وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز يكشنبه 02/دي/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

سومین شناور دریای ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
3.15.10.117

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 ظهور    جستجوی شما در مجموع 18 نتیجه داشت که در 2 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه

جستجو این کلمه در گوگل


سالروز شهادت شهيد مرادعلي سليمي

....ان هستیم. او هم یک روحانی است و  روحانیت باید چشم امید همه مسلمین باشد. در شبانه روز در سر نمازها و وقت بیکاری ظهور امام زمان (عج) و طول عمر رهبر انقلاب و پیروزی رزمندگان را بخواهید و هیچگاه از روحانیت دور نباشیدکه انان بازو و بالهای انقلاب هستند2/5/62.  ...


جشن ميلاد امام زمان عج

.... خواني و پذيرايي بصرف ميوه و شيريني و شام در حسينيه شهاب الدين برگزار گرديد. اين ميلاد فرخنده را به همه منتظران ظهورش صميمانه تبريك و شاد باش عرض مي نماييم....


شب آرزوها

....بله الرغایب یا شب آرزوها معروف است  در این شب بیابیم جدا از آرزوی شخصی و سلامتی همه از خدای متعال بخواهیم در ظهور حضرت مهدی عجل الله تعجیل نماید و در روز ،پنج شنبه روزه بسیار سفارش شده است روزه اين روزمستحب هست  نماز بین مغرب و عشاء لیله الرغا...


زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)

....رز خاندان ام البنين: در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد که همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيدالف: شجاعت و دلاوري که در کربلا زيباترين چهره خويش را نماياند. ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود. ج: هنر و ادبيات که ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود. د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران که نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد. ه: وفا و پايبندي به تعهدات.   تصميم گيري حضرت علي (عليه السلام) به ازدواج: ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه  وقتي علي(عليه السلام) به فکر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود. عقيل يکي از کساني بود که نظر وگفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) براي وي حصيري ميگذاردند که برآن نماز ميکرد وقبائل عرب براي شناخت وآگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند واودرپاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.از اين روست که علي بن ابيطالب (عليه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب که در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار کن که از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برايم پسري شجاع و سوارکار به دنيا آورد.» عقيل، بانو ام‌البنين از خاندان بنى‌کلاب را که در شجاعت بى‏ مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: «با ام البنين کلابيه ازدواج کن زيرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست.» عقيل همچنين از ديگر خصوصيات بارز خاندان بني کلاب مي گويد و امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام‌البنين فرستاد. مراسم خواستگاري از ام البنين: حضرت علي (عليه السلام) پس از اينکه فاطمه کلابيه را تاييد کرد وپسنديد عقيل برادرش را براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه فرستاد .حزام  که بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي کاملي از او کرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وي قرباني کرد. سنت و رسم عرب اين بود که تا سه روز از ميهمان پذيرايي مي کردند و روز سوم حاجت او را مي پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي کردند و خانواده ام البنين که خارج از مدينه زندگي مي کردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند.  روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وي جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي بن ابيطالب.  حزام که هرگز پيش‌بيني چنين پيشنهادي را نمي‌کرد، حيرت‌زده ماند. با کمال صداقت و راستگويي گفت : بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يک زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يک زن که فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج کند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند.«عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت:اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين که نمي دانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند.»  وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي که شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گويد... «مادر خواب ديدم که در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فکر مي کردم... در اين افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد که چشمها را خيره مي کرد. در حال تعجب و تحير بودم که سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم که هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر                ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سيد في الخلق قاطبة          بعد الرسول کذا قد جاء في الخبر «فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاستبعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است.« پس از خواب بيدار شدم در حالي که مي ترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟!» مادر به دخترک فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دخترکم به زودي تو با مرد جليل القدري که مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي کني. مردي که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند مي شوي که اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ستارگانند«پس از صحبتهاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذيرش علي(عليه السلام) سؤال کرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي داني؟ بدان که خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني - که خادمه اين خانه باشد - قبول کنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او که قلبي مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «اي حزام ! به خدا سوگند من او را خوب ترب...


متن پيام نوروزي مقام معظم رهبري در سال 94

....;عزم ملّی و مدیریّت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریّت جهادی هم در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریّت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البتّه توصیه‌ی مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملّی و هم مدیریّت جهادی برای امسال و برای همه‌ی سالهای پیش‌رو برای ملّت ما مورد نیاز است.  و امّا در سال ۹۴ آرزوهای بزرگی برای ملّت عزیزمان داریم که همه‌ی این آرزوها هم دست‌یافتنی است. آرزوهای بزرگ ما برای ملّت در این سال، پیشرفت اقتصادی است؛ اقتدار و عزّت منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ جهشهای علمی به معنای واقعی است؛ عدالت قضائی و اقتصادی است؛ و ایمان و معنویّت است که از همه مهم‌تر و پشتوانه‌ی همه‌ی آن سرفصل‌های دیگر است. به نظر ما همه‌ی این خواسته‌ها و آرزوها دست‌یافتنی است؛ هیچ‌کدام از اینها چیزهایی نیست که از ظرفیّت ملّت ایران و ظرفیّت سیاستهای نظام بیرون باشد. ظرفیّتهای ما بسیار زیاد است؛ در این زمینه حرفهای گفتنی‌ای وجود دارد که ان‌شاءالله به مهم‌ترین آنها در سخنرانی عصر [شنبه‌] اشاره خواهد شد. آنچه در این ساعت مایلم به ملّت عزیزمان عرض کنم این است که این ظرفیّت عظیم و مهم دست‌یافتنی است ولی شروطی دارد؛ یکی از مهم‌ترین شروط عبارت است از همکاری‌های صمیمانه می...


پیام تبریک نوروز

....ه شیعیان باشد  امسال که آغاز آن با ارادت به ساحت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است خداوند سال ظهور منجی موعود قرار دهد و مارا استوار در راه حق و حقیقت ثابت قدم دارد ...


مختصري درباره شهاب الدين

....داری و روشن نگه داشتن آتش زندگی می کردند.(که این حقیر بنا به دلایلی از نامبران نام آن منطقه خودداری می کنیم.)وتا ظهور اسلام آتش مظهر روشنایی ونوردر آن جا روشن بوده ودر مکانی دیگر مردمانی که کارنوارندگی وشادی ورقص وآواز را انجام می دادند تا در جشن ها مرد استفاده قرار می گرفت زندگی می کردند.درآیین زردشت ودین اجداد ونیاکان ما به شادی وسرور خیلی اهمیت می دادند وجشن های سده ومهرگان ونوروز وجشن کاشت وجشن خرمن ...وشروع پایان هر فصلی جشن مخصوص را با آداب سنت خودشان انجام میدادند واز این افراد در مراسم جشن استفاده می کردند.که این مکان هم در قسمت جنوبی روستای ما قرار دارد(که از نامبردن آن مکان هم امتناع میکنم)در کتیبه ای که بر روی سنگ حک شده بوده کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی که بر نیمی از خاک کره زمین حکومت می کرد.از اهورا فردا یعنی خدای زرتشتیان خواست که کشور مرا مملکت مرا از سه آسیب واز سه گزند در امان بدارمصول بدار1-دروغ2- جنگ 3- قحطی و گرسنگی.ایرانیان قدیم از گفتن دروغ توت داشتند و هرگز دروغ را نمی شناختند وکوروش هم مردم خود را دعابه خیر کرد قحطی هم بعد از جنگ وکشتار بوجود می آید.در قسمت شمالی روستای شهاب الدین دهی بزرگی بوده بنام نو کنده مسیر امتداد این روستا درست از چهارشنبه تا ربیع تپه فعلی بوده ودارای مردمانی پیشرفته و متمدن وثروتمند بودند این مردم نه تنها در کار کوزه گری سفالگری شیشه گری سنگ تراشی ودستیابی به آهن در کار کیمیا گری هم مردمانی پیشرفته بودند از اشیاء ولوازم خرد شده وتکه تکه شده ای که هنگام شخم در بعضی از اوقات بدست می آید نشان از تمدن است که در حدود چهار صد سال پیش در این محل زندگی می کردند وروستای نو کنده بر بالای بلندی بنا شده بود واز آب و هوایی خوبی برخوردار بودند در قسمت شمال هم زمینه های دشت حاصلخیز وکشاورزی این مردم بوده و توانستند مردابی را بوجود بیاورند تا از آب آن در موقع کم آبی استفاده نمایند-روستای نوکنده که امروز محل کرهای کشاورزی روستای ما قرار گرفت متأسفانه بر اثر زیاده خواهی وفرصت طلبی عده ای تمام آثارهای مهم این روستای باستانی را از بین بردند وتخریب کردند وعده ای سودجو که بدنبال بدست آوردن زندگی رویایی هر چه خواستند کردند،ولی خوشبختانه نه علم این کار را داشتند و نه خبری از احوا ل و  زندگی  شغل و کار نوکنده. مرحوم حاجی خان ارباب و بزرگ محل بوده و زحمات زیادی برای این محل کشید و در این محل عمارتی را بنا کرده بود ،آسیاب آبی هم بر آرد کردن گندم و آبدنک شالی هم در اختیار مردم قرار داده بود. نوکنده هم از نظر آب چشمه غنی بوده و چند چشمه در قسمت شرق و غرب محل وجود داشت،که امروزه همه و همه تخریب شدند و ازبین رفتند،مردم محل در کنار کشاورزی و دامداری به کارهای سفالگری کوزه ظروف سفال و دیگهای سنگی و شیشه گری و آهنگری آشنایی کامل داشتند و در قسمت غرب روستای نوکنده روستایی قرار داشت بنام بازارسر این روستا محل ایجاد بازار و خرید و فروش مایحتاج مردم منطقه بوده،و آنچه  را که مردم تولید می کردند در بازارسر در اختیار مردم قرار می دادند ،درست بعد از گذشت قرنها این بازار به اطرب روستای شرق محل ما شهاب الدین انتقال یافت. اطرب بیشتر بخاطر داشتن اربابی مقتدر و قدرتمند و ایجاد کاخ مهم در چند طبقه و سردابه ،اصطبل محل نگهداری اسبهای خان کلباد سردار جلیل و تفنگچی های کلبادی و نیرو توات خان کلباد را در خود جای داده بود،دور تا دور کاخ را دیوارهای بلند محصور کرده بود و حیاط آن را آجرفرش کرده بودند،در قسمت فوقانی طبقۀ سوم بنایی بنام کلاه فرنگی بنا کرده بود که در فصل گرما خان کلباد در آنجا استراحت می کرد تمام اطراف کاخ را نگهبانان شب و روز نگهبانی می دادند،و در قسمت شمالی روستای اطرب بنای امام زاده ای به چشم می خورد و مردم به آن امام زاده ارادت دارند. در همین محل بود که سردار جلیل خان کلباد دستور برگزاری بازار فصلی را داد هر فصل از سال بمدت یک هفته تا ده روز بازار معروفی در اطرب برگزار می شد و مردم مایحتاج و وسیله های خودشان را از اطرب بازار تهیه می کردند ،امروز دیگر هیچ آثاری از آن همه شلوغی و سروصدا و همه همه دیگر خبری نیست و عمارت و کاخ خان کلباد را بر اثر نادانی و جهل عده ای که همیشه بدنبال روزنه های دردسر ایجاد توت کینه و فتنه و چند دسته گی کردن مردم برای مهم جلوه دادن خودشان تا رسیدن به نسبت های زشت و پلید حاضر به نابودی همۀ تمدنها و گنجینه های تاریخند تا اینکه خودشان را بین مردم محبوب کنند ،اگر امروزه آن بنای تاریخی وجود داشت بی درنگ آوازه نام و شهرت اطرب بیشتر ار آن چیزی می شد که جهل و حماقت عده ای بر سر آن بنای عظیم و مهم آوردند. در بازارسر هم مثل بقیۀ بازارها مردم برای خرید و فروش جمع می شدند از دیدار هم احساس خوشحالی و خرسندی می کردند تعریف از دیده ها و شنیده ها می کردند،افسوس که دیگر هیچ اثر ردی از بازارسر باقی نماند. گاهی از اوقات هنگام حفر کانال ،حفر آبراه،حفر جوی با اجساد روی هم ریخته برخورد می کنند و گاهی هم تکه هایی از ظرفها به رنگهای آبی ،سبز ،سرخ یا تزئینات قشنگ بچشم می خورد،تکه های ظروف سفالی و شیشه که همیشه هنگام شخم زدن روی زمین می توان دید گاهی از اوقات دانه های تسبیح و سنگی به رنگهای مختلف دیده می شوند و مهمتر از همه مسیری که اینگونه وسیله دیده می شوند کیلو متر ها می باشد،این قدرت روستایی را نشان می دهد که دارای چه بزرگی بوده ولی امروزه هیچ فردی و یا افرادی به این مکان و نقطه برنگشتند تا خبری ازاحوال  مردم نوکنده بدهند. این دهکدۀ زیبا و قدیمی بر اثر بیماری وبا و طاعونی که در زمان پادشاه قاجار اتفاق افتاد و جان میلیونها انسان را گرفت،شهرها ،روستاها و آبادیها را خراب و ویران کرد و تلی از کشته ها و اجساد به جای گذاشت. مردم بیشتر به طرف شرق حرکت می کردند تا ادامه حیات بدهند و بیشتر این افراد خود را به مکانهایی می رساندند،تا فاصلۀ بسیاری از روستای خود داشته باشند ،تا آنجا که اطلاعات دقیقی در کتابهای جدم یافتم مردم نوکنده روستای شهاب الدین و مردمانش را هم می شناختند و می دانستند که این مردم بصورت مهاجر در این مکان مشغول زندگی هستند،و تعداد خانواده ها محدود به چند نفر دامدار می شدکه در صورت امکان می توانستند یک شبه تمام زندگی و اسباب آلات رمه های احشام خود را جمع کنند و کیلومترها به طرف ییلاق بروند ولی مردم نوکنده هرگز چون سالیان سال زحمت کشیدند تا توانستند این روستا را بسازند و در آن با لذت و افتخار زندگی می کردند ولی بیکباره همه چیز عوض شد و مردم همه نابود شدند.  کلی از کشته ها بر جای ماند و خانه های آنها تخریب و تبدیل به جنگل شد،و هر چه بر جای ماند زیر آوار دیوارها خرد شد و بعضی اجساد هم در خانه ها دفن گردید. در این سال جمعیت ایران چنان ازبین رفتند که پسر فتحعلی شاه عباس میرزا نتوانست جلوی هجوم و یورش روسیه تزاری را بگیرد و نیمی از خاک ایران را این خرس شمالی بلعید .  این بود زندگی مردمان نوکنده در مسیر راه امام زاده اسماعیل که بطرف جنگل می رود چندین روستای بزرگ بوده که همه و همه نابود شدند و ازبین رفتند ،امروزه فقط نشانه هایی از درختان پانصد ساله در کنار حاجی خان چشمه به چشم می خورد آرایش درختان بصورتی است که انگار بدست خود انسان کاشته شده است در ضمن چند درخت نادر و قدیمی هم در مسیر حاجی خان به چمازتپه دیده می شود که آنهم بدست بعضی از آقایان قطع گردید بدون آینکه بدانند این نشانه های تمدنی بوده که امروزه محو گردید و این سرنوشت همۀ انسانهاست سرنوشت همۀ تمدنهاست. باز هم برگردیم به زادگاه وطن خودمان به شهاب الدین،بسیاری از خوانین و اربابها مخالف ساخت و ساز و ایجاد بنا بودند و فشار بیش از حد اربابان باعث شد که چند خانوار اصیل شهاب الدین تاب و توان مقاومت در این مکان را نداشتند و چند خانوار به برارده ساری و چند خانوار به اسکاردین رفتند و ماندگار شدند و دیگر به شهاب الدین برنگشتندباز محل خالی از سکنه شد،و چند خانواده ای هم  که ماندند همیشه مورد اذیت و آزار اربابان واقع می شدند و حتی شبها خواب راحت نداشتند، بیشتر شبها افرادی مسلح بنام یاغی راهزن و دزد وارد  محل می شدند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و تا اینکه مردم توانایی مقابله را پیدا کردند از هر نظر تمام زندگی و جان خود را به خطر انداختند تا توانستند امنیت را برای محل فراهم سازند،امروزه باعث تاسف است که بعضی از عزیزان بخواهند زحمات و کوششهای اجداد و نیاکان این محل را مورد تمسخر و ریشخند بدنامی قرار بدهند. بهرحال تاریخ هرگز بی کار و خاموش نیست و آن حق وظیفه ای که در گردن بعضی از افراد دارد واقعیتها را می نویسد ،رسوایی و بدنامی در تاریخ صعب و لعنی هست که تا دنیا پایدار است وجود دارد،شاید روزی کاری که بسیاری از فرماندهان خلفا والیان و حتی خلفا انجام دادند درآن روز برای مردم لذیذ بود ولی با گذشت زمان وقتی حقایق را در کفه ترازو قرار می دهند آنروز است ،واقعیتها خوبیها ،درستی ها، پلیدی ها، بدی ها آشکار می شود ،باشد تا همۀ ما از تاریخ درس عبرت بگیریم و مثل انسان زندگی کنیم. مزرعه پلنگ تله:همه می دانیم که مازندران مکان اصلی ببر بوده ببری که در بیشه های مازندران بود از ببر بنگال هم قوی تر و درشت تر بودند ،ببر در مکان گرم و مرطوب و در قسمتهایی که آب زیاد وجود داشت زندگی می کردند قسمت دشت مازندران با آن همه جنگل های وسیع و چشمه ها و رودها مکان زندگی ببر بوده و همن طور پلنگ که فراوان بود . پلنگی همیشه در فکر اذیت و آزار مردم بوده و به گاو و گوسفندان حمله می کرد و شکار خود را اینگونه انتخاب می کرد ،مزرعه پلنگ تله به خاطر سرسبزی و علفزار بودنش احشام بیشتر به آنجا برده می شدند و برای امنیت حیوانات مکانهایی که باز بود تله آهنی به تعداد عبور و حرکت حیوانات درنده می گذاشتند و تله را به درختی محکم می کردند و دهانه تله مثل دهن کوسه بود، آجهای بر آمده با کوچکترین فشار مثل مین عکس العمل نشان می داد و بیشتر دست یا پای حیوان را می گرفت . در همین مکان توانستند با آن همه تلفات گاو و گوسفند یک پلنگ را به دام بیندازند و دو ببر هم در قسمت شمالی پلنگ تله توسط میر شکارها که تعداد آنها چندین نفر بوده شکار کنند ،و با خیزه ها محلی که سه جفت ورزا  گاو نر وی را حمل می کردند به تمام روستاها می بردند و انعام می گرفتند.و آن شعری که در مورد یکی از شکارچی ها اتفاق افتاد و امروزه توسط تنبور نوازان محلی خوانده و نواخته می شود واقعیت جوانی بوده که گرفتار ببر می شود ولی با شهامت و شجاعت توانست با کاردی که در کمر داشت شکم ببر را پاره کند.و دست چپش برای همیشه فلج شده بود و نمی توانست حرکت بدهد. اولین مدرسه                                         اولین مدرسه در سال 1345 ساخته شده و معلم آن هم سپاهی دانش بوده این مدرسه تا کلاس چهارم ابتدایی بچه ها را با سواد می کرد بعد به نکاء می رفتند نکاءهم تا کلاس سوم راهنمایی یا کلاس نه زمان قدیم بچه ها را بارور می کرد بعد به ساری یا بهشهر می رفتند،یکی از مشکلات تمامی بچه ها نداشتن زبان فارسی بود چون در آن عصر در خانوادها هرگز زبان فارسی صحبت نمی شد و بچه ها با زبان فارسی بیگانه بودند دومین مسئله هم لهجه سخت و نافرم زبان ترکی بود چون اغلب سپاهی دانشهای محل ترک بودند و بچه های بیچاره دچار مشکل درس می شدند و به سختی می شد حرف سپاهی رافهميد. اولین حسینه محل توسط اجداد و نیاکانان و مردم محل تا قبل از اینکه اولین حسینیۀ محل توسط اجداد و نیاکان همین محل ساخته شود مردم ایام سوگواری ماه رمضان را در منزل گرد هم می آمدند و مراسم عزاداری را برگزار می کردند در مراسم عزاداری ضمن سینه زنی ،کرب هم میزدند که متاسفانه امروزه حتی نمی دانند چگونه از آن استفاده می کنند کرب دو چوب که پشت آن با چرمی به پشت دست محکم می شود و کرب که به اندازه کف دست ساخته می شد دارای برآمدگی بود که مثل کف زدن این دو چوب را بهم می کوبیدند و تعداد ضربها هر چه تندتر می شد صدای بهم خوردن چوبها تندتر می شد که امروزه این رسم گهن فراموش شده و کسی حتی طرز نواختن آن را هم نمی داند ،بعد از مدتی با توانایی که داشتند شروع به ساخت اولین حسینیۀ محل کردند که عکس آن  موجود است .   مزرعه ای در جنوب محل شهاب الدین بنام (کوهی خیل) که مکان زندگی چند خانواده بوده قبل از آنکه مسیر چشمه صادق کیا از این نقطه قطع شود در این مکان که جاده هم است تعدادی از مردم شهاب الدین زندگی می کردند در این نوع زندگی کشاورزی در کنار دامداری شغل مردم بوده و فاصلۀ   که بصورت    در کنار احشامشان زیاد بوده و برای نگهداری ،مواظبت و نگهبانی از آنها حتما می باید در کنار آنها بود و چند تل خاکی هم که کوچک بود با دستهای خودشان ریخته بودند تا در هوای گرم تابستان بر بالای آن نفاری بسازند و احساس خنکی بکنند در بیشتر منازل دو نوع خانه وجود داشت یکی زمستانه که آن سالها برف و سرمای سختی موجب مشکلات و گرفتاری دردسر سختی را برای مردم فراهم می کرد م حتما باید در خانه های هم سطح زمین پوشیده  کنند و دیگری نفار بوده که تابستان از هر طرف باد می وزید و احساس خنکی می کردند . زندگی در کنار احشام در تابستان و پشه های مالاریا که در کنار برکه ها و مرداب ها و نیزارها آفت جان مردم بوده و آبهای راکد را آلوده می کرد هر سال جان مردم را می گرفت تا اینکه طرح ریشه کنی مالاریا با وسعت زیادی شروع به سمپاشی کردند و این حشره را ازبین بردند تا جان مردم راحت شود. بعد از تغییر مسیر آب چشمۀصادق کیاب مردم شروع به ساخت و ساز خانه و کاشانه در محل فعلی شهاب الدین کردند و مردم در کنار هم توانستند از کنار هم بودن و استفاده از تجربه های خود را در تمام مسیر و مراحل زندگی استفاده نمایند،و در کارهای کشاورزی و دامداری همدیگر را یاری دهند و شروع به ساختن مسجد و حسینیه و حمام کردند تا بتوانند از نظر استقلال مقداری متکی به خودشان باشند و توانستند از اعتماد به نفس به خود جرات پیدا کنند. شروع ساخت و ساز و بافت محل در حدود پنجاه تا شصت سال پیش اتفاق افتاد آنچه باعت شگفتی امروز ماست چگونه و چطور وسعت جاده های محل را در آن زمان با چه وسعت و پهنای س در نظر گرفته بودند. و همانگونه مسیر جاده های کشاورزی که هر چند مال رو بوده چقدر پهن کرده بودند که براحتی وسایل کشاورزی از کنار هم می گذشتند امروز بعد از گذشت آنهمه سال تازه بعضی از عزیزان بفکر جاده ها افتادند و ناراحت پهنای جاده ها هستند که بی حاصل هدر می رود و می توان تمام جاده های محل را که بیش از چندین هکتار می شود زیر کشت زمستانه برد. و استفاده پهنه از این همه جاده برد بعد از برداشت محصول زمستانه باز جاده باز می شود که می خواهیم سه ماه از جاده استفاده کنیم نه ماه دیگر هدر می رود. واقعا امروز کمبود زمین شما را ناراحت می کند فرزندان شماها که وارت و آیندگان شما هستند. چگونه می توانند با اندک زمین خود را قانع کنند و هرگز نمی توان به آنها فهماند.هر کسی می خواهد فقط پهنای جاده تا ابتدای زمین وی حفظ شود به پایین برایش مهم نیست.بقول سعدی استاد که می فرماید:چشم آدم دنیاپذست را یا قناعت بر کند یا خاک گور .براستی مگر پدران اجداد خود را ندیدند به چه سرنوشتی گرفتار شدند.فرشته مرگ همه را در کام خود گرفت امروز زیر خروارها خاک خفته اند دستشان از دنیا کوتاه،معلوم نیست براستی چه می کنند یا کاشته های خود همه چیز دنیا دروغ هست هیچ اصلی بر پایه خودش استوار نمی ماند.به عزت مناز ز زلت منال که فردا شود هر دو تا پایمال .آنچه واقعیت دارد و واقعیت زندگی مرگ است. بقول شاعره توانا فروغ فرخزاد می گفت:من درد را دوست می  دارم من رنج را دوست می دارم خداوند لذتی که درد رنج خلق کرد در هیچ شادی نیافرید بعد از پایان جنگ دوم جهانی وکشته،زخمی شدن میلیون میلیون انسان بی گناه به خاطر قدرت طلبی دیوانگی یکنفره نابود شدند تمام ملل اروپا در بر قراری و حفظ حدو مرزها چنان پایه های مرزی را محکم کردند که برای هیچ زمانی جنگی حادت نشود و ملل اروپا در کنار هم با توانایی و قدرت پیمان آتلانتیک شمتلی ناتو پایه خود را محکم کردند و همان خواسته ناپلئون اجرا شد. اروپا متحد با یک واحد پول براحتی می توانند با هم رفت و آمد کنند ولی در آسیا و آفریقا هرگز حدو مرزها را مشخص تکردند که این خاک کدام کشور است متلا اروند بین ایران و عراق-هیرمند ایران،افغانستان،کشمیرو پاکستان و خیلی از کشورهای آسیایی دیگر که هر زمان که خواستند از این اماها استفاده نمایند.روزی بزرگان و اجداد همین محل با قبولی همه ی دردسرها و مشکلات ماهها وقت خود را صرف برقراری نظم در نگهداری و حفظ حدو مرزها در زمینهای کشاورزی کردند که تمام کشاورزان به حقوق هم احترام بگذرانند و تجاوزی به حریم کسی انجام نگیرد تا از درگیری نزاع جنگ داخلی جلوگیری کنند.ولی متاسفانه امروزه بهای حفظ و نگهداری این حدو مرزها و احترام به زحمات اجداد و نیاکان خودمان شروع به بر هم زدن و نابود کردن حفظ آتار و ارزشهای آنها می کنند.حال به چه بهایی معلوم نیست درآینده چه آتشی را شعاه ور نمایند. و همه خود را بیگناه می شمارند اینطور معلوم شد کار این موجودات نامرئی بشقاب پرنده است که از کرات دیگر می آیند مرزهای ما را بر هم می زنند تا دیروز در دشتهایمان گناه را به گردن خوکها و گرازها می انداختند که مرزها را بر هم می زند. امروزه خوکها از دست ...


مختصري درباره حضرت زهرا سلام الله

....ش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.   ولادت  فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.   مکارم اخلاق  سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است. 1-   از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود. گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت. 2-   رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود. 3-   امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را ای...


عاشورا 93

.... خداوند کریم بعد از آن واقعه خونین سال به سال بر محبت اهل بیت علیهم السلام بر قلوب مومنین افزود  انشاالله با ظهور امام زمان عج انتقام خون ناحق ریخته امام حسین علیه السلام از یزیدیان زمان گرفته خواهد شد   ...


غروب انتظار

.... ظلم و جور است دست ما خالی! فقط دعا می کنیم. اللهم عجل لولیک الفرج ...


مختصري درباره امام زمان (عج)

....ری می آوری که نامش محمد است وپس از من ،جانشین من خواهد بود. نرجس ،عروس فاطمه ،شد مادر صاحب زمان درمهد نور ،مهدی ظهور آیینه حق شدعیان پس میلادش روزجمعه نیمه شعبان 255 هجری است چون پدرش وفات کرد او5 ساله بود ومشهوربین علماء نیزهمین تاریخ است وکسی در این جهت اعتراضی نکرده مگر کلینی در کافی وصدوق درکمال الدین و شیخ طوسی در الغیبه که این سه بزرگوار یک مرتبه سال 255 وباردیگر 256 نوشته انداما هرسه بیشتر سال 255 هجری راقبول دارندبرای ولادت ایشان تاریخهای دیگری هم ذکر شده علت اینکه درتاریخ تولد ایشان عده ای اختلاف دارند ممکن است به دلیل پنهان نگه داشتن تولد آن امام بوده باشد بنابر این اصل ولادت مهدی جزء مسلّمات تاریخ است و در این تاریخ بین علما و محدثان و علمای فریقین هیچگونه اختلافی نیست. شهید اول درکتاب دروس از امام جعفر صادق روایت کرده که آن حضرت فرموده اند : درشبی که قائم آل محمد (ع) متولد گردد هرمولودی متولد شود باایمان است واگردرزمین شرک متولد گردد ،خداوند به برکت وجود امام ،اورا به سرزمین ایمان منتقل خواهد کرد پس بنابرمبنای مشهور حضرت پس از شهادت جدگرامیش ،امام هادی (ع) حدود یکسال بعد ،متولد شده است یعنی حدود یکماه از حکومت مهتدی عباسی گذشته ،زیرا مهتدی یک شب به آخرماه رجب مانده به حکومت رسید وتولد امام (ع) نیمه شعبان است مدت عمر شریف امام ...


مختصري درباره امام محمد باقر عليه السلام

....زندش امام جعفرصادق علیه السلام مسائلى مانند انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسى و ظهور سرداران و مدعيانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و ديگران مطرح است ، ترجمه كتابهاى فلسفى و مجادلات كلامى در اين دوره پيش ميآيد ، و عدهاى از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا ميشوند . قاضيها و متكلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پديد مي آيند و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و تفسير مينمايد ، و تعليمات قرآنى - به ويژه مسأ له امامت و ولايت را ، كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا ، افكار بسيارى از حق طلبان را به حقانيت آل على ( ع ) متوجه كرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمكاران اموى ودين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف ميكشاندند و احاديث نبوى را دربوته فراموشى قرار ميدادند . برخى نيز احاديثى به نفع دستگاه حاكم جعل كرده ويا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمكاران غاصب خلافت دگرگون مينمودند . اينها عواملى بود بسيار خطرناك كه بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنهابايستند . بدين جهت امام محمد باقر علیه السلام و پس از وى امام جعفر صادق علیه السلام از موقعيت مساعد روزگار سياسى ، براى نشر تعليمات اصيل اسلامى و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامى را پايه ريزى نمودند . بي ترديد چنان که بسياري از علماي اهل سنت، نيز گفته اند، امام باقر عليه السلام در زمان حيات خويش شهرت فراواني داشته و همواره محضر او از دوست دارانش، از تمامي بلاد و سرزمينهاي اسلامي، پر بوده است. موقعيت علمي ايشان، به مثابه شخصيتي عالم و فقيه، به ويژه به عنوان نماينده علوم اهل بيت، بسياري را وا مي داشت تا از محضر او بهره گيرند و حل اشکالات علمي و فقهي خود را از او بطلبند. در اين ميان، اهل عراق که بسياري از آنان شيعه بودند بيش از ديگران مفتون شخصيت آن حضرت شده بودند. مراجعه کنندگان، خضوعي خاص نسبت به شخصيت علمي امام داشتند چنان که عبدالله بن عطاي مکي گويد: علما را در محضر هيچ کسي کوچکتر از زمان حضور در محضر امام باقر عليه السلام نديدم. حکم بن عينيه با تمام عظمت علمي اش در ميان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزي در مقابل معلم خود به نظر مي رسيد. شهرت علمي امام، در حد تعبير ابن عنبة، مشهورتر از آن است که کسي بخواهد آن را بيان کند. اين شهرت در زمان خود ايشان، نه تنها در حجاز که «کان سيد فقهاء الحجاز» بلکه حتي در عراق و خراسان نيز به طور گسترده فراگير شده بود. چنانکه راوي مي گويد: ديدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمي خود را از ايشان مي پرسيدند. ذهبي درباره امام باقر عليه السلام مي نويسد: ايشان از کساني است که بين علم و عمل، سيادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و براي خلافت اهليت داشت. ابرش کلبي از هشام بن عبدالملک پرسيد: اين کيست که مردم عراق او را در ميان گرفته و مشکلات علمي خود را از وي مي پرسيدند؟ هشام گفت: اين پيامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن مي داند.   دوران زندگي و شهادت ايشان: امام باقر (عليه السلام) با پنج خليفه از خلفاى بنى اميّه معاصر بود كه عبارتند از: وليد بن عبد الملك (96 ق) و سليمان بن عبد الملك ( 99 ق) و عمر بن عبد العزيز (101 ق) و يزيد بن عبد الملك (107ق) و هشام بن عبد الملك ( 125 ق) معاصر بوده است. و همه آنان جز عمر بن عبدالعزيز در ستمگرى و استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و پيوسته براى امام باقر (عليه السلام) مشكلاتى فراهم مى نمودند. ولى در عين حال، او از طريق تعليم و تربيت، جنبشى علمى به وجود آورد و مقدّمات تأسيس يك مركز علمى اسلامى را در دوران امامت خود پى ريزى كرد كه در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (عليه السلام) به نتيجه كامل رسيد. حضرت امام محمد باقر علیه السلام 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين علیه السلام كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت، نشر و تبليغ فرهنگ ا...


محكوم كردن دست اندركاران فيلم موهن

....و اله وسلم را محكوم ميكنيم. و بر اين باور هستيم كه امريكا و صهيونسم روزهاي اخر خود را ميگذرانند و ان شاء الله با ظهور منجي  مظلوميت رسول الله و اهل بيت طاهرين را به پايان ميرسد. و روز به روز بر عزت مسلمانان جهان افزوده خواهد شد.  اللهم عجل لوليك الفرج*...


محتصري در باره زندگاني امام صادق عليه السلام

....ند ابوحنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعي و محدثان بزرگي مانند سفيان شوري و شعبه بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند. در اين دوره است كه فقه اسلامي به معني امروزي آن تولد يافته و روبه رشد نهاده است. و نيز آن دوره عصر شكوفايي حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامي مهم در بصره و كوفه بوده است. حضرت صادق (ع) در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين ومحدثان و راويان و فقهاي بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعيان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ي آن عصر بودند بلكه او تنها از يك طريق كه اعلاء و اوثق طرق بود نقل مي كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علي بن الحسين (ع) و او از پدرش حسين بن علي (ع) و او از پدرش علي بن ابيطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و اين ائمه بزرگوار در مواردي كه روايتي از آباء طاهرين خود نداشته باشند خود منبع فياض مستقيم احكام الهي هستند. آثار امام صادق (ع) : غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، كتابت مستقيم خود ايشان نيست و غالبا املاي امام (ع) يا بازنوشت بعدي مجالس ايشان است. بعضي از آثار نيز منصوب است و قطعي الصدور نيست. 1- از آثار مكتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشي (غير از نجاشي رجالي) است. نجاشي صاحب رجال معتقد است كه تنها تصنيفي كه امام به دست خود نوشته اند همين اثر است. 2- رساله اي كه شيخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روايت كرده است شامل مباحث فقه و كلام . 3- كتاب معروف به توحيد مفضل، در مباحث خداشناسي و رد دهريه كه املاء امام (ع) و كتاب مفضل بن عمر جعفي است. 4- كتاب الاهليلجه كه آن نيز روايت مفضل بن عمر است و همانند توحيد مفضل در خداشناسي و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است. 5- مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه كه منسوب به امام صادق (ع) و بعضي از محققان شيعه از جمله مجلسي،‌ صاحب وسايل (حرعاملي) و صاحب رياض العلما، صدور آن را از ناحيه حضرت رد كرده اند. 6- رساله اي از امام (ع) خطاب به اصحاب كه كليني در اول روضه كافي به سندش از اسماعيل بن جابر ابي عبدالله نقل كرده است. 7- رساله اي در باب غنائم و وجوب خمس كه در تحف العقول مندرج است. 8- بعضي رسائل كه جابربن حيان كوفي از امام (ع) نقل كرده است. 9- كلمات القصار كه بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند كه تماما در تحف العقول آمده است. 10- چندين فقره از وصاياي حضرت خطاب به فرزندش امام موسي كاظم (ع) سفيان شوري،‌ عبدالله بن جندب، ابي جعفر نعمان احول، عنوان بصري،‌ كه در حليه الاولياء و تحف العقول ثبت گرديده اس ولادت امام و نامگذاري : امام جعفر صادق، امام ششم شيعيان، در هفدهم ربيع الاول سال 83 هجري قمري در مدينه متولد گرديد. كنيه ايشان ابو عبدالله و لقبشان صادق مي باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذاريد، زيرا از فرزندان او كسي است كه همنام اوست، اما دروغ مي گويد «جعفر كذّاب». دوران قبل از امامت : در دوران قبل از امامت، حضرت شاهد فعاليتهاي پدر خويش در نشر معارف ديني و تربيت شاگردان وفا دار و با بصيرت بود. امام باقر در مناسبتهاي مختلف به امامت و ولايت فرزندش جعفر صادق تصريح فرموده و شيعيان را پس از خودش به پيروي از او فرا مي خواند. لذا احاديث، زيادي مبني بر نص امامت حضرت صادق نقل شده است. امام صادق در سال 114 هجري قمري پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگي به امامت رسيد. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حكومت امويان كه در سال 132 به عمر آن پايان داده شد و اوايل حكومت عباسيان. اوضاع جامعه در آغاز امامت حضرت : در آغاز امامت حضرت افرادي از شيعيان و حتي بستگان حضرت حاضر به قبول امامت ايشان نبودند، لذا حضرت از راههاي گوناگوني كوشيدند آنها را به قبول راه صحيح وادار سازند و دراين زمينه به اذن خداوند معجزاتي نيز انجام دادند. دوران امام جعفر صادق در ميان ديگر دورانهاي ائمه اطهار، دوراني منحصر به فرد بود و شرايط اجتماعي و فرهنگي عصر آن حضرت در زمان هيچ يك از امامان وجود نداشته است و اين به دليل ضعف بني اميه و قدرت گرفتن بني عباس بود. اين دو سلسله مدتها در حال مبارزه با يكديگر بودند كه اين مبارزه در سال 129 هجري وارد مبارزه مسلحانه و عمليات نظامي گرديد. اين كشمكش ها و مشكلات سبب شد كه توجه بني اميه و بني عباس كمتر به امامان و فعاليتشان باشد، از اين رو اين دوران، دوران آرامش نسبي امام صادق و شيعيان و فرصت بسيار خوبي براي فعاليت علمي و فرهنگي آنان به شمار مي رفت. جنبش فرهنگي در دوران امامت حضرت : عصر آن حضرت همچنين عصر جنبش فرهنگي و فكري و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا ديگر چنين فرصتي پيش نيامده بود تا معارف اصيل اسلامي ترويج گردد، بخصوص كه قانون منع حديث و فشار حُكّام اموي باعث تشديد اين وضع شده بود. لذا خلأ بزرگي در جامعه آنروز كه تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم مي خورد. امام صادق با توجه به فرصت مناسب سياسي و نياز شديد جامعه، دنباله نهضت علمي و فرهنگي پدرش را گرفت و حوزه وسيع علمي و دانشگاه بزرگي به وجود آورد و در رشته هاي مختلف علمي و نقلي شاگردان بزرگي تربي...


مختصري درباره حضرت علي عليه السلام

.... مسلمانان برمكيان ، ايمان اورده و جهاد كرده اند ، برتر شمرده است چه رسد به كساني كه پيش از هجرت و در سالهاي نخست ظهور اسلام ، مسلمان شده اند، آنجا كه مي فرمايد: كساني از شما كه پيش از پيروزي (فتح مكه ) در راه خدا انفاق كردند و سپس به جهاد پرداختند ، با كساني كه بعد از آن در راه خدا انفاق و جهاد كردند ، يكسان نيستند، بلكه آنان در پيشگاه خدا مقامي برتر دارند و خداوند به هر دو وعده نيك داده است ... علت برتري اميان مسلمانان پيش از فتح مكه ( كه در سال هشتم هجري صورت گرفت ) اين است كه آنان در موقعي ايمان آوردند كه اسلام در جزيره العرب به اوج عظمت نرسيده بود و هنوز پايگاه بت پرستان يعني شهر مكه به صورت دژ شكست ناپذيري باقي بود و خطرهايي از هر طرف جان و مال مسلمانان را تهديد مي كرد . البته مسلمانان پس از مهاجرت به مدينه و گرايش اوس و خزرج و قبايل اطراف مدينه به اسلام ، از پيشرفت و ايمني نسبي برخوردار بودند و در بسياري از درگيريهاي نظامي غالب و پيروز ميشدند ، ولي خطر هنوز بكلي برطرف نشده بود . بنابراين در صورتي كه گروش به اسلام و بذل مال و جان در چنين شرائطي ، از ارزش خاصي برخوردار باشد ، قطعا اظهار ايمان و اسلام در آغاز دعوت پيامبر كه قدرتي جز قدرت قريش و نيرويي جز نيروي بت پرستان در كار نبود ، ارزش بالاتر و بيشتري خواهد داشت . از اين نظر سبقت در اسلام در ميان ياران پيامبر ،‌از افتخارات مهم بشمار مي رفت .با اين توضيح ميزان ارزش پيشگامي علي (ع) در اسلام بخوبي روشن مي گردد . امي و جانشين پيامبر (ص) پيامبر اسلام به مدت سه سال ، از دعوت عمومي خود داري مي ورزيد و تنها در تماسهاي خصوصي با افرادي كه زمينه پذيرش را در آنها احساس مي كرد ، آنها را به اسلام دعوت مي كرد. پس از سه سال فرشته وحي نازل شد و فرمان خدا را ابلاغ كرد كه پيامبر دعوت هنگاني خود را از طريق دعوت خويشان و بستگان آغاز نمايد . فرمان خدا چنين بود : بستگان نزديك خودرا از عذاب الهي بيم ده و پرو بال مهر و مودت خود را بر سر افراد با ايمان فرو گستر ( نسبت به انان ابراز علاقه و محبت كن ) پس اگر با تو از در مخالفت وارد شوند بگو من از كارهاي بد شما بيزارم. علت اينكه دعوت خويشان براي نقطه شروع دعوت هنگاني انتخاب شد ، اين است كه تا نزديكان يك رهبر الهي و يا بشري به او ايمان نياورند و از او پيروي نكنند ، هرگز دعوت او درباره بيگانگان موثر واقع نمي شود زيرا نزديكان همواره از اسرار و رازها و ملكات خوب و بد وي كاملا واقف و مطلع هستند، از اين رو ايمان انان نشانه وارستگي مدعي رسالت به شمار ميرود ،چنانكه اعراض و روي گرداني اكثريت قريب به اتفاق انها نشانه دوري مدعي ازخلوص و صفا و صدق در ادعا است . از اين نظر پيامبر به علي (ع) دستور داد كه چهل و پنج نفر از شخصيتهاي بزرگ بني هاشم را براي ضيافت ناهار دعوت كند و غذايي از گوشت بهمراه شير آماده سازد.مهمانان همگي در وقت معين به حضور پيامبر شتافتند و پس از صرف غذا ابولهب عمومي پيامبر با سخنان سبك خود مجلس را از آمادگي براي طرح سخن و تعقيب هدف ، انداخت و مجلس بدون اخذ نتيجه به پايان رسيد و ميهمانان پس از صرف غذا و شير ، خانه رسول خدا را ترك گفتند و پيامبر تصميم گرفت فرداي ان روز ،‌ضيافت ديگري ترتيب دهد و همه انان را جز ابولهب به خانه خود دعوت نمايد.با ز علي به دستور پيامبر غذا و شير آماده نمود و از شخصيتهاي برجسته و شناخته شده بني هاشم براي صرف ناهار و استما سخنان پيامبر دعوت به عمل آورد ، مهمانان همگي باز در موعد مقرر حضور بهم رسانيدند. پيامبر (ص) پس از صرف غذا سخنان خود را چنين اغاز كرد : هيچ كس از مردم براي كسان خود چيزي بهتر از انچه من براي شما اورده ام نياورده است . من خير دنيا و اخرت براي شما اورده ام . خدايم به من فرمان داده كه شما را به توحيد و يگانگي وي و رسالت خويش دعوت كنم . چه كسي از شما مرا در اين راه كمك ميكند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد. او اين جمله را گفت و مقداري مكث نمود تا ببيند كداميك از انان به نداي او پاسخ مثبت ميدهد ؟ در اين موقع سكوتي مطلق اميخته با بهت و تحير بر مجلس حكومت كرد و همگي سر به زير افكنده و در فكر فرو رفته بودند.ناگهان علي (ع) كه سن او در ان روز 15 سال تجاوز نمي كرد ، سكوت را درهم شكست و برخاست و رو به پيامبر كرد و گفت : اي پيامبر خدا من تو را در اين راه ياري ميكنم . سپس دست خود را به سوي پيامبر دراز كرد تا دست او را بعنوان پيمان فداكاري بفشارد در اين موقع پيامبر دستور داد كه علي (ع) بنشيند . بار ديگر پيامبر گفتار خود را تكرار نمود ،باز علي برخاست و امادگي خود را اعلام كرد . اين بار نيز پيامبر به وي دستور داد بنشيند . در مرتبه سوم نيز مانند دفعات پيشين كسي جز علي برنخاست و تنها او بود كه بپا خاست و پشتيباني خود را هدف مقدس پيامبر اعلام كرد. در اين موقع پيامبر (ص) دست خود را بر دست علي زد و جمله تاريخي خود  را در مجلس بزرگان بني هاشم درباره علي بيان نمود و گفت :هان اي خويشاوندان و بستگان من ! علي برادر ووصي و خليفه من در ميان شما است . بدين ترتيب نخستين وصي پيامبر اسلام به وسيله اخرين سفير الهي در اغاز رسالت كه هنوز جز عده ناچيزي به آيين وي نگرويده بودند تعبين گرديد. از اينكه پيامبر در يك روز نبوت خود و امامت علي و اعلام كرد و روزي كه به بستگان خود گفت مردم من پيامبر خدا هستم ، همان روز نيز فرمود كه علي وصي و جانشين من است ، مي توان مقام و موقعيت امامت را در اسلام به نحو روشن ارزيابي نمود و به اين مطلب توجه كرد كه اين دو مقام از يكديگر جدا نبوده و همواره امامت  مكمل برنامه رسالت است.   داكاري بزرگ  در سال سيزدهم بعثت ، به دنبال انعقاد پيمان عقبه دوم در شب سيزدهم ذيحجه ، ميان پيامبر اسلام و يثربيان كه طي ان مردم يثرب پيامبر را به شهر دعوت نموده و قول حمايت و دفاع از ان حضرت دادند ، و از فرداي ان شب مسلمانان مكه بتدريج به يثرب هجرت كردند سران قريش دانستند پايگاه تازه اي براي نشر دعوت اسلام در يثرب اماده شده است از اينرو احساس خطر كردند ،چه ميترسيدند پس از ان همه ازار و اذيت كه به پيامبر و پيروان او رسانده اند ، پيامبر در صدد انتقام بر ايد و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد ممكن است راه بازرگاني قريش به شام را كه از كنار يثرب عبور ميكرد مورد تهديد قرار دهد . براي رويارويي با چنين خطري در اخر ماه صفر سال 41بعثت در دار الندوه (مجلس شواري مكه ) اجتماع كردند و به چاره انديشي پرداختند . در اين شورا برخي از حاضران پيشنهاد كردند كه پيامبر تبعيد يا زنداني شود ولي پيشنهاد رد شد . سر انجام تصميم گرفتند او را به قتل برسانند. اما كشتن پيامبر كار اساني نبود زيرا نبي هاشم ارام نمي نشست و به خونخواهي بر ميخواست . سرانجام تصميم گرفتند كه از هر قبيله جوا...


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه