنهادي را نميکرد، حيرتزده ماند. با کمال صداقت و راستگويي گفت : بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يک زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يک زن که فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج کند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند.«عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت:اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين که نمي دانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند.» وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي که شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گويد... «مادر خواب ديدم که در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فکر مي کردم... در اين افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد که چشمها را خيره مي کرد. در حال تعجب و تحير بودم که سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم که هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سيد في الخلق قاطبة بعد الرسول کذا قد جاء في الخبر «فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاستبعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است.« پس از خواب بيدار شدم در حالي که مي ترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟!» مادر به دخترک فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دخترکم به زودي تو با مرد جليل القدري که مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي کني. مردي که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند مي شوي که اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ستارگانند«پس از صحبتهاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذيرش علي(عليه السلام) سؤال کرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي داني؟ بدان که خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني - که خادمه اين خانه باشد - قبول کنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او که قلبي مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «اي حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربيت کردم و از خداي متعال و قدير خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس او را به علي بن ابيطالب، مولايم، تزويج کن.»قيل با اجازه از ام البنين عقد بين اين دو بزرگوار را اجرا کرد با مهريه اي که سنت رسول اللّه (صلي الله عليه و آله) بود و براي دختران و همسران خود معين کرده بود و آن 500 درهم بود در حالي که پدر او مي گفت: «او هديه اي است از سوي ما به پسرعموي رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ايم.» تاريخ ازدواج ام البنين با حضرت علي : علي(عليه السلام) با ام البنين بعد از شهادت حضرت زهرا(س)ازدواج نمود.سالي که ام البنين به همسري امام علي برگزيده شد به طور دقيق معلوم نيست ولي تاريخ نويسان با توجه به اختلاف نظر در سن حضرت عباس (عليه السلام) که در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشتهاند و ميلاد آن حضرت را در سال 24 يا 26 هجري قيد کردهاند. معتقدند ازدواج امالبنين به تحقيق قبل از سال 23 هجري واقع شده است.و برخي معتقدند از تاريخ ازدواج فاطمه، امالبنين تا زمان تولد حضرت عباس (عليه السلام) 10 سال فاصله شده و اگر اين قول درست باشد، تاريخ اين ازدواج فرخنده سال 13 يا 16 هجري بوده است.برخي از تاريخ نويسان نوشتهاند ابوالفضل العباس (عليه السلام) در جنگ صفين حضور داشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است.اگر اين قول درست باشد چون پيکار اصلي صفين در ماه صفر سال 37 هجري اتفاق افتاده، بنابراين تولد آن حضرت در سال ازدواج علي (عليه السلام) با امالبنين صحيح به نظر نميرسد و محتمل است سال 12 هجري اين وصلت ميمون به وقوع پيوسته است. ورود ام البنين به خانه علي : فاطمه کلابيه سراسر نجابت و پاکي و خلوص بود. هنگامي که مي خواست پابه خانه علي بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمايند وارد خانه نمي شوم اين نهايت ادب او را به خاندان امامت مي رساند روز اولي که ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليهالسلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و همچون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت. وهمواره مي گفت من کنيز فرزندان فاطمه هستم از فاطمه تا امالبنين: فاطمه کلابيه، بعد از گذشت مدت کوتاهي از زندگي مشترک با علي عليهالسلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد که به جاي «فاطمه»، که اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذکر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آنها تداعي نگردد و رنج بيمادري آنها را آزار ندهد. حضرت علي (عليه السلام) در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او کوشيد. ثمره ازدواج ام البنين با حضرت علي ثمره ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نامهاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دليل داشتن همين پسران، او را امالبنين، يعني مادر پسران ميخواندند. فرزندان ام البنين همگي در کربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه فرزند حضرت ابوالفضل عليهالسلام ادامه يافت. ميلاد فرزند شجاعت: نخستين فرزند پاک بانو امالبنين، علمدار کربلا ابوالفضل العباس(عليه السلام) بود ؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى ديده به جهان گشود. هنگامىکه مژده ولادت عباس به اميرالمؤمنين(عليه السلام) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ريخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي گوسفندي را به عنوانِ عقيقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند اميرالمؤمنين(عليه السلام) از پس پردههاى غيب، جنگاورى و دليرى فرزند را در عرصههاى پيکار دريافته بود و مى دانست که او يکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دژم: شيربيشه) ناميد؛ زيرا در برابر کژيها و باطل، ترشرو و پر آژنگ ... |
....ر اهالی خوب روستا عملیات اجرایی بازسازی مسجد روستا شروع شد. این عملیات با قرائت زیارت عاشورا و صرف صبحانه و قربانی کردن گوسفند رسماً آغاز شد. همچنین در مزایده برگزار شده توسط کمیته مالی چوب و حلب مسجد بفروش رفت از اهالی روستا و خ... |
....شنبه ساعت 30/7 در مسجد شهاب الدين برگزار مي گردد از عموم دعوت مي شود در نماز عيد سعيد قربان شركت نمايند .... |
اعمال شب و روز عيد قربان... |
دعاي ذبح قرباني... |
....ار شاید ساعاتی دیگر اما نیامد صدای اذان از گلدسته ها بلند شد خبر نیامد آقا جان. بیا خدایا تورا به حق مقربان درگاهت به حق خوبان در ظهورش تعجیل کن جهان پراز ظلم و جور است دست ما خالی! فقط دعا می کنیم. اللهم عجل لولیک الفرج ... |
....ه سه پسر بنام محسن.یاسر و صاحب هستند دیگر قدیمی روستا مرحوم اکبر مریخ است از این پدر هشت پسر بنامهای حبیب.اصغر. قربان.فرامرز. سهراب.ابراهیم.اسماعیل و عباس ماند از مرحوم بابا خالقی سه پسر بنام حسینجان. حسن و شعبان ماند از مرحوم گلبرار راحمی دوپسر بنام فضل الله واکبر ماند از مرحوم حسین سالخورده سه پسر که دوتای آن از روستایمان مهاجرت کرده و تنها غلامرضا ماند از مرحوم منوچهر میرزاپور سه پسر که یکی بنام علی در راه انقلاب به شهادت رسید و دوپسر بنامهای یحیی و علیرضا ماند از مرحوم رحمت سلیمی چهار پسر بنامهای قاسم.صادق.علی و مرادعلی ماندند و مرادعلی به شهادت رسید از مرحوم حسن محمدی دو پسر بنام امرالله و محمدحسن ماند که محمدحسن در سال گذشته به رحمت خدا رفت و از او شعیب به یادگار ماند مرحوم اکبر احمدی دارای چهار پسر بود که همگی از روستا به شهر مهاجرت کردند از مرحوم عباس واوسری چهار پسر باقی مانده که آنها هم از روستا به شهر مهاجرت کردند از مرحوم اصغر واوسری سه پسر بنام رمضان. قربان ورحیم ماندند و قربان در سالهای گذشته به رحمت خدا رفت از مرحوم محمد فردوسی چهار پسر بنامهای احمد.محمود.ابوالقاسم و شاهد مانده و شکرالله به شهادت رسید از مرحوم کریم خلیلی چهار پسر بنامهای حمزه.حمید.سعید و حمید مانده و علی به شهادت رسید از مرحوم میرسلطان عمادی دوپسر بنام سیدمهدی و سیدابوالقاسم مانده و یکی به رحمت خدا رفت دو برادر بنام شعبان و قاسم نوروزی در روستایمان بودند که مرحوم قاسم نوروزی دارای 5پسر بود یکی بنام مهدی به شهادت رسید و چهار پسر باقی مانده که بنام محمد.رحمت. رمضان و نعمت است از مرحوم شعبان نوروزی یک پسر بنام علیرضا مانده است واز دیگر هم محلی میتوان به حجت عابدینی دارای چهار پسر بنامهای موسی. یحیی. اصغر و عیسی برد همچنین علي اكبر محمدي و مسلم انصاری که چهار پسر بنامهای اصغر. سلیمان. اسلام و رسول دارد رسول به شهادت رسید از میرمحمد ساداتی که چهار پسر داشت. دوتا بنام میررحمت و میرغضنفر به رحمت خدا رفته و دوپسر دیگر از روستایمان مهاجرت کردند همچنین روح الله فتح اللهی دارای 5پسر بنامهای خضر. الیاس. کریم.رحیم.لطفعلی است و به مرحوم رحیم زارع که حسین و حسن در روستا حضور دارندومرحوم اصغر بیداربخت که سه پسر دارد و یکی به نام قربان که به رحمت خدا رفت و رمضان و رضا حیا... |
عيد قربان... |
نماز عيد قربان... |
عيد قربان... |
مختصري درباره امام محمد باقر عليه السلام .... وقف كند ، تاپس از مرگش ، تا ده سال در ايام حج و در منى محل اجتماع حاجيها براى سنگ انداختن به شيطان ( رمى جمرات ) و قربانى كردن براى او محفل عزا اقامه كنند . توجه به موضوع و تعيين مكان ، اهميت بسيار دارد . به گفته صاحب الغدير - زنده ياد علامه امينى - اين وصيت براى آن است كه اجتماع بزرگ اسلامى ، در آن مكان مقدس با پيشواى حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد ، واز ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد ، و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى . منابع: احادیث و روایات کتاب منتهی الامال /www.aviny.com... |