دسته جستجوی شما در مجموع 45 نتیجه داشت که در 3 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه
....ور پرشور مردم نكا برگزار گرديد. در اين مراسم هيئت عزاداري ابوالفضل العباس عليه السلام روستاي شهاب الدين بصورت دسته روي باشكوه بسمت مصلي حركت كردند... |
....فاطمیه و نیز سالروز تاسیس بنیاد شهید مقرر گردید روز شنبه راس ساعت 16 هیئت عزاداری از حسینیه تا گلزار شهدا بصورت دسته روی حرکت کرده و پس از حضور در گلزار شهدا مراسم درخت کاری بیاد شهدا و به نیت 440شهید شهرستان نکا نهال کاشته. شود برای اساس. هماهنگی. با ... |
.... و به همرزمانش پیوست در عملیاتی که با نام کربلا همراه بود و رمزش یا محمد مصطفی (ص)بود محمد حسن که فرمانده دسته بود چه زیبا آسمانی شد پیکر این شهید 8سال در ام الرصاص باقی ماند و شهریور 73به وطن با مشتی استخوان توتیا شده بازگشت آری زیباست محمد رسول الله. کربلا و 8سال بی نش... |
.... بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد. يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود. او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود. ... |
شهاب الدين اماده پذيرايي از عزاداران روستاي طوسكلا ....داري هاي همه مورد قبول خداي سبحان قرار گيرد... |
....یه السلام منقولست كه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله روز اوّل محرم دو ركعت نماز مى كرد و چون فارغ مى شد دستها را بلند مى كرد و این دعا را سه دفعه مى خواند: اَللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ الْقَدیمُ وَهذِهِ سَنَةٌ خدایا تویى معبود ازلى و این سال جَدیدَةُ فَاَسْئَلُكَ فیهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّیْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلى هذِهِ النَّفْسِ تازه است از تو خواهم در این سال نگهداریم را از شیطان و نیروى بر این نفس الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ وَالاِْشْتِغالَ بِما یُقَرِّبُنى اِلَیْكَ [یاكَریمُ] یا ذَاالْجَلالِ كه پیوسته به گناه فرمان مى دهد و سرگرمى بدانچه مرا به تو نزدیك كند اى صاحب جلالت وَالاِْكْرامِ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا ذَخیرَةَ مَنْ لا ذَخیرَةَ لَهُ یا حِرْزَ و بزرگوارى اى تكیه گاه كسى كه تكیه گاهى ندارد اى ذخیره آنكس كه ذخیره ندارد اى پناهگاه مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یا كَنْزَ آنكس كه پناهگاهى ندارد اى فریادرس آنكس كه فریادرسى ندارد اى پشتیبان آنكس كه پشتیبانى ندارد اى گنج مَنْ لا كَنْزَ لَهُ یا حَسَنَ الْبَلاَّءِ ی ا عَظیمَ الرَّج اَّءِ ی ا عِزَّ الضُّعَف آءِ ی ا مُنْقِذَ آنكس كه گنجى ندارد اى كه آزمایشت نیكو است اى بزرگ مایه امید اى عزت بخش ناتوانان اى نجات بخش الْغَرْقى یا مُنْجِىَ الْهَلْكى یا مُنْعِمُ یا مُجْمِلُ یا مُفْضِلُ یا مُحْسِنُ غریقان اى خلاص كننده هالكان اى نعمت بخش اى زیباپرور اى فزون بخش اى نیكوده اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَكَ سَوادُ اللَّیْلِ وَنُورُ النَّهارِ وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ تویى كه سجده كرد (و به كمال ... |
مختصري درباره امام صادق عليه السلام ....sp;65 سال مدت امامت : 34 سال زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند . قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر محل دفن : قبرستان بقیع زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام ) فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی كاظم (علیه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان حمیده خاتون می باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه كه هر یك از مادری به دنیا آمده اند . نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الل... |
دسته دوم نکا ... |
....فرورديـن 1342 آيه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كه همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علماوكيان حـوزه ها مطرح شده بود . حضرت امام خمينى بـدون اعتنا به ايـن تهديـدها, پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تإكيد كرده بـود كه هجرت دسته جمعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست . امام خمينـى در پيامـى( به تايخ 12 / 2 / 1342 ) بمناسبت چهلـم فاجعه فيضيه بـر همـراهـى علما و ملت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأيل غاصب تـإكيـد ورزيـــد وپيمـانهاى شـاه و اسـرأيل را محكـوم كرد . قيام 15 خرداد: ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بـود فرا رسيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهايت استفاده را در تحـريك مردم به قيام عليه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد . امام خمينى در عصر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342 شمسى ) در مدرسه فيضيه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد . در هميـن سخنرانى بـود كه امام خمينى با صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم, اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! مـن به تو نيصحت مى كنم دست بردار از اين كارها, آقا اغفال مى كنند تو را. مـن ميل ندارم كه يك روز اگر بخـواهند تـو بروى, همه شكر كنند ... اگر ديكته مى دهند دستت و مى گـويند بخـوان, در اطـرافـش فكـر كـن .... نصيحت مرا بشنـو ... ربط ما بيـن شاه و اسرأيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرأيل حـرف نزنيـد ... مگر شاه اسـرأيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعزامـى از مركز, منزل حضرت امام خمينى را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگير و سـراسيمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد . صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگيرى رهبـر انقلاب به تهران, مشهد, شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد . نزديكترين نديم هميشگى شاه, تيمسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبده ترين مإموريـن سياسى و امنيتى آمريكا براى سركـوب قيام و همچنيـن از سراسيمگـى شاه و دربار و امراى ارتـش وساواك در ايـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضيح داده است كه چگـونه شاه و ژنرالهايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند . امام خمينـى, پـس از 19 روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد . با دستگيرى امام خمينى و كشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42, قيام ظاهرا سركوب شد.امام خمينى در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـويان, با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايـران و قـوه قضأيه آنرا غير قانـونـى وفاقـد صلاحيت مـى داند, اجتناب ورزيد. در شامگاه 18 فرورديـن سال 1343 بدون اطلاع قبلـى, امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم, شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهـى در مـدرسه فيضيه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود . اوليـن سالگـرد قيام 15 خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مشتـرك امام خمينـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد. امـام خمينـى در هميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشت : دنيا بـدانـد كه هر گرفتارى اى كه ملت ايـران و ملل مسلميـن دارنـد از اجـانب است, از آمـريكاست, ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـريكـاست كه از اسـرأيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرأيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام خمينى عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون, ايران را در آبـان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد . از طـرف ديگـر به مـوجب سنـدهـايـى كه بعد از پيــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد, كسانـى همچـون آقاى شريعتمدارى در ايـن زمان ( آبان 43 )از مـوقعيت و نفـوذ خـود استفاده كرده و كـوشيدنـد تا طـرفـداران خـويـش را وادار به سكـوت و عدم حمايت از دعوت امام خمينى نمايند . سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام خمينى در قـم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت, هماننـد سال قبل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام خمينى بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هـواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بـود, تحت الحفظ مامـوريـن امنيتى و نظامى به آنكارا پـرواز كـرد. عصـر آنـروز ساواك خبـر تبعيـد امام خمينى را به اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت. عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد. اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در ايـن مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكست و در غياب امام خمينـى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارى در تـركيه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند. تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق: روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم, كشـور عراق اعزام شدند . امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن, سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد. دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينـى در نجف در شـرايطـى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رويارو بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام خمينى با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرايط مبارزه در ايـن سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از ايـن مصـأب و دشـواريها نتـوانست او را از مسيـرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد . امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصـر مغرض در آبان 1344 در مسجـد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت . حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد .امام خمينـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيكهايى به ايران, ارتباط خويـش را با مبارزيـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا مى خواند . امام خمينى در تمام دوران پـس از تبعيد, عليرغم دشواريهاى پديد آمـده, هيچگاه دست از مبارزه نكشيـد, وبا سخنـرانيها و پيامهاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت . امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خـويـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در هميـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد . اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيـم اين كشـور را در بدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيـم ايران در آن شرايط بهره گيرد . چهار سال تـدريـس, تلاش و روشنگرى امام خمينـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشـور مخاطبيـن زيادى در عراق, لبنان و ديگـر بلاد اسلامـى بـودنـد كه نهضت امام خمينـى را الگـوى خـويـش مى دانستند . امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 ): نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدااقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام خمينى در اعتراض به شرايط پيـش آمده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امام خمينى در آن شـرايط اجـازه خـروج نـدادنـد . سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد, مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهـى و سياسـى مبـارز گـرفتـار زندانهاى رژيم بودند . شاه در ادامه سياستهاى مذهب ستيز خـود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مبدإ هجرت پيامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد. امام خمينى در واكنيشى سخت, فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايه شاهنشاهـى داد. تحريـم استفاده از ايـن مبدإ موهوم تاريخى همانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد . اوجگيـرى انقلاب اسلامـى در سـال 1356 و قيـام مـردم: امام خم... |
اطلاعیه شرکت در مراسم دسته روی دسته روی ... |
عدم صعود به دسته اول توسط تیم شهاب الدین عدم صعود به دسته اول توسط تیم شهاب الدین ... |
....اقدام نمايند. جهت كسب اطلاع بيشتر به برادر فاضل صدقي مراجعه نمايند اخرين فرصت حضور در تيم است... |
.... . در اين ديدار 50 درصد تيم در ميدان حاضر بود و دليل آن بازي روز يكشنبه مقابل تيم گلبستان است كه در صورت پيروزي به دسته يك صعود خواهد كرد. در اين ديدار تيم قلعه سر سوار بر بازي بود و خوب از فرصت ها استفاده كرد و در نيمه اول دو بار موفق شد دروازه تيم شهاب الدين را باز كند . هرچند مصدومان اين ديدار زياد بود و بازيكنان ذخيره نتوانستند خواسته ها ... |
.... عمارت و کاخ خان کلباد را بر اثر نادانی و جهل عده ای که همیشه بدنبال روزنه های دردسر ایجاد توت کینه و فتنه و چند دسته گی کردن مردم برای مهم جلوه دادن خودشان تا رسیدن به نسبت های زشت و پلید حاضر به نابودی همۀ تمدنها و گنجینه های تاریخند تا اینکه خودشان را بین مردم محبوب کنند ،اگر امروزه آن بنای تاریخی وجود داشت بی درنگ آوازه نام و شهرت اطرب بیشتر ار آن چیزی می شد که جهل و حماقت عده ای بر سر آن بنای عظیم و مهم آوردند. در بازارسر هم مثل بقیۀ بازارها مردم برای خرید و فروش جمع می شدند از دیدار هم احساس خوشحالی و خرسندی می کردند تعریف از دیده ها و شنیده ها می کردند،افسوس که دیگر هیچ اثر ردی از بازارسر باقی نماند. گاهی از اوقات هنگام حفر کانال ،حفر آبراه،حفر جوی با اجساد روی هم ریخته برخورد می کنند و گاهی هم تکه هایی از ظرفها به رنگهای آبی ،سبز ،سرخ یا تزئینات قشنگ بچشم می خورد،تکه های ظروف سفالی و شیشه که همیشه هنگام شخم زدن روی زمین می توان دید گاهی از اوقات دانه های تسبیح و سنگی به رنگهای مختلف دیده می شوند و مهمتر از همه مسیری که اینگونه وسیله دیده می شوند کیلو متر ها می باشد،این قدرت روستایی را نشان می دهد که دارای چه بزرگی بوده ولی امروزه هیچ فردی و یا افرادی به این مکان و نقطه برنگشتند تا خبری ازاحوال مردم نوکنده بدهند. این دهکدۀ زیبا و قدیمی بر اثر بیماری وبا و طاعونی که در زمان پادشاه قاجار اتفاق افتاد و جان میلیونها انسان را گرفت،شهرها ،روستاها و آبادیها را خراب و ویران کرد و تلی از کشته ها و اجساد به جای گذاشت. مردم بیشتر به طرف شرق حرکت می کردند تا ادامه حیات بدهند و بیشتر این افراد خود را به مکانهایی می رساندند،تا فاصلۀ بسیاری از روستای خود داشته باشند ،تا آنجا که اطلاعات دقیقی در کتابهای جدم یافتم مردم نوکنده روستای شهاب الدین و مردمانش را هم می شناختند و می دانستند که این مردم بصورت مهاجر در این مکان مشغول زندگی هستند،و تعداد خانواده ها محدود به چند نفر دامدار می شدکه در صورت امکان می توانستند یک شبه تمام زندگی و اسباب آلات رمه های احشام خود را جمع کنند و کیلومترها به طرف ییلاق بروند ولی مردم نوکنده هرگز چون سالیان سال زحمت کشیدند تا توانستند این روستا را بسازند و در آن با لذت و افتخار زندگی می کردند ولی بیکباره همه چیز عوض شد و مردم همه نابود شدند. کلی از کشته ها بر جای ماند و خانه های آنها تخریب و تبدیل به جنگل شد،و هر چه بر جای ماند زیر آوار دیوارها خرد شد و بعضی اجساد هم در خانه ها دفن گردید. در این سال جمعیت ایران چنان ازبین رفتند که پسر فتحعلی شاه عباس میرزا نتوانست جلوی هجوم و یورش روسیه تزاری را بگیرد و نیمی از خاک ایران را این خرس شمالی بلعید . این بود زندگی مردمان نوکنده در مسیر راه امام زاده اسماعیل که بطرف جنگل می رود چندین روستای بزرگ بوده که همه و همه نابود شدند و ازبین رفتند ،امروزه فقط نشانه هایی از درختان پانصد ساله در کنار حاجی خان چشمه به چشم می خورد آرایش درختان بصورتی است که انگار بدست خود انسان کاشته شده است در ضمن چند درخت نادر و قدیمی هم در مسیر حاجی خان به چمازتپه دیده می شود که آنهم بدست بعضی از آقایان قطع گردید بدون آینکه بدانند این نشانه های تمدنی بوده که امروزه محو گردید و این سرنوشت همۀ انسانهاست سرنوشت همۀ تمدنهاست. باز هم برگردیم به زادگاه وطن خودمان به شهاب الدین،بسیاری از خوانین و اربابها مخالف ساخت و ساز و ایجاد بنا بودند و فشار بیش از حد اربابان باعث شد که چند خانوار اصیل شهاب الدین تاب و توان مقاومت در این مکان را نداشتند و چند خانوار به برارده ساری و چند خانوار به اسکاردین رفتند و ماندگار شدند و دیگر به شهاب الدین برنگشتندباز محل خالی از سکنه شد،و چند خانواده ای هم که ماندند همیشه مورد اذیت و آزار اربابان واقع می شدند و حتی شبها خواب راحت نداشتند، بیشتر شبها افرادی مسلح بنام یاغی راهزن و دزد وارد محل می شدند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و تا اینکه مردم توانایی مقابله را پیدا کردند از هر نظر تمام زندگی و جان خود را به خطر انداختند تا توانستند امنیت را برای محل فراهم سازند،امروزه باعث تاسف است که بعضی از عزیزان بخواهند زحمات و کوششهای اجداد و نیاکان این محل را مورد تمسخر و ریشخند بدنامی قرار بدهند. بهرحال تاریخ هرگز بی کار و خاموش نیست و آن حق وظیفه ای که در گردن بعضی از افراد دارد واقعیتها را می نویسد ،رسوایی و بدنامی در تاریخ صعب و لعنی هست که تا دنیا پایدار است وجود دارد،شاید روزی کاری که بسیاری از فرماندهان خلفا والیان و حتی خلفا انجام دادند درآن روز برای مردم لذیذ بود ولی با گذشت زمان وقتی حقایق را در کفه ترازو قرار می دهند آنروز است ،واقعیتها خوبیها ،درستی ها، پلیدی ها، بدی ها آشکار می شود ،باشد تا همۀ ما از تاریخ درس عبرت بگیریم و مثل انسان زندگی کنیم. مزرعه پلنگ تله:همه می دانیم که مازندران مکان اصلی ببر بوده ببری که در بیشه های مازندران بود از ببر بنگال هم قوی تر و درشت تر بودند ،ببر در مکان گرم و مرطوب و در قسمتهایی که آب زیاد وجود داشت زندگی می کردند قسمت دشت مازندران با آن همه جنگل های وسیع و چشمه ها و رودها مکان زندگی ببر بوده و همن طور پلنگ که فراوان بود . پلنگی همیشه در فکر اذیت و آزار مردم بوده و به گاو و گوسفندان حمله می کرد و شکار خود را اینگونه انتخاب می کرد ،مزرعه پلنگ تله به خاطر سرسبزی و علفزار بودنش احشام بیشتر به آنجا برده می شدند و برای امنیت حیوانات مکانهایی که باز بود تله آهنی به تعداد عبور و حرکت حیوانات درنده می گذاشتند و تله را به درختی محکم می کردند و دهانه تله مثل دهن کوسه بود، آجهای بر آمده با کوچکترین فشار مثل مین عکس العمل نشان می داد و بیشتر دست یا پای حیوان را می گرفت . در همین مکان توانستند با آن همه تلفات گاو و گوسفند یک پلنگ را به دام بیندازند و دو ببر هم در قسمت شمالی پلنگ تله توسط میر شکارها که تعداد آنها چندین نفر بوده شکار کنند ،و با خیزه ها محلی که سه جفت ورزا گاو نر وی را حمل می کردند به تمام روستاها می بردند و انعام می گرفتند.و آن شعری که در مورد یکی از شکارچی ها اتفاق افتاد و امروزه توسط تنبور نوازان محلی خوانده و نواخته می شود واقعیت جوانی بوده که گرفتار ببر می شود ولی با شهامت و شجاعت توانست با کاردی که در کمر داشت شکم ببر را پاره کند.و دست چپش برای همیشه فلج شده بود و نمی توانست حرکت بدهد. اولین مدرسه اولین مدرسه در سال 1345 ساخته شده و معلم آن هم سپاهی دانش بوده این مدرسه تا کلاس چهارم ابتدایی بچه ها را با سواد می کرد بعد به نکاء می رفتند نکاءهم تا کلاس سوم راهنمایی یا کلاس نه زمان قدیم بچه ها را بارور می کرد بعد به ساری یا بهشهر می رفتند،یکی از مشکلات تمامی بچه ها نداشتن زبان فارسی بود چون در آن عصر در خانوادها هرگز زبان فارسی صحبت نمی شد و بچه ها با زبان فارسی بیگانه بودند دومین مسئله هم لهجه سخت و نافرم زبان ترکی بود چون اغلب سپاهی دانشهای محل ترک بودند و بچه های بیچاره دچار مشکل درس می شدند و به سختی می شد حرف سپاهی رافهميد. اولین حسینه محل توسط اجداد و نیاکانان و مردم محل تا قبل از اینکه اولین حسینیۀ محل توسط اجداد و نیاکان همین محل ساخته شود مردم ایام سوگواری ماه رمضان را در منزل گرد هم می آمدند و مراسم عزاداری را برگزار می کردند در مراسم عزاداری ضمن سینه زنی ،کرب هم میزدند که متاسفانه امروزه حتی نمی دانند چگونه از آن استفاده می کنند کرب دو چوب که پشت آن با چرمی به پشت دست محکم می شود و کرب که به اندازه کف دست ساخته می شد دارای برآمدگی بود که مثل کف زدن این دو چوب را بهم می کوبیدند و تعداد ضربها هر چه تندتر می شد صدای بهم خوردن چوبها تندتر می شد که امروزه این رسم گهن فراموش شده و کسی حتی طرز نواختن آن را هم نمی داند ،بعد از مدتی با توانایی که داشتند شروع به ساخت اولین حسینیۀ محل کردند که عکس آن موجود است . مزرعه ای در جنوب محل شهاب الدین بنام (کوهی خیل) که مکان زندگی چند خانواده بوده قبل از آنکه مسیر چشمه صادق کیا از این نقطه قطع شود در این مکان که جاده هم است تعدادی از مردم شهاب الدین زندگی می کردند در این نوع زندگی کشاورزی در کنار دامداری شغل مردم بوده و فاصلۀ که بصورت در کنار احشامشان زیاد بوده و برای نگهداری ،مواظبت و نگهبانی از آنها حتما می باید در کنار آنها بود و چند تل خاکی هم که کوچک بود با دستهای خودشان ریخته بودند تا در هوای گرم تابستان بر بالای آن نفاری بسازند و احساس خنکی بکنند در بیشتر منازل دو نوع خانه وجود داشت یکی زمستانه که آن سالها برف و سرمای سختی موجب مشکلات و گرفتاری دردسر سختی را برای مردم فراهم می کرد م حتما باید در خانه های هم سطح زمین پوشیده کنند و دیگری نفار بوده که تابستان از هر طرف باد می وزید و احساس خنکی می کردند . زندگی در کنار احشام در تابستان و پشه های مالاریا که در کنار برکه ها و مرداب ها و نیزارها آفت جان مردم بوده و آبهای راکد را آلوده می کرد هر سال جان مردم را می گرفت تا اینکه طرح ریشه کنی مالاریا با وسعت زیادی شروع به سمپاشی کردند و این حشره را ازبین بردند تا جان مردم راحت شود. بعد از تغییر مسیر آب چشمۀصادق کیاب مردم شروع به ساخت و ساز خانه و کاشانه در محل فعلی شهاب الدین کردند و مردم در کنار هم توانستند از کنار هم بودن و استفاده از تجربه های خود را در تمام مسیر و مراحل زندگی استفاده نمایند،و در کارهای کشاورزی و دامداری همدیگر را یاری دهند و شروع به ساختن مسجد و حسینیه و حمام کردند تا بتوانند از نظر استقلال مقداری متکی به خودشان باشند و توانستند از اعتماد به نفس به خود جرات پیدا کنند. شروع ساخت و ساز و بافت محل در حدود پنجاه تا شصت سال پیش اتفاق افتاد آنچه باعت شگفتی امروز ماست چگونه و چطور وسعت جاده های محل را در آن زمان با چه وسعت و پهنای س در نظر گرفته بودند. و همانگونه مسیر جاده های کشاورزی که هر چند مال رو بوده چقدر پهن کرده بودند که براحتی وسایل کشاورزی از کنار هم می گذشتند امروز بعد از گذشت آنهمه سال تازه بعضی از عزیزان بفکر جاده ها افتادند و ناراحت پهنای جاده ها هستند که بی حاصل هدر می رود و می توان تمام جاده های محل را که بیش از چندین هکتار می شود زیر کشت زمستانه برد. و استفاده پهنه از این همه جاده برد بعد از برداشت محصول زمستانه باز جاده باز می شود که می خواهیم سه ماه از جاده استفاده کنیم نه ماه دیگر هدر می رود. واقعا امروز کمبود زمین شما را ناراحت می کند فرزندان شماها که وارت و آیندگان شما هستند. چگونه می توانند با اندک زمین خود را قانع کنند و هرگز نمی توان به آنها فهماند.هر کسی می خواهد فقط پهنای جاده تا ابتدای زمین وی حفظ شود به پایین برایش مهم نیست.بقول سعدی استاد که می فرماید:چشم آدم دنیاپذست را یا قناعت بر کند یا خاک گور .براستی مگر پدران اجداد خود را ندیدند به چه سرنوشتی گرفتار شدند.فرشته مرگ همه را در کام خود گرفت امروز زیر خروارها خاک خفته اند دستشان از دنیا کوتاه،معلوم نیست براستی چه می کنند یا کاشته های خود همه چیز دنیا دروغ هست هیچ اصلی بر پایه خودش استوار نمی ماند.به عزت مناز ز زلت منال که فردا شود هر دو تا پایمال .آنچه واقعیت دارد و واقعیت زندگی مرگ است. بقول شاعره توانا فروغ فرخزاد می گفت:من درد را دوست می دارم من رنج را دوست می دارم خداوند لذتی که درد رنج خلق کرد در هیچ شادی نیافرید بعد از پایان جنگ دوم جهانی وکشته،زخمی شدن میلیون میلیون انسان بی گناه به خاطر قدرت طلبی دیوانگی یکنفره نابود شدند تمام ملل اروپا در بر قراری و حفظ حدو مرزها چنان پایه های مرزی را محکم کردند که برای هیچ زمانی جنگی حادت نشود و ملل اروپا در کنار هم با توانایی و قدرت پیمان آتلانتیک شمتلی ناتو پایه خود را محکم کردند و همان خواسته ناپلئون اجرا شد. اروپا متحد با یک واحد پول براحتی می توانند با هم رفت و آمد کنند ولی در آسیا و آفریقا هرگز حدو مرزها را مشخص تکردند که این خاک کدام کشور است متلا اروند بین ایران و عراق-هیرمند ایران،افغانستان،کشمیرو پاکستان و خیلی از کشورهای آسیایی دیگر که هر زمان که خواستند از این اماها استفاده نمایند.روزی بزرگان و اجداد همین محل با قبولی همه ی دردسرها و مشکلات ماهها وقت خود را صرف برقراری نظم در نگهداری و حفظ حدو مرزها در زمینهای کشاورزی کردند که تمام کشاورزان به حقوق هم احترام بگذرانند و تجاوزی به حریم کسی انجام نگیرد تا از درگیری نزاع جنگ داخلی جلوگیری کنند.ولی متاسفانه امروزه بهای حفظ و نگهداری این حدو مرزها و احترام به زحمات اجداد و نیاکان خودمان شروع به بر هم زدن و نابود کردن حفظ آتار و ارزشهای آنها می کنند.حال به چه بهایی معلوم نیست درآینده چه آتشی را شعاه ور نمایند. و همه خود را بیگناه می شمارند اینطور معلوم شد کار این موجودات نامرئی بشقاب پرنده است که از کرات دیگر می آیند مرزهای ما را بر هم می زنند تا دیروز در دشتهایمان گناه را به گردن خوکها و گرازها می انداختند که مرزها را بر هم می زند. امروزه خوکها از دست بدنامی ما انسانها پناه به جنگها بردند. در جنگلها هم عده ای پوست درختان را با تبر قطع می کنند تا درختان خشک را راحتر قطع کنند. آنجا هم بدنامی را به گردن خوکها می اندازند. درشالیزار،گندمزار همین کار را می کنند.در بخش باغات مهدشت هم مرکبات را کیسه کیسه می زنند و در بازار به فروش می رسانند آنجا هم شکستن شاخه های درختان خوردن مرکبات را به گردن این بخت برگشته ها می اندازند. حال که با پیدایش آنفولانزای خوکی دیگر در اتهام صد در صد وسوء قصد به جان بشر متل مرغ و خروسهای خانگی باید تاوان سختی را بپردازد ازجنون گاوی تا آنفولانزای مرغی و آنفولانزای خوکی. براستی این حیوانات چقدر خودشان را مورد بازخواست مواخذه قرار می دهند. که چرا تابحال آنفولانزای خری شیوع پیدا نکرد. و پیش خود حساب می کنند که خرها از توانایی علمی برخوردارند که نمی خواهند دست رو کنند. و همه ی حیوانات در حسرت خر بودن زنده زنده در آتش سوخته می شوند. و همه می خواهند با خرها وصلت کنند. الاغها هم زیر این وصلت ها نمی روند. می گویند ما یک اشتباه کردیم که قاطر را با رای و نظر جامعهی پزشکان خودمان بوجود آوردیم تا تابت کنیم که ما هم پدری دلسوز و شایسته هستیم و فرزند ناخلف ما از بردن نام ما احساس شرمساری می کند و از مادرش می گوید که نامش اسب است.و همین امر سبب شد آقای خواجه تاجدار قاجار بعد از به قدرت رسیدن حتی کاه و یونجه ما را هم زیاد نکرد.این چه رابطه ی پدر فرزندی است. که پسر بفکر پدر نباشد. و در جدیدترین اعلامیه حقوق خران اعلام می داریم.تا ما را بدنام نکنند از پذیرفتن هر عضوی بدون عرعر معذوریم و آنهم باید زیر نظر هیئت ما باشد. وای از روزی که انسان از منبع شرافت ادب و اخلاق معرفت تربیت انسانیت خود دور شوند. و آن روزی است که باید افسوس خوکها و خران،گاوان را بخورند. و شاید هم فلسفه تکاملی داروین انگلیسی در مورد بعضی ها صدق کند. چرا اجادشت معروف شد در یکی از سالها وضعیت آب بحرانی شد و مردم آن زمان به علت نداشتن آب مورد نیاز برای آبیاری شالیزار و مسیر تغییر جهت چشمه و حق آب توسط اربابان جهت آبیاری شالیزاری شخصی خود وضع آب جواب شالیزار را نمی دهد هر چند که نوع کشت شالی در صدوپنجاه سال پیش تا امروز بسیار غیر قابل تصور است. در آن زمان با چه زحماتی از شخم زدن،خرد کردن کلوخ و "کلو زنی"بعد همسطح کردن "لوش زنی"بعد مرز بندی با " بیلو" چه نیرویی از حیوانات و انسانها تلف می شد تا بتوانند غذای یکساله را کسب کنند. و با آن همه تلاش و زحمت و درد و رنج تمام امیدها تبدیل به یأس و ناامیدی بشود. پدرها وقتی به خانه می آمدند و مگاه به صورت زن و فرزند،پدرو مادر پیرو خواهر خود می انداختند احساس شرمندگی و سرشکستگی می کردند چون آنها تجربه تلخ قحطی و دسترسی نداشتن به مواد غذایی را می دانستند چه عواقب وخیمی در پی داشت. در محل کشت و شالیزاری درختی بنام اجادشت بسیار بسیار بزرگ و وسیع با سایبان خوب روزها چند نفراتی که با هم حرکت می کردند می آمدند زیر سایه این درخت اجا و معروف به غصه خوار اجا شده بود و این محل مکان آه و ناله ،حزن و غم و اندوه شده بود. خلاصه بعد از چند روز متوالی که کاملا قطع امید کرده بودند. بنابر اعتقاد و ایجاد رابطه ی درونی با خالق خود بطور دسته جمعی با اعضای خانواده حرکت می کنند بسوی محل موعود، بعضی ها گفتند که در محل این کار را انجام بدهیم عده ای هم گفتند ما در محل نیاز به آب نداریم بلکه مزرعه،شالیزار ما در خطر نابودی قرار گرفته.زراعت ما احتیاج به آب دارد خلاصه متفق متحد بسوی اجای غصه خوار حرکت کردند. و با آن اعتقاد ایمانی که با خدای خود داشتند رابطه ی درونی را برقرار ساختند. ساعتها ناله و زاری گریه مناجات دعا، تمام کودکان معصوم گرسنه ،پیران ضعیف و ناتوان،مادران دردمند و غصه دار، همه و همه چشم به آسمان دوخته بودند. در همین لحظه دیگر همه خود را ناتوان و ناامید می پنداشتند که چند ساعتی مانده به عصر صدای رعد و برق غرش ابرهای آسمان،لحظاتی نگذشته بود لطف خدا شامل حال بندگانی شد که هرگز فخرو تکبر به بندگی و اخلاص خود نمی کردند.باران چنان شروع به باریدن کرد که حتی نتوانستند وسایل و اسباب خود را جمع کنند در هنگام بر گشت کودکان و پیران دچار زحمت فراوان شدند ساعتها طول کشید تا با شور و شوقی به محل مراجعت کردند و به خاطر لطف خدا که شامل بندگانش شد و این دشت سرسبز و خرم را بنام یادو خاطره آن اجای پیر و کهنسال مانده گار کردند واین پهن دشت را بنام اجادشت خواندند. همهن کلام حقی که در کتاب آسمانی ما مسلمانها آمده که تا او نخواهد نمی بارد تا او نخواهد سرچشمه ها ،قناتها آبیاری نمی کنند تا او نخواهد سبز نمی شود تا او نخواهد بعمل نخواهد آمد. چون زراعت اولین عاملش طبیعت است بعد سرمایه بعد مدیریت بعد کار. روزی نادر به زیارت شاه خراسان رفت گفتند:غرق کنیم گفت:نادرو غرق،اصلا وقتی وارد صحن می شد دید گدایی ایستاده و دست نیاز بسوی نادر دراز کرد،بیچاره بخت برگشته نمی دانست دست نیاز بسوی چه کسی دراز کرد و آنهم زمانی بود که نادر از جنگ کرنال برگشته بود. گفت:بچه ی کجایی گفت:آقا غریبم و چند سر عائله ام و کورم جاه ومکانی هم ندارم به ذلت زندگی می کنم این حرفها را زد و فکر کرد که چقدر پول بهش خواهد رسید گفت:مرا میشناسی گفت:نه هرکه هستی باش برایم فرقی نداره گفت:من نادرم نادر شاه.گفت:خدا عزت و افتخار عمر پربرکت به تو سلطنت تو بدهد.من از قشونم آمدم پول نیاوردم،جیب گدا را خالی کرد. گفت:چرا کار نمی کنی گفت:با این کوری. گفت:چرا از امام هشتم نخواستی.گفت:خواستم و مرا شفا نداد گفت:من چهارتا از این جلادها را نگهبان دورو بر تو می گذارم می روم زیارت امام هشتم که جنگ کرنال مرا کمک کرد چند ساعت طول بکشد نمی دانم نماز می خوانم واستراحت می کنم و بر می گردم اگر چشمهایت شفا پیدا نکرد این جلادها گردن تو را می زنند نادر گفت و رفت این گدای کور هم می دانست که نادر رحم و مروت ندارد و وساطت قبول نمی کند رو به جلادها کرد می توانم وضو بگیرم مختاری هر کاری می کنی بکن این لحظه ی آخر عمرت است.وضو گرفت شروع به خواندن نماز کرد یا گریه و ناله و زاری سر به زمین زدن،سیلی به صورت زدن.خلاصه نادر برگشت دید کوره دوان دوان بطرف نادر ميدود به پای نادر افتاد و گفت:که من می بینم نادر گفت:پا شو پدر سوخته تو دروغ می گویی با انگشتهایم شروع به نشان دادن و شمارش کردن کرد دید آره صحیح می گوید حکمت این ماجرا را از نادر پرسیدن نادر گفت:این پدر سوخته اینجا دید که مردم بهش کمک می کنندو شکمش هم سیر و پول که دارد دیگر هرگزنخواست آن رابطه ی درونی خود را با خدای خود برقرار کند این ترس از کشته شدن وی را متقاعد کرد که هر چه زودتر از امام هشتم بخواند تا کمکش کند و با تمام اخلاص و صداقت و پاکی و بی ریایی بندگی خلوص نیت رابطه ی درونی خودش را با خدای خود برقرار کرد و خدا هم کمکش کرد.بهرحال راه نجات و رهایی زمانی برای بنده ای حاصل می شود که انسان رابطه درونی خودشو درمنتهای پاکی،صافی بی ریایی،سادگی،شفافیت آنچه که در توان دارد در طبق اخلاص بگذارد و با دلی شکسته و دردمند محتاج بسوی خدا برود.باز هم اگر داد رحمت و نعمت،و اگر نداد حکمت. ... |
....بح در زمین فوتبال شهدای شهرستان نکا تیم فوتبال شهدای شهاب الدین با برما مسابقه خواهد داشت قبل از این در لیگ دسته دوم نکا این دو تیم به مصاف هم رفتند که تیم شهدای شهاب الدین با نتیجه 4بر 1به پیروزی رسید آرزوی موفقیت برای اعضاء تیم فوتبال شهدای شهاب الدین داریم ومنتظر حضور علاقه مندان برای تماشای این دیدار هستیم ... |