طناب جستجوی شما در مجموع 8 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است
....شهاب الدین و اعلام آمادگی شورای اسلامی و دهیاری مقرر گردید همزمان با هفته تربیت بدنی یکدوره مسابقات محلی شامل طناب کشی. چولینگ. و مسابقات گروهی مانند والیبال برگزار گردد از جوانان علاقمند جهت شرکت در این مسابقات دعوت به عمل می آید. در روزهاي آتی کاملتر ا... |
برگزاري مسابقه طناب كشي در مدرسه طناب كشي در مدرسه... |
مسابقه طناب كشي... |
....اغ گرديد. برنامه ها به شرح ذيل مي باشد. ديدار با خانواده هاي معظم شهدا و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس برگزاري مسابقه طناب كشي برگزاري مسابقه تير اندازي با تفنگ بادي برگزاري مراسم تجليل از رزمندگان 8 سال دفاع مقدس با ناهار دهي در روز پنجشنبه4/7/92 مسابقه دارت ويژه بانوان لازم به توضيح است كه مسابقات در سالن ورزشي روستاي شهاب الدين برگزار مي گردد علاقمندان جهت شركت در مسابقات به برادر مح... |
مسابقه طناب كشي... |
....نبه در مدرسه روستا برگزار شد. در اين برنامه كه از ساعت 10 صبح برگزار گرديد ابتدا مديرمدرسه با برگزاري مسابقه طناب كشي نفرات برتر را مشخص كرد سپس گروه سرود به سرود خواني و گروه تئاتر به اجراي تئاتر پرداختند . درادامه دكلمه توسط يكي از دانش آم... |
....درسه ستاد 4 يك شنبه 15/11 ديدار با خانواده شهدا بعداز نماز مغرب بيت شهدا ستاد 5 دوشنبه 16/11 مسابقه طناب كشي 9 صبح سالن ورزشي پ -خواهران 6 سه شنبه 17/11/ واليبال خواهران 9 صبح سالن ورزشي پ-خواهران 7 سه شنبه 17/11/ طناب كشي 3 بعدازظهر سالن ورزشي پ -برادران 8 چهار شنبه 18/11 مسابقه فوتسال پيشكسوتان 6 غروب سالن ورزشي شوراي ورزشي 9 پنج شنبه 19/11 عطرافشاني قبور شهدا 3 بعدازظهر گلزار شهدا ستاد 10 جمعه 20/11 ديدار با خانواده شهدا بعداز نماز مغرب بيت شهدا ستاد 11 شنبه 21/11 جشن انقلاب و تجليل از خادمان روستا بعدازنماز مغرب مسجد ستاد 12 يك شنبه 22/11 شركت در راه پيمايي 22 بهمن متعاقبا اعلام خواهد شد مصلي ست... |
محتصري در باره زندگاني امام سجاد عليه السلام ....گاهى شهيد كردند . بارى , قافله اسيران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند . سپس آنها را در حالى كه به طنابها بسته بودند به زندانى منتقل كردند . چند روزى را در زندان گذراندند , زندانى خراب . به هر حال يزيد در نظر داشت با دعوت ازبرجستگان هر مذهب و سفيران و بزرگان و چاپلوسان دربارى مجلسى فراهم كند تا پيروزى ظاهرى خود را به همه نشان دهد . در اين مجلس يزيد همان جسارتى را نسبت به سر مقدس حضرت سيد الشهداء انجام داد كه ابن زياد , دست نشانده پليدش در كوفه انجام داده بود . چوب دستى خود را بر لب و دندانى نواخت كه بوسهگاه حضرت رسول الله ( ص ) و على مرتضى و فاطمه زهرا عليهما السلام بوده است . وقتى زينب ( ع ) اين جسارت را از يزيد مشاهده فرمود و اولين سخنى كه يزيد به حضرت سيد سجاد ( ع ) گفت چنين بود : شكر خداى را كه شما را رسوا ساخت , بى درنگ حضرت زينب ( ع ) در چنان مجلسى بپاخاست . دلش به جوش آمد و زبان به ملامت يزيد و يزيديان گشود و با فصاحت و بلاغت علوى پيام خون و شهادت را بيان فرمودو در سنگر افشاگرى پرده از روى سيهكارى يزيد و يزيديان برداشت , و خليفه مسلمين را رسواتر از مردم كوفه نمود . اما يزيد سر به زير انداخت و آن ضربات كوبنده و بر باد دهنده شخصيت كاذب خود را تحمل كرد , و تنها براى جواب بيتى خواند كه ترجمه آن اين است : ناله و ضجه از داغديدگان رواست و زنان اجير نوحهكننده را مرگ درگذشته آسان است . امام سجاد ( ع ) در دمشق علاوه بر سخنانى كه حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن كريم فرمود و حقيقت را آشكار كرد , حضرت زين العابدين ( ع ) وقتى با يزيد روبرو شد - در حالى كه ازكوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : اى يزيد , به خدا قسم , چه گمان ميبرى اگرپيغمبر خدا ( ص ) ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر كرد كه دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند , و همه اطرافيان از آن سخن گريستند . فرصت بهترى كه در شام به دست امام چهارم آمد , روزى بود كه خطيب رسمى بالاى منبر رفت و در بدگويى على ( ع ) و اولاد طاهرينش و خوبى معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به يزيد گفت : به من هم اجازه ميدهى روى اين چوبهابروم و سخنانى بگويم كه هم خدا را خشنود سازد و هم براى مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نميخواست اجازه دهد , زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود ميترسيد . مردم اصرار كردند . ناچار يزيد قبول كرد . امام چهارم ( ع ) پاى به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت كه دلها از جا كنده شد و اشكها يكباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مردبرخاست . خلاصه بيانات امام ( ع ) چنين بود : اى مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برترى ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست , حلم نزد ماست , جود و كرم نزد ماست , فصاحت وشجاعت نزد ماست , دوستى قلبى مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است كه مردم با ايمان ما را دوست بدارند , و اين كارى است كه دشمنان ما نميتوانند از آن جلوگيرى كنند . سپس فرمود : پيغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست , وصى او على بن ابيطالب از ماست , حمزه سيد الشهداء از ماست , جعفر طيار از ماست , دو سبط اين امت حسن و حسين ( ع ) از ماست , مهدى اين امت و امام زمان از ماست . سپس امام خود را معرفى كرد و كار به جايى رسيد كه خواستند سخن امام را قطع كنند , پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سكوت كرد . تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : اى مؤذن تورا به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد كرد و گفت : آيا اين پيامبرارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويى جد تو است همه ميدانند دروغ ميگويى , واگر بگويى جد ماست , پس چرا فرزندش حسين ( ع ) را كشتى ؟ چرا فرزندانش را كشتى ؟ چرا اموالش را غارت كردى ؟ چرا زنان و بچههايش را اسير كردى ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گريبان چاك زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستى آشوبى به پا شد . اين پيام حماسى عاشورا بود كه به گوش همه ميرسيد . اين نداى حق بود كه به گوش تاريخ ميرسيد . يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتى بعضى ازلشكريان را كه همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرارداد . سرانجام بيمناك شد و از آنان روى پوشيد و سعى كرد كمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال , يزيد بر اثر افشاگريهاى امام ( ع ) و پريشان حالى اوضاع مجبورشد در صدد استمالت و دلجويى حال اسيران برآيد . از امام سجاد ( ع ) پرسيد : آياميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد ( ع ) و زينب كبرى ( ع ) فرمودند : ميل داريم پهلوى قبر جدمان در مدينه باشيم . حركت به مدينه در ماه صفر سال 61 هجرى اهل بيت عصمت با جلال و عزت به سوى مدينه حركت كردند . نعمان بن بشير با پانصد نفر به دستور يزيد كاروان را همراهى كرد . امام سجاد و زينب كبرى و ساير اهل بيت به مدينه نزديك ميشدند . امام سجاد ( ع )محلى در خارج شهر مدينه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند . نعمان بن بشير و همراهانش را اجازه مراجعت داد . امام ( ع ) دستور داد در همان محل خيه هايى برافراشتند . آنگاه به بشير بن جذلم فرمود مرثيهاى بسراى و مردم مدينه را از ورود ما آگاه كن . بشير يكسر به مدينه رفت و در كنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدينه ايستاد و اشعارى سرود كه ترجمه آن چنين است : هان و اينك اين اشكهاى من است كه روان است . آوخ بود در كربلا بگذاشتند , و سرش را بر نيزه شهربه شهر گردانيدند . شهر يكباره از جاى كنده شد . زنان بنى هاشم صدا به ضجه وناله و شيون برداشتند . مردم در خروج از منزلهاى خود و هجوم به سوى خارج شهر بريكديگر سبقت گرفتند . بشير ميگويد : اسب را رها كردم و خود را به عجله به خيمه اهل بيت پيغمبر رساندم . در اين موقع حضرت سجاد ( ع ) از خيمه بيرون آمد و درحالى كه اشكهاى روان خود را با دستمالى پاك ميكرد به مردم اشاره كرد ساكت شوند , و پس از حمد و ثناى الهى لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز كربلا سخن گفت . از جمله فرمود : اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر وآزار ما دستور ميداد , بيش از اين بر ما ستم نميرفت , و حال اينكه به حمايت وحرمت ما سفارش بسيار شده بود . به خدا سوگند به ما رحمت و عنايت فرمايد و ازدشمنان ما انتقام بگيرد . سپس امام سجاد ( ع ) و زينب كبرى ( ع ) و ياران و دلسوختگان عزاى حسينى وارد مدينه شدند . ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقيع رفتند و شكايت مردم جفاپيشه را با چشمانى اشك ريزان بيان نمودند . مدتها درمدينه عزاى حسينى برقرار بود . و امام ( ع ) و زينب كبرى از مصيبت بى نظيركربلا سخن ميگفتند و شهادت هدفدار امام حسين ( ع ) را و پيام او را به مردم تعليم ميدادند و فساد دستگاه حكومت را بر ملا ميكردند تا مردم به عمق مصيبت پى ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را ياد بگيرند . آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسيار حساس و مهم بود : دمشق , كوفه , مكه و مدينه , حرم مقدس رسول الله مركز يادها و خاطره اسلام عزيز و پيامبر گرامى ( ص ) . امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ايفا فرمود , و به دنبال آن بيدارى مردم و قيامها و انقلابات كوچك و بزرگ و نارضايتى عميق مردم آغاز شد . از آن پس تاريخ اسلام شاهد قيامهايى بود كه از رس... |