انتقال جستجوی شما در مجموع 15 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است
مختصري درباره امام صادق عليه السلام ....ستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند . دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى اميه به بنى عباس طوفانىترين و پر هرج و مرج ترين دورانى بود كه زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود . و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود ، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط مراكز اسلامى با دنياى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود . عصرى كه كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى و تحرك پاسدار راستين اسلام ، يعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات حياتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مىشد . اينجا بود كه امام ( ع ) دشوارى فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى مىبايست از يك سو به فكر نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بىدينى و كفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفاى وقت جلوگيرى كند . علاوه بر اين ، با نقشهاى دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودى برهاند ، شيعهاى كه در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين رمقها را مىگذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانى مىداد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند ، و يا در كر و فر و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حكومت جديد هم در كشتار و بىعدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانكه زبدههايشان جزو ليست سياه مرگ بودند . "جابر جعفى" يكى از ياران ويژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مىرفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مىگويد : خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد . جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مىباشد مىگويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت ... او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى كه سينهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و نزديك است ديوانه شوم . امام فرمود : به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بكذا وكذا ... ، ( يعنى امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت كرد ) . آرى ، شيعه مىرفت كه نابود شود ، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنى اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند . در چنين شرايط دشوارى ، امام دامن همت به كمر زد و به احيا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند . هر يك از اينان از طرفى خود ، بازگوكننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند . تأسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى ( تشيع ) مشهور گردد . ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم پايههاى حكومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند. . امام صادق ( ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذير و انقلابيى بنيادى در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وى قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد . 3. جنبش علمى اختلافات سياسى بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى ا... |
....انك هدايت شونده تبديل شد. علاوه بر آن، اقدام به خريد تعداد زيادي خودرو وانت و كاميونهاي باري به منظور نقل و انتقال سريع و نصب مسلسلهاي سنگين از نوع «ولاديمير» بر روي وانتها كردند. با وجود اين كه كمكهاي ارائه شده از سوي رژيم عراق به اين سازمان بسيار زياد بود، ولي منافقين داراي منابع مالي خصوصي در خارج از عراق نيز بودند كه در هنگام نياز از آن استفاده ميكردند. اين سازمان داراي پادگانهاي آموزشي در داخل عراق است. محل اقامت اصلي آنان در منطقه «الخاص» واقع در شمال بغداد است. در حالي كه قرارگاه اصليشان در داخل شهر بغداد است و اطراف آن را با اقدامات حفاظتي سطح بالا محافظت ميكنند. اين قرارگاه مورد حمله سه گلوله خمپاره سنگين قرار گرفت كه از فاصله 500 متري شليك شده بود. اين حمله در ماه ژانويه 1997 صورت گرفت. سازمان در جريان عمليات خود، فعاليتهاي ستادي را در درون قرارگاههايش به شيوه منظم و بسيار دقيقي انجام داد و داراي شبكههاي تماس بيسيمي خوبي بود. سازمان منافقين اطلاعات قابل توجهي درباره اوضاع ايران به دست ميآورد؛ ولي اين اطلاعات نميتوانست در سطح اطلاعاتي باشد كه استخبارات نظامي عراق به دست ميآورد. البته عراق از برخي اطلاعات جمعآوري شده توسط اين سازمان نيز استفاده ميكرد. آمادگي براي عمليات: فعاليت هاي سازمان (منافقين) با پردهپوشي و پنهانكاري تمام انجام ميشد. كنترل و مراقبت قاطعي صورت ميگرفت و نيرهاي پايبند به آموزشها و تعليمات و شناسايي و برنامهريزي براي عمليات بودند. از آنجا كه عراق تنها كشوري است كه به صورت آشكار از مخالفان ايران پشتيباني به عمل ميآورد و شايد تنها دولتي است كه به صورت سخاوتمندانه پشتيبانيهايي را در اختيار اين سازمان قرار ميدهد، بايد گفت كه دو گروه از معارضان ايران مورد توجه عراق قرار گرفتهاند، يكي سازمان منافقين و ديگري «حزب دموكرات كردستان ايران»، كه در سطح پايينتري از پشتيبانيهاي دولت عراق بهره ميبرد. سازمان (منافقين) براي عمليات دست به اقدامات گسترده زير زد: - خريد گسترده و در بازارهاي اتومبيل عراق، به گونهاي كه سبب جهش بزرگي در قيمت اتومبيلها شد. - تقاضاهاي اين سازمان در تهيه انواع سلاحها، تجهيزات و مهمات از طريق انبارهاي ارتش عراق تامين گرديد. علاوه بر آن، خشكبار و كنسرو، به عنوان مواد غذايي اضطراري نيز فراهم شد. - اقدامات گشتي- شناسايي ميداني در خطوط مقدوم و عقبه عمليات انجام شد. - دستورهاي لازم درباره جزييات طرحها و اقدامات عمليات، در مدت زمان بسيار محدودي صادر شد. - قرارگاه عملياتي ويژه عمليات در قرارگاه سپاه دوم، در «منصوريه الجبل» واقع در جاده «بغداد- خانقين» بازگشايي گرديد. - ارتباطات لازم ايجاد و تحت كنترل قرار گرفت. - نيروهاي مسلح زميني وهوايي عراق، به حالت آماده باش صد درصد درآمدند؛ در حالي كه همگي در موقعيتهاي خود به سر ميبردند. - ماموريتهاي مشخصي براي نيروهاي هوايي وهوا نيروز به منظور پشتيباني از عمليات تعيين گرديد و اهداف از طريق عكسهاي هوايي و اطلاعات استخباراتي شناسايي شد. - رهبري سازمان منافقين به قرارگاه عملياتي «منصوريه الجبل» منتقل گرديد. سرلشكر «فاضل البراك»، سپهبد «صابر الدوري» و سرلشكر ستاد «وفيق سامرايي» و «سيد احسان محمد جاسم الديري» «مدير كل سرويسهاي اطلاعاتي و مسوولان شعبه تركيه و ايران، براي پيگيري اوضاع به اين قرارگاه منتقل شدند. وضعيت ايران نيروهاي ايران و عراق به دنبال پشت سرگذاشتن 8 سال جنگ، از مرحله صلح با استراحت نيمه كاملي استقبال به عمل آوردند. نيروهاي ايران اقدام به سبك كردن و عقب كشيدن تعدادي از يگانهاي خود از منطقه مورد نظر در اين عمليات، در محور «خانقين- تهران» كردند و تعدادي از يگانهاي لشكر 81 زرهي و سپاه پاسداران به پادگانهايشان و مناطق غيررسمي منتقل شدند. در محور عملياتي سازمان، غير از چند يگان سبك، نيروي ديگري حضور نداشت و علاوه بر آن، فعاليت در بسياري از نقاط ديدهباني اطلاعاتي نيز متوقف شده و به عنوان يك از پيامدهاي طبيعي صلح، شبكه جمعآوري اطلاعات ضعيف شده بود. در مجموع، آمادگي رزمي به پايينترين سطح ممكن تنزل پيدا كرده بود. محور عمليات مشتمل بر مناطق كوهستاني بسيار صعب العبور و در عمق دهها كيلومتري، خالي از جمعيت بود. جاده آسفالته، شهر ويران شده قصرشيرين را به شهر اسلامآباد، كه پيش از اين «شاهآباد» خوانده ميشد، وصل ميكرد. جاده «قصرشيرين- تنگه پاطاق- اسلام آباد» بسيار صعب العبور بود. جاده «قصرشيرين- گيلانغرب- اسلام آباد» نيز از جنوب تنگه ميگذشت. در شهر اسلام آباد يك پادگان دايمي متعلق به يكي از تيپهاي لشكر 81 زرهي وجود داشت. منطقه حدفاصل بين اسلام آباد و كرمانشاه (كه در فاصله 175 كيلومتري مرزهاي عراق قرار دارد) شامل رشته كوههاي موازي است كه جاده اصلي را قطع ميكند. زميني به مساحت 8 تا 15 كيلومتر بين هر دو رشته كوه وجود داشت كه حوضچههايي را در برداشت و از ناهمواري و پست و بلندي كمتري برخوردار بود. اجراي عمليات به محض صدور فرمان لازم، نيروهاي سازمان منافقين، خط مرزي را در نورديده و با استفاده از خودروهاي وانت كه بر روي آنها مسلسلهاي سنگين نصب شده بود و همچنين با استفاده از نفربرهاي زرهي و زرهپوشهاي چرخدار روسي و فرانسوي¬PMP و بنهارد و 60PTR، پيشروي مكانيزه سريع خود را آغاز كردند. در موج اول حمله حدود 2200 نيروي مسلح زن و مرد حضور داشتند. هواپيماهاي جنگيده «ميگ 23» و «ميراژاف يك» عراقي به منظور حفاظت از نيروهاي عمل كننده در برابر دخالت احتمالي نيروي هوايي ايران، اقدام به پروازهاي گشتي مسلحانه و برقراري پشتيباني هوايي نزديك كردند. پيشروي اوليه سبب شد تا اين نيروها به عنوان يك نيروي كاملاً غافلگير كننده و قوي پيشروي كنند و به شهر اسلام آباد واقع در 100 كيلومتري (خط حركتشان) دست يابند. آنها نيروهاي موجود در اين شهر را غافلگير كرده و پادگان و مناطق و موقعيتهاي حساس اين شهر را ظرف مدت زمان كوتاهي (چند ساعت) به اشغال خود در آوردند. نيروهاي بعدي با بهرهگيري از موفقيتهاي به دست آمده، در چهارچوب برنامه تعيين شده براي دستيابي به شهر تهران، حمله خود را از سر گرفتند. بديهي بود كه در پشت سر خود، از هيچگونه اقدام دفاعي يا نيروي تاميني در جادهها برخوردار نبودند. رهبران ايران به اطلاعات جامعي در مورد محور و اهداف عمليات و ميزان نيروهاي عمل كننده (سازمان منافقين) دست پيدا كردند و با به حركت درآوردن تعدادي از يگانهاي سپاه پاسداران، كه داراي ويژگيهاي حركت سبك و سريع بودند و از وسايل نقليه سريع و كوچك استفاده ميكردند، واكنش سريعي در مقابل اين رويداد نشان دادند. تعدادي از ارتفاعات و تقاطع جادههاي ارتباطي در فاصله بين اسلام آباد و كرمانشاه را به كنترل خود درآورده و با نيروهاي مقدم منافقين درگير شدند. آنها توانستند تا هنگام آمادگي و تجمع نيروهاي سپاه پاسداران از مناطق مختلف در محور عمليات، منافقين را زمينگير و خطوط ارتباطي آنها را در چند نقطه قطع كنند. عمليات نابودسازي منافقين آغاز شد و در همان ابتداي كار، حداقل 1000 منافق كشته، زخمي و اسير شدند. در حالي كه بنا به اطلاعات دريافتي ما، تعداد تلفات منافقين به بيش از 2000 نفر رسيد. روزشمار عمليات مرصاد 31/4/1366 - روزنامه نيويورك تايمز از عمليات ناوگان امريكا در محافظت از نفت كشهاي كويتي انتقار كرد و اين عمليات را در جهت حمايت از عراق دانست. - پارسونز: «رغبت ايران براي باز نگه داشتن تنگه هرمز، بيش از عراق است.» - سفير عراق در لندن: «ما به كشتيها حمله خواهيم كرد.» - وزير نفت كويت: «نبايد عراق تنها بماند.» - به گفته بي. بي. سي، انگيزه آمريكا از محافظت از نفت كشهاي كويتي، اعاده اعتبار از دسترفته در جريان مك فارلين است. - تبيين موضع جمهورياسلامي در قبال خليج فارس و قطعنامه 598 در مصاحبه مطبوعاتي رئيس جمهوري و سخنان نخستوزير. - آيتالله خامنهاي: «برخورد ما با آمريكا مهلك خواهد بود.» - عراق اعلام كرد كه قطعنامه 598 را پذيرفته است. سخنگوي دولت عراق: «تصويب قطعنامه 598 پيروزي سياسي براي عراق است.» - موضع محافل انقلابي لبنان صدور قطعنامه 598 سازمان ملل. - سفر دكتر ولايتي به آلمان غربي و مذاكره با مقامات اين كشور. - نيروهاي سازمان منافقين با پشتيباني و تحريك رژيم عراق، از طريق نوار مرزي سر پل ذهاب و قصرشيرين، تجاوز خود را با نام عمليات «فروغ جاويدان» آغاز كردند. 28/4/1367 - پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي ايران. 31/4/1367 - هارولد بروان: «شكستهاي اخير ايران در جنگ و اختلافات داخلي، نقش اساسي در قبول قطعنامه 598 به عهده دارد و در عين حال، تهران خود را به طور فزايندهاي مواجه با حضور امريكا در خليج فارس ميديد.» - سه روز پس از اعلام تصميم جمهورياسلامي (28/4/1367) مبني بر پذيرش قطعنامه عزيز، هيچ اشارهاي به پذيرش قطعنامه نكرده و در عوض يك طرح صلح چند مادهاي را مطرح كرد. - سخنگوي كاخ سفيد: امريكا معتقد است كه اكنون به عهده ايران است كه نخستين گام را در جهت عادي سازمان روابط ميان واشنگتن و تهران بردارد. - تصرف قصرشيرين و عبور از ارتفاعات سر پل ذهاب توسط عراق. - عقبنشيني نيروهاي خودي از مناطق عملياتي ميمك و هلاله و پيشروي دشمن در مناطق تنگههايي بيجار و بيناي. - موافقت ايران با اعزام هياتي از ناظران سازمان ملل براي برنامهريزي نحوه اجراي آتش بس و نظارت بر اجراي آن. 2/5/1367 - فرانك كارلوچي وزير دفاع امريكا: «حضور نظامي امريكا در خليجفارس، تنها وقتي كاهش خواهد يافت كه آتش بس به خصومتها پايان دهد و معين شود كه خليجفارس براي كشتيراني امن است.» - كشته شدن ماهر عبدالرشيد، فرمانده سپاه سوم عراقي. - سفر علي اكبر ولايتي به نيويورك براي گفتگو با دبيركل سازمان ملل. 3/5/1367 - آغاز عمليات مرصاد؛ شكست پيچيدهترين ترفند دشمن و منافقين. - رژيم عراق با به كارگيري گسترده سلاحهاي شيميايي در جبهههاي جنگ و موشكباران شهرها، توانست شرايط جنگ را به نفع خود تغيير دهد. اين در حالي بود كه كارشناسان نظامي و سياسي ايران، سرگرم بررسي و پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت ملل متحد بودند و سرانجام اين قطعنامه در تاريخ 27/4/1367 از سوي جمهورياسلامي ايران پذيرفته شد. چهار روز پس از پذيرش قطعنامه سازمان ملل، قواي رژيم بغداد در 31/4/1367 به منظور تصرف بخشهاي از ايران، تجاوز گستردهاي را آغاز كردند؛ ولي با ايستادگي رزمندگان ايران بخش وسيعي از مناطق جنوبي كشور از خطر سقوط نجات يافت. همچنين ارتش عراق در جبهههاي مياني نيز دست به تحريكاتي زد، كه تا حدي ميتوانست براي تماميت ارضي و استقلال كشور ما خطري به شمار آيد. هدف دشمن در جبهه مياني، زمينهسازي براي هجوم سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين بود. در اين جبهه، ارتش عراق با حمله به خطوط پدافندي خود، آنها را سرگرم كرده بود تا نيروي منافقين بتوانند پس از شكسته شدن خط به وسيله ارتش عراق، از نقطه ديگري حركت خود را آغاز كنند. به اين ترتيب، نيروهاي منافقين پس از تصرف جبهه نيروهاي ايراني در منطقه سر پل ذهاب به دست ارتش عراق، بدون آن كه رو به رو باشند، سوار برخودروهاي خود، به سوي كرمانشاه حركت كردند و تا تنگه «چهارزبر» پيش آمدند. اين حركت سريع و حساب شده دشمن، طراحان جنگ و رزمندگان را غافلگير كرد. به محض رسيدن خبر هجوم منافقين و ارتش عراق به شهرهاي مختلف كشور، خيل عظيمي از نيروهاي داوطلب به سوي جبههها روانه شدند. همين امر، محاسبات دشمن را در تصرف بخشي از كشور ايران بر هم زد. در حالي كه هنوز حملات ارتش عراق در جنوب كشور قطعي نشده بود، بخشي از نيروهاي رزمنده جنوب، راهي غرب كشور شدند تا همراه مردم بسيج شوند و تحت عنوان عمليات «مرصاد» به سركوب حملات عراق و منافقين بپردازند. عمليات مرصاد روز 5/5/1367 با رمز «يا صاحب الزمان (عجلالله تعالي وجه الشريف) ادركني» براي مقابله با حركت منافقين و بازپسگيري اشغال شده انجام گرفت. در اين عمليات كه با فرماندهي سپاه پاسداران انقلاباسلامي و با پشتيباني هوا نيروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلام آباد- پل دختر وارد عمل شدند و نيروهاي ضد انقلاب را تا پشت نوار مرزي عقب راند؛ اما قواي ارتش عراق، ارتفاعات مرزي را همچنان در اشغال خود نگه داشتند. در عمليات مرصاد، بيش از 120 دستگاه تانك، 400 دستگاه نفربر، 240 قبضه خمپاهره انداز 60 و 80 ميليمتري و 30 عراده توپ 106 ميليمتري دشمن منهدم شدند. همچنين بيش از 20 تيپ مشترك منافقين و ارتش عراق متلاشي شد و تعداد كشته و زخميهاي دشمن از مرز 4800 تن گذشت. در اين عمليات، نزديك به 1000 قبضه آر. پي. جي 7، 700 قبضه تيربار كلاشينكوف، دهها دستگاه خودرو، دهها دستگاه تانك و نفربر، تعدادي تجهيزات پيشترفته الكترونيكي و مخابراتي و مقاديري اسناد درون گروهي منافقين به دست رزمندگان ايران افتاد. 3/5/1367 - بازپس گيري شهر گيلانغرب از دست نيروهاي سازمان منافقين و دشمن. 8/5/1367 - تاچر نخستوزير انگليس: «تشكيل جلسه شوراي امنيت، به روند برقراري صلح ميان ايران و عراق كمك خواهد كرد. برقراري صلح در منطقه، شكست بنيادگرايي تلقي خواهد شد.» 8/5/1367 - چارلز دمن: امريكا از گروههايي كه در پي سرنگون ساختن دولت ايران از طريق زور هستند، حمايت نميكند. 20/5/1367 - انتخاب ژنرال اسلاو كايوويچ از كشور يوگسلاوي به سمت فرمانده كل گروه ناظران بر آتش بس ميان ايران و عراق. 21/5/1367 - ورود يك ديپلمات انگليسي به ايران ارزيابي امكان بهبود مناسبات با ايران. برگرفته از سايت پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس ... |
....)، انصاری بزرگوار و از صحابه و یاران با وفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از شهادت در جنگ أحد و انتقال به مدینه در خانه آل نوفل دفن گردید ، و همچنین دفن شدن خلیفه أول و دوم در داخل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیشنهاد امام مجتبی (علیه السلام) در این راستا از همین نمونه ها است، أساساً هم دفن شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در داخل بیت و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بی سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار ،یک عمل عادی و طبیعی به حساب می آمد. جایگاه دعای رسول خدا در خانه عقیل گفته شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در اوقات مختلف در کنار بقیع قرار می گرفت و در آنجا به مناجات می پرداخت وبراهل بقیع دعا واز خداوند متعال برای آنان استغفار و استرحام می نمود و گاهی نیمه های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می نمود. در روایت است که:عن خالد بن عوسجه:«کنت أدعو لیلة الی دار عقیل بن أبی طالب الّتی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد (علیهماالسلام) یُریدُ العریض معه أهله فقال لی أَعَنْ أثر وقفت هاهنا؟ قلت :لا. قال:هذا موقف نبی الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باللیل اذا جاء لیستغفرلأهل البقیع»( 15 ). خالد بن عوسجه می گوید :«شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل که در جنب در این خانه قرارگرفته است،دعا می کردم جعفر بن محمد (علیهما السلام) که به همراه خانواده اش عازم عُریض بود، مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم:نه، فرمود:اینجا جایگاه دعای رسول خداست،شب هنگام که برای استغفار أهل بقیع می آمد در اینجا توقف می نمود.» أخبار غیبی رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) با توجّه به آیه مبارکه: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی»( 16 ) تمام فرمایشات و أعمال حضرت رسول ،مؤیّد به تأییدات الهی است و در این زمینه برای برپایی دین و برافراشته شدن پرچم حق و حقیقت از تمام امکانات موجود استفاده کرده اند چه با أعمال خارق العاده که قبل از بعثت بروز می دادند تا زمینه را برای پذیرش مردم آماده سازند که ازآن به «إرهاص» تعبیر می شود.( 17 ) و چه بعد از بعثت با بیان حقیقت که گاهی نیز با معجزه همراه بود حجّت را بر مردم تمام می فرمودند،همچنان که در ماجرای غدیر خم هنگام بازگشت ازحجة الوداع همه حُجّاج را دراین محل جمع کرده بعد از بجا آوردن نمازدر ضمن خطبه ای مهم فرمودند:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه»( 18 ) و به این ترتیب مسأله جانشینی آقا علی (علیه السلام) راعلیرغم اینکه بارها در فرصتهای مناسب مطرح کرده بودند در آن جمع عظیم حُجّاج به زیباترین شکل بیان داشتند،و یا در هنگام نزول آیه تطهیر که دلیل عصمت أهل بیت بود علاوه بر بیان آن در موقع نزول ،حدود 9 ماه درأوقات نماز وقتی که مردم منتظر پیامبراکرم بودند تا ایشان تشریف بیاورند و نماز را اقامه فرمایند ایشان در جلوی در خانه آقا علی (علیه السلام) که به مسجد باز می شد می ایستادند و می فرمودند:«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته أهل البیت انّما یُِرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا»( 19 ). البته موضوعات و حوادث مهم دیگر نیزکه جزء اصول اسلام نبوده است از چشمان تیز و حقیقت بین آن حضرت به دور نمانده و وقوع آنها را پیشاپیش به اطّلاع مسلمانان می رسانیدند که این نوع حوادث در اصطلاح محدّثین (ملاحم) و خبر دادن از این حوادث،أخبار غیبی و پیشگویی نامیده می شود،لازم به ذکر است که گاهی به خود این نوع أخبار« ملاحم» اطلاق می گردد.(20) فلذا می توان چنین استنباط و اظهار نظر کرد که حضورمستمرّ رسول خدا در مقابل در خانه عقیل بن أبی طالب از همان ملاحم و پیشگویی ها است که آن حضرت می خواسته عملاً اهمیّت این خانه را که در آینده نزدیک به آرامگاه چهار تن از أوصیای الهی و مدفن چهار تن از فرزندان و أهل بیت پیامبرمبدل خواهد گردید بیان کرد،که با گذشت روزگار دیدیم که این خانه به مسجد و زیارتگاه عمومی تبدیل شد بطوری که آقا امام صادق (علیه السلام) نه تنها در داخل محوّطه مسقف و در داخل خانه، بلکه در داخل حرم به خاک سپرده شد یعنی دیگر آن موقع این خانه به یک مسجد و زیارتگاه عمومی تبدیل شده بود ،بعدها برای این بارگاه ،گنبد وقبه ای ارزشمند ساخته شد که در طول قرون متمادی بارها تعمیر و اصلاحاتی در این حرم شریف انجام شد تا اینکه به دست مزدوران استعمار و شیاطین خبیث در هشتم شوال 1344ه.ق تخریب شد.(21) منبع : تسنيم... |
زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها) ....رآن نماز ميکرد وقبائل عرب براي شناخت وآگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند واودرپاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.از اين روست که علي بن ابيطالب (عليه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب که در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار کن که از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برايم پسري شجاع و سوارکار به دنيا آورد.» عقيل، بانو امالبنين از خاندان بنىکلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: «با ام البنين کلابيه ازدواج کن زيرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست.» عقيل همچنين از ديگر خصوصيات بارز خاندان بني کلاب مي گويد و امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر امالبنين فرستاد. مراسم خواستگاري از ام البنين: حضرت علي (عليه السلام) پس از اينکه فاطمه کلابيه را تاييد کرد وپسنديد عقيل برادرش را براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه فرستاد .حزام که بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي کاملي از او کرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وي قرباني کرد. سنت و رسم عرب اين بود که تا سه روز از ميهمان پذيرايي مي کردند و روز سوم حاجت او را مي پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي کردند و خانواده ام البنين که خارج از مدينه زندگي مي کردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وي جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي بن ابيطالب. حزام که هرگز پيشبيني چنين پيشنهادي را نميکرد، حيرتزده ماند. با کمال صداقت و راستگويي گفت : بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يک زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يک زن که فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج کند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند.«عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت:اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين که نمي دانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند.» وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي که شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گويد... «مادر خواب ديدم که در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فکر مي کردم... در اين افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد که چشمها را خيره مي کرد. در حال تعجب و تحير بودم که سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم که هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سيد في الخلق قاطبة بعد الرسول کذا قد جاء في الخبر «فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاستبعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است.« پس از خواب بيدار شدم در حالي که مي ترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟!» مادر به دخترک فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دخترکم به زودي تو با مرد جليل القدري که مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي کني. مردي که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند مي شوي که اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ستارگانند«پس از صحبتهاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذيرش علي(عليه السلام) سؤال کرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي داني؟ بدان که خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني - که خادمه اين خانه باشد - قبول کنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او که قلبي مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «اي حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربيت کردم و از خداي متعال و قدير خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس او را به علي بن ابيطالب، مولايم، تزويج کن.»قيل با اجازه از ام البنين عقد بين اين دو بزرگوار را اجرا کرد با مهريه اي که سنت رسول اللّه (صلي الله عليه و آله) بود و براي دختران و همسران خود معين کرده بود و آن 500 درهم بود در حالي که پدر او مي گفت: «او هديه اي است از سوي ما به پسرعموي رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ايم.» تاريخ ازدواج ام البنين با حضرت علي : علي(عليه السلام) با ام البنين بعد از شهادت حضرت زهرا(س)ازدواج نمود.سالي که ام البنين به همسري امام علي برگزيده شد به طور دقيق معلوم نيست ولي تاريخ نويسان با توجه به اختلاف نظر در سن حضرت عباس (عليه السلام) که در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشتهاند و ميلاد آن حضرت را در سال 24 يا 26 هجري قيد کردهاند. معتقدند ازدواج امالبنين به تحقيق قبل از سال 23 هجري واقع شده است.و برخي معتقدند از تاريخ ازدواج فاطمه، امالبنين تا زمان تولد حضرت عباس (عليه السلام) 10 سال فاصله شده و اگر اين قول درست باشد، تاريخ اين ازدواج فرخنده سال 13 يا 16 هجري بوده است.برخي از تاريخ نويسان نوشتهاند ابوالفضل العباس (عليه السلام) در جنگ صفين حضور داشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است.اگر اين قول درست باشد چون پيکار اصلي صفين در ماه صفر سال 37 هجري اتفاق افتاده، بنابراين تولد آن حضرت در سال ازدواج علي (عليه السلام) با امالبنين صحيح به نظر نميرسد و محتمل است سال 12 هجري اين وصلت ميمون به وقوع پيوسته است. ورود ام البنين به خانه علي : فاطمه کلابيه سراسر نجابت و پاکي و خلوص بود. هنگامي که مي خواست پابه خانه علي بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمايند وارد خانه نمي شوم اين نهايت ادب او را به خاندان امامت مي رساند روز اولي که ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليهالسلام گذاشت، ... |
.... در بازارسر در اختیار مردم قرار می دادند ،درست بعد از گذشت قرنها این بازار به اطرب روستای شرق محل ما شهاب الدین انتقال یافت. اطرب بیشتر بخاطر داشتن اربابی مقتدر و قدرتمند و ایجاد کاخ مهم در چند طبقه و سردابه ،اصطبل محل نگهداری اسبهای خان کلباد سردار جلیل و تفنگچی های کلبادی و نیرو توات خان کلباد را در خود جای داده بود،دور تا دور کاخ را دیوارهای بلند محصور کرده بود و حیاط آن را آجرفرش کرده بودند،در قسمت فوقانی طبقۀ سوم بنایی بنام کلاه فرنگی بنا کرده بود که در فصل گرما خان کلباد در آنجا استراحت می کرد تمام اطراف کاخ را نگهبانان شب و روز نگهبانی می دادند،و در قسمت شمالی روستای اطرب بنای امام زاده ای به چشم می خورد و مردم به آن امام زاده ارادت دارند. در همین محل بود که سردار جلیل خان کلباد دستور برگزاری بازار فصلی را داد هر فصل از سال بمدت یک هفته تا ده روز بازار معروفی در اطرب برگزار می شد و مردم مایحتاج و وسیله های خودشان را از اطرب بازار تهیه می کردند ،امروز دیگر هیچ آثاری از آن همه شلوغی و سروصدا و همه همه دیگر خبری نیست و عمارت و کاخ خان کلباد را بر اثر نادانی و جهل عده ای که همیشه بدنبال روزنه های دردسر ایجاد توت کینه و فتنه و چند دسته گی کردن مردم برای مهم جلوه دادن خودشان تا رسیدن به نسبت های زشت و پلید حاضر به نابودی همۀ تمدنها و گنجینه های تاریخند تا اینکه خودشان را بین مردم محبوب کنند ،اگر امروزه آن بنای تاریخی وجود داشت بی درنگ آوازه نام و شهرت اطرب بیشتر ار آن چیزی می شد که جهل و حماقت عده ای بر سر آن بنای عظیم و مهم آوردند. در بازارسر هم مثل بقیۀ بازارها مردم برای خرید و فروش جمع می شدند از دیدار هم احساس خوشحالی و خرسندی می کردند تعریف از دیده ها و شنیده ها می کردند،افسوس که دیگر هیچ اثر ردی از بازارسر باقی نماند. گاهی از اوقات هنگام حفر کانال ،حفر آبراه،حفر جوی با اجساد روی هم ریخته برخورد می کنند و گاهی هم تکه هایی از ظرفها به رنگهای آبی ،سبز ،سرخ یا تزئینات قشنگ بچشم می خورد،تکه های ظروف سفالی و شیشه که همیشه هنگام شخم زدن روی زمین می توان دید گاهی از اوقات دانه های تسبیح و سنگی به رنگهای مختلف دیده می شوند و مهمتر از همه مسیری که اینگونه وسیله دیده می شوند کیلو متر ها می باشد،این قدرت روستایی را نشان می دهد که دارای چه بزرگی بوده ولی امروزه هیچ فردی و یا افرادی به این مکان و نقطه برنگشتند تا خبری ازاحوال مردم نوکنده بدهند. این دهکدۀ زیبا و قدیمی بر اثر بیماری وبا و طاعونی که در زمان پادشاه قاجار اتفاق افتاد و جان میلیونها انسان را گرفت،شهرها ،روستاها و آبادیها را خراب و ویران کرد و تلی از کشته ها و اجساد به جای گذاشت. مردم بیشتر به طرف شرق حرکت می کردند تا ادامه حیات بدهند و بیشتر این افراد خود را به مکانهایی می رساندند،تا فاصلۀ بسیاری از روستای خود داشته باشند ،تا آنجا که اطلاعات دقیقی در کتابهای جدم یافتم مردم نوکنده روستای شهاب الدین و مردمانش را هم می شناختند و می دانستند که این مردم بصورت مهاجر در این مکان مشغول زندگی هستند،و تعداد خانواده ها محدود به چند نفر دامدار می شدکه در صورت امکان می توانستند یک شبه تمام زندگی و اسباب آلات رمه های احشام خود را جمع کنند و کیلومترها به طرف ییلاق بروند ولی مردم نوکنده هرگز چون سالیان سال زحمت کشیدند تا توانستند این روستا را بسازند و در آن با لذت و افتخار زندگی می کردند ولی بیکباره همه چیز عوض شد و مردم همه نابود شدند. کلی از کشته ها بر جای ماند و خانه های آنها تخریب و تبدیل به جنگل شد،و هر چه بر جای ماند زیر آوار دیوارها خرد شد و بعضی اجساد هم در خانه ها دفن گردید. در این سال جمعیت ایران چنان ازبین رفتند که پسر فتحعلی شاه عباس میرزا نتوانست جلوی هجوم و یورش روسیه تزاری را بگیرد و نیمی از خاک ایران را این خرس شمالی بلعید . این بود زندگی مردمان نوکنده در مسیر راه امام زاده اسماعیل که بطرف جنگل می رود چندین روستای بزرگ بوده که همه و همه نابود شدند و ازبین رفتند ،امروزه فقط نشانه هایی از درختان پانصد ساله در کنار حاجی خان چشمه به چشم می خورد آرایش درختان بصورتی است که انگار بدست خود انسان کاشته شده است در ضمن چند درخت نادر و قدیمی هم در مسیر حاجی خان به چمازتپه دیده می شود که آنهم بدست بعضی از آقایان قطع گردید بدون آینکه بدانند این نشانه های تمدنی بوده که امروزه محو گردید و این سرنوشت همۀ انسانهاست سرنوشت همۀ تمدنهاست. باز هم برگردیم به زادگاه وطن خودمان به شهاب الدین،بسیاری از خوانین و اربابها مخالف ساخت و ساز و ایجاد بنا بودند و فشار بیش از حد اربابان باعث شد که چند خانوار اصیل شهاب الدین تاب و توان مقاومت در این مکان را نداشتند و چند خانوار به برارده ساری و چند خانوار به اسکاردین رفتند و ماندگار شدند و دیگر به شهاب الدین برنگشتندباز محل خالی از سکنه شد،و چند خانواده ای هم که ماندند همیشه مورد اذیت و آزار اربابان واقع می شدند و حتی شبها خواب راحت نداشتند، بیشتر شبها افرادی مسلح بنام یاغی راهزن و دزد وارد محل می شدند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و تا اینکه مردم توانایی مقابله را پیدا کردند از هر نظر تمام زندگی و جان خود را به خطر انداختند تا توانستند امنیت را برای محل فراهم سازند،امروزه باعث تاسف است که بعضی از عزیزان بخواهند زحمات و کوششهای اجداد و نیاکان این محل را مورد تمسخر و ریشخند بدنامی قرار بدهند. بهرحال تاریخ هرگز بی کار و خاموش نیست و آن حق وظیفه ای که در گردن بعضی از افراد دارد واقعیتها را می نویسد ،رسوایی و بدنامی در تاریخ صعب و لعنی هست که تا دنیا پایدار است وجود دارد،شاید روزی کاری که بسیاری از فرماندهان خلفا والیان و حتی خلفا انجام دادند درآن روز برای مردم لذیذ بود ولی با گذشت زمان وقتی حقایق را در کفه ترازو قرار می دهند آنروز است ،واقعیتها خوبیها ،درستی ها، پلیدی ها، بدی ها آشکار می شود ،باشد تا همۀ ما از تاریخ درس عبرت بگیریم و مثل انسان زندگی کنیم. مزرعه پلنگ تله:همه می دانیم که مازندران مکان اصلی ببر بوده ببری که در بیشه های مازندران بود از ببر بنگال هم قوی تر و درشت تر بودند ،ببر در مکان گرم و مرطوب و در قسمتهایی که آب زیاد وجود داشت زندگی می کردند قسمت دشت مازندران با آن همه جنگل های وسیع و چشمه ها و رودها مکان زندگی ببر بوده و همن طور پلنگ که فراوان بود . پلنگی همیشه در فکر اذیت و آزار مردم بوده و به گاو و گوسفندان حمله می کرد و شکار خود را اینگونه انتخاب می کرد ،مزرعه پلنگ تله به خاطر سرسبزی و علفزار بودنش احشام بیشتر به آنجا برده می شدند و برای امنیت حیوانات مکانهایی که باز بود تله آهنی به تعداد عبور و حرکت حیوانات درنده می گذاشتند و تله را به درختی محکم می کردند و دهانه تله مثل دهن کوسه بود، آجهای بر آمده با کوچکترین فشار مثل مین عکس العمل نشان می داد و بیشتر دست یا پای حیوان را می گرفت . در همین مکان توانستند با آن همه تلفات گاو و گوسفند یک پلنگ را به دام بیندازند و دو ببر هم در قسمت شمالی پلنگ تله توسط میر شکارها که تعداد آنها چندین نفر بوده شکار کنند ،و با خیزه ها محلی که سه جفت ورزا گاو نر وی را حمل می کردند به تمام روستاها می بردند و انعام می گرفتند.و آن شعری که در مورد یکی از شکارچی ها اتفاق افتاد و امروزه توسط تنبور نوازان محلی خوانده و نواخته می شود واقعیت جوانی بوده که گرفتار ببر می شود ولی با شهامت و شجاعت توانست با کاردی که در کمر داشت شکم ببر را پاره کند.و دست چپش برای همیشه فلج شده بود و نمی توانست حرکت بدهد. اولین مدرسه اولین مدرسه در سال 1345 ساخته شده و معلم آن هم سپاهی دانش بوده این مدرسه تا کلاس چهارم ابتدایی بچه ها را با سواد می کرد بعد به نکاء می رفتند نکاءهم تا کلاس سوم راهنمایی یا کلاس نه زمان قدیم بچه ها را بارور می کرد بعد به ساری یا بهشهر می رفتند،یکی از مشکلات تمامی بچه ها نداشتن زبان فارسی بود چون در آن عصر در خانوادها هرگز زبان فارسی صحبت نمی شد و بچه ها با زبان فارسی بیگانه بودند دومین مسئله هم لهجه سخت و نافرم زبان ترکی بود چون اغلب سپاهی دانشهای محل ترک بودند و بچه های بیچاره دچار مشکل درس می شدند و به سختی می شد حرف سپاهی رافهميد. اولین حسینه محل توسط اجداد و نیاکانان و مردم محل تا قبل از اینکه اولین حسینیۀ محل توسط اجداد و نیاکان همین محل ساخته شود مردم ایام سوگواری ماه رمضان را در منزل گرد هم می آمدند و مراسم عزاداری را برگزار می کردند در مراسم عزاداری ضمن سینه زنی ،کرب هم میزدند که متاسفانه امروزه حتی نمی دانند چگونه از آن استفاده می کنند کرب دو چوب که پشت آن با چرمی به پشت دست محکم می شود و کرب که به اندازه کف دست ساخته می شد دارای برآمدگی بود که مثل کف زدن این دو چوب را بهم می کوبیدند و تعداد ضربها هر چه تندتر می شد صدای بهم خوردن چوبها تندتر می شد که امروزه این رسم گهن فراموش شده و کسی حتی طرز نواختن آن را هم نمی داند ،بعد از مدتی با توانایی که داشتند شروع به ساخت اولین حسینیۀ محل کردند که عکس آن موجود است . مزرعه ای در جنوب محل شهاب الدین بنام (کوهی خیل) که مکان زندگی چند خانواده بوده قبل از آنکه مسیر چشمه صادق کیا از این نقطه قطع شود در این مکان که جاده هم است تعدادی از مردم شهاب الدین زندگی می کردند در این نوع زندگی کشاورزی در کنار دامداری شغل مردم بوده و فاصلۀ که بصورت در کنار احشامشان زیاد بوده و برای نگهداری ،مواظبت و نگهبانی از آنها حتما می باید در کنار آنها بود و چند تل خاکی هم که کوچک بود با دستهای خودشان ریخته بودند تا در هوای گرم تابستان بر بالای آن نفاری بسازند و احساس خنکی بکنند در بیشتر منازل دو نوع خانه وجود داشت یکی زمستانه که آن سالها برف و سرمای سختی موجب مشکلات و گرفتاری دردسر سختی را برای مردم فراهم می کرد م حتما باید در خانه های هم سطح زمین پوشیده کنند و دیگری نفار بوده که تابستان از هر طرف باد می وزید و احساس خنکی می کردند . زندگی در کنار احشام در تابستان و پشه های مالاریا که در کنار برکه ها و مرداب ها و نیزارها آفت جان مردم بوده و آبهای راکد را آلوده می کرد هر سال جان مردم را می گرفت تا اینکه طرح ریشه کنی مالاریا با وسعت زیادی شروع به سمپاشی کردند و این حشره را ازبین بردند تا جان مردم راحت شود. بعد از تغییر مسیر آب چشمۀصادق کیاب مردم شروع به ساخت و ساز خانه و کاشانه در محل فعلی شهاب الدین کردند و مردم در کنار هم توانستند از کنار هم بودن و استفاده از تجربه های خود را در تمام مسیر و مراحل زندگی استفاده نمایند،و در کارهای کشاورزی و دامداری همدیگر را یاری دهند و شروع به ساختن مسجد و حسینیه و حمام کردند تا بتوانند از نظر استقلال مقداری متکی به خودشان باشند و توانستند از اعتماد به نفس به خود جرات پیدا کنند. شروع ساخت و ساز و بافت محل در حدود پنجاه تا شصت سال پیش اتفاق افتاد آنچه باعت شگفتی امروز ماست چگونه و چطور وسعت جاده های محل را در آن زمان با چه وسعت و پهنای س در نظر گرفته بودند. و همانگونه مسیر جاده های کشاورزی که هر چند مال رو بوده چقدر پهن کرده بودند که براحتی وسایل کشاورزی از کنار هم می گذشتند امروز بعد از گذشت آنهمه سال تازه بعضی از عزیزان بفکر جاده ها افتادند و ناراحت پهنای جاده ها هستند که بی حاصل هدر می رود و می توان تمام جاده های محل را که بیش از چندین هکتار می شود زیر کشت زمستانه برد. و استفاده پهنه از این همه جاده برد بعد از برداشت محصول زمستانه باز جاده باز می شود که می خواهیم سه ماه از جاده استفاده کنیم نه ماه دیگر هدر می رود. واقعا امروز کمبود زمین شما را ناراحت می کند فرزندان شماها که وارت و آیندگان شما هستند. چگونه می توانند با اندک زمین خود را قانع کنند و هرگز نمی توان به آنها فهماند.هر کسی می خواهد فقط پهنای جاده تا ابتدای زمین وی حفظ شود به پایین برایش مهم نیست.بقول سعدی استاد که می فرماید:چشم آدم دنیاپذست را یا قناعت بر کند یا خاک گور .براستی مگر پدران اجداد خود را ندیدند به چه سرنوشتی گرفتار شدند.فرشته مرگ همه را در کام خود گرفت امروز زیر خروارها خاک خفته اند دستشان از دنیا کوتاه،معلوم نیست براستی چه می کنند یا کاشته های خود همه چیز دنیا دروغ هست هیچ اصلی بر پایه خودش استوار نمی ماند.به عزت مناز ز زلت منال که فردا شود هر دو تا پایمال .آنچه واقعیت دارد و واقعیت زندگی مرگ است. بقول شاعره توانا فروغ فرخزاد می گفت:من درد را دوست می دارم من رنج را دوست می دارم خداوند لذتی که درد رنج خلق کرد در هیچ شادی نیافرید بعد از پایان جنگ دوم جهانی وکشته،زخمی شدن میلیون میلیون انسان بی گناه به خاطر قدرت طلبی دیوانگی یکنفره نابود شدند تمام ملل اروپا در بر قراری و حفظ حدو مرزها چنان پایه های مرزی را محکم کردند که برای هیچ زمانی جنگی حادت نشود و ملل اروپا در کنار هم با توانایی و قدرت پیمان آتلانتیک شمتلی ناتو پایه خود را محکم کردند و همان خواسته ناپلئون اجرا شد. اروپا متحد با یک واحد پول براحتی می توانند با هم رفت و آمد کنند ولی در آسیا و آفریقا هرگز حدو مرزها را مشخص تکردند که این خاک کدام کشور است متلا اروند بین ایران و عراق-هیرمند ایران،افغانستان،کشمیرو پاکستان و خیلی از کشورهای آسیایی دیگر که هر زمان که خواستند از این اماها استفاده نمایند.روزی بزرگان و اجداد همین محل با قبولی همه ی دردسرها و مشکلات ماهها وقت خود را صرف برقراری نظم در نگهداری و حفظ حدو مرزها در زمینهای کشاورزی کردند که تمام کشاورزان به حقوق هم احترام بگذرانند و تجاوزی به حریم کسی انجام نگیرد تا از درگیری نزاع جنگ داخلی جلوگیری کنند.ولی متاسفانه امروزه بهای حفظ و نگهداری این حدو مرزها و احترام به زحمات اجداد و نیاکان خودمان شروع به بر هم زدن و نابود کردن حفظ آتار و ارزشهای آنها می کنند.حال به چه بهایی معلوم نیست درآینده چه آتشی را شعاه ور نمایند. و همه خود را بیگناه می شمارند اینطور معلوم شد کار این موجودات نامرئی بشقاب پرنده است که از کرات دیگر می آیند مرزهای ما را بر هم می زنند تا دیروز در دشتهایمان گناه را به گردن خوکها و گرازها می انداختند که مرزها را بر هم می زند. امروزه خوکها از دست بدنامی ما انسانها پناه به جنگها بردند. در جنگلها هم عده ای پوست درختان را با تبر قطع می کنند تا درختان خشک را راحتر قطع کنند. آنجا هم بدنامی را به گردن خوکها می اندازند. درشالیزار،گندمزار همین کار را می کنند.در بخش باغات مهدشت هم مرکبات را کیسه کیسه می زنند و در بازار به فروش می رسانند آنجا هم شکستن شاخه های درختان خوردن مرکبات را به گردن این بخت برگشته ها می اندازند. حال که با پیدایش آنفولانزای خوکی دیگر در اتهام صد در صد وسوء قصد به جان بشر متل مرغ و خروسهای خانگی باید تاوان سختی را بپردازد ازجنون گاوی تا آنفولانزای مرغی و آنفولانزای خوکی. براستی این حیوانات چقدر خودشان را مورد بازخواست مواخذه قرار می دهند. که چرا تابحال آنفولانزای خری شیوع پیدا نکرد. و پیش خود حساب می کنند که خرها از توانایی علمی برخوردارند که نمی خواهند دست رو کنند. و همه ی حیوانات در حسرت خر بودن زنده زنده در آتش سوخته می شوند. و همه می خواهند با خرها وصلت کنند. الاغها هم زیر این وصلت ها نمی روند. می گویند ما یک اشتباه کردیم که قاطر را با رای و نظر جامعهی پزشکان خودمان بوجود آوردیم تا تابت کنیم که ما هم پدری دلسوز و شایسته هستیم و فرزند ناخلف ما از بردن نام ما احساس شرمساری می کند و از مادرش می گوید که نامش اسب است.و همین امر سبب شد آقای خواجه تاجدار قاجار بعد از به قدرت رسیدن حتی کاه و یونجه ما را هم زیاد نکرد.این چه رابطه ی پدر فرزندی است. که پسر بفکر پدر نباشد. و در جدیدترین اعلامیه حقوق خران اعلام می داریم.تا ما را بدنام نکنند از پذیرفتن هر عضوی بدون عرعر معذوریم و آنهم باید زیر نظر هیئت ما باشد. وای از روزی که انسان از منبع شرافت ادب و اخلاق معرفت تربیت انسانیت خود دور شوند. و آن روزی است که باید افسوس خوکها و خران،گاوان را بخورند. و شاید هم فلسفه تکاملی داروین انگلیسی در مورد بعضی ها صدق کند. چرا اجادشت معروف شد در یکی از سالها وضعیت آب بحرانی شد و مردم آن زمان به علت نداشتن آب مورد نیاز برای آبیاری شالیزار و مسیر تغییر جهت چشمه و حق آب توسط اربابان جهت آبیاری شالیزاری شخصی خود وضع آب جواب شالیزار را نمی دهد هر چند که نوع کشت شالی در صدوپنجاه سال پیش تا امروز بسیار غیر قابل تصور است. در آن زمان با چه زحماتی از شخم زدن،خرد کردن کلوخ و "کلو زنی"بعد همسطح کردن "لوش زنی"بعد مرز بندی با " بیلو" چه نیرویی از حیوانات و انسانها تلف می شد تا بتوانند غذای یکساله را کسب کنند. و با آن همه تلاش و زحمت و درد و رنج تمام امیدها تبدیل به یأس و ناامیدی بشود. پدرها وقتی به خانه می آمدند و مگاه به صورت زن و فرزند،پدرو مادر پیرو خواهر خود می انداختند احساس شرمندگی و سرشکستگی می کردند چون آنها تجربه تلخ قحطی و دسترسی نداشتن به مواد غذایی را می دانستند چه عواقب وخیمی در پی داشت. در محل کشت و شالیزاری درختی بنام اجادشت بسیار بسیار بزرگ و وسیع با سایبان خوب روزها چند نفراتی که با هم حرکت می کردند می آمدند زیر سایه این درخت اجا و معروف به غصه خوار اجا شده بود و این محل مکان آه و ناله ،حزن و غم و اندوه شده بود. خلاصه بعد از چند روز متوالی که کاملا قطع امید کرده بودند. بنابر اعتقاد و ایجاد رابطه ی درونی با خالق خود بطور دسته جمعی با اعضای خانواده حرکت می کنند بسوی محل موعود، بعضی ها گفتند که در محل این کار را انجام بدهیم عده ای هم گفتند ما در محل نیاز به آب نداریم بلکه مزرعه،شالیزار ما در خطر نابودی قرار گرفته.زراعت ما احتیاج به آب دارد خلاصه متفق متحد بسوی اجای غصه خوار حرکت کردند. و با آن اعتقاد ایمانی که با خدای خود داشتند رابطه ی درونی را برقرار ساختند. ساعتها ناله و زاری گریه مناجات دعا، تمام کودکان معصوم گرسنه ،پیران ضعیف و ناتوان،مادران دردمند و غصه دار، همه و همه چشم به آسمان دوخته بودند. در همین لحظه دیگر همه خود را ناتوان و ناامید می پنداشتند که چند ساعتی مانده به عصر صدای رعد و برق غرش ابرهای آسمان،لحظاتی نگذشته بود لطف خدا شامل حال بندگانی شد که هرگز فخرو تکبر به بندگی و اخلاص خود نمی کردند.باران چنان شروع به باریدن کرد که حتی نتوانستند وسایل و اسباب خود را جمع کنند در هنگام بر گشت کودکان و پیران دچار زحمت فراوان شدند ساعتها طول کشید تا با شور و شوقی به محل مراجعت کردند و به خاطر لطف خدا که شامل بندگانش شد و این دشت سرسبز و خرم را بنام یادو خاطره آن اجای پیر و کهنسال مانده گار کردند واین پهن دشت را بنام اجادشت خواندند. همهن کلام حقی که در کتاب آسمانی ما مسلمانها آمده که تا او نخواهد نمی بارد تا او نخواهد سرچشمه ها ،قناتها آبیاری نمی کنند تا او نخواهد سبز نمی شود تا او نخواهد بعمل نخواهد آمد. چون زراعت اولین عاملش طبیعت است بعد سرمایه بعد مدیریت بعد کار. روزی نادر به زیارت شاه خراسان رفت گفتند:غرق کنیم گفت:نادرو غرق،اصلا وقتی وارد صحن می شد دید گدایی ایستاده و دست نیاز بسوی نادر دراز کرد،بیچاره بخت برگشته نمی دانست دست نیاز بسوی چه کسی دراز کرد و آنهم زمانی بود که نادر از جنگ کرنال برگشته بود. گفت:بچه ی کجایی گفت:آقا غریبم و چند سر عائله ام و کورم جاه ومکانی هم ندارم به ذلت زندگی می کنم این حرفها را زد و فکر کرد که چقدر پول بهش خواهد رسید گفت:مرا میشناسی گفت:نه هرکه هستی باش برایم فرقی نداره گفت:من نادرم نادر شاه.گفت:خدا عزت و افتخار عمر پربرکت به تو سلطنت تو بدهد.من از قشونم آمدم پول نیاوردم،جیب گدا را خالی کرد. گفت:چرا کار نمی کنی گفت:با این کوری. گفت:چرا از امام هشتم نخواستی.گفت:خواستم و مرا شفا نداد گفت:من چهارتا از این جلادها را نگهبان دورو بر تو می گذارم می روم زیارت امام هشتم که جنگ کرنال مرا کمک کرد چند ساعت طول بکشد نمی دانم نماز می خوانم واستراحت می کنم و بر می گردم اگر چشمهایت شفا پیدا نکرد این جلادها گردن تو را می زنند نادر گفت و رفت این گدای کور هم می دانست که نادر رحم و مروت ندارد و وساطت قبول نمی کند رو به جلادها کرد می توانم وضو بگیرم مختاری هر کاری می کنی بکن این لحظه ی آخر عمرت است.وضو گرفت شروع به خواندن نماز کرد یا گریه و ناله و زاری سر به زمی... |
....ده دهیاری قرار می گیرد. تبصره 8- کل سرمایه نقدی و غیر نقدی موضوع این ماده متعلق به دهیاری روستای محل است. تبصره 4- انتقال و واگذاری اموال و املاک دهیاری تابع آیین نامه مالی و معاملاتی دهیاری موضوع تبصره ) 2( ماده واحده قانون تاسیس دهیاری های خودکفا در روستاهای کشور - مصوب 2833 - است. ماده 21 - سال مالی دهیاری از اول فروردین ماه هر سال تا آخر اسفند ماه همان سال خواهد بود به استثنای اولین سال که آغاز آن تاریخ تاسیس دهیاری و پایان آن اسفند ماه همان سال است. ماده 28 - منابع درآمد دهیاری عبارتند از: 2 عوارض مقرر در آیین نامه اجرایی نحوه وضع و وصول عوارض توسط شوراهای اسلامی شهر، بخش و شهرک موضوع قانون / تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران، مصوب 2835 موضوع تصویب نامه شماره 81495 .2833/3/ 512 – مورخ 21 ت 318 1 عوارض صدور پروانه ساختمان با رعایت آیین نامه مندرج در بند ) 2( این ماده و سایر قوانین و مقررات مربوط. 8 دریافت وام از بانک ها و موسسات اعتباری با تصویب شورا و تایید شورای اسلامی بخش. 4 درآمد حاصل از کمک های دولتی و خودیاری بخش خصوصی، اعانات و هدایا در چارچوب دستورالعمل های مربوط. 5 وصول بهای خدماتی که دهیاری ارائه می دهد با تصویب شورا و تایید بخشدار و رعایت دستورالعمل های مربوط. 8 کمک های دولت برای اجرای طرح های خدماتی و عمرانی در قالب بودجه سالانه کل کشور. 3 درآمدهای ناشی از عوارض اختصاص یافته از سوی مراجع وضع عوارض به منظور ایجاد تاسیسات عمومی و دولتی در محدوده قانونی روستا و حریم آن. ماده 24 - کلیه عوارض و درآمدهای دهیاری منحصرا به مصرف همان روستا می رسد. ماده 25 - حقوق ماهانه دهیار از محل بودجه شورا مندرج در ماده ) 43 ( آیین نامه اجرایی تشکیلات، انتخابات داخلی و امور مالی 2833 و به استناد /2/ شوراهای اسلامی روستا و نحوه انتخاب دهیار موضوع تصویب نامه شماره 2381 / ت 12183 ه - مورخ 14 ماده ) 94 ( قانون شوراها و با توجه به درجه دهیاری و دستورالعمل مربوط که از طریق وزارت کشور ابلاغ خواهد شد تعیین می شود. ماده 28 - صدور احکام حقوقی و ماموریت و مرخصی دهیار با موافقت شورا از طریق بخشدار صورت می گیرد. ماده 23 - هرگونه برداشت از وجوه و اعتبارات دهیاری در قالب بودجه مصوب سالانه و طرح های مصوب شورا با رعایت مقررات مربوط انجام می شود. ماده 23 - اسناد و اوراق تعهدآور و حساب های بانکی به امضای مشترک دهیار و مسئول مالی دهیاری که ذی حساب دهیار است انجام می شود. ماده 29 - دهیار مکلف است تا پایان دی ماه هر سال بودجه سال بعد دهیاری را به شورا ارائه نماید و شورا موظف است حداکثر تا نیمه اسفند ماه همان سال به بودجه پیشنهادی رسیدگی و در مورد آن اظهار نظر نماید و قبل از پایان اسفندماه بودجه مصوب را جهت اجرا به دهیاری ابلاغ نماید. تبصره 2 دهیار می تواند در صورت نیاز در طول سال مالی و قبل از انقضای آن نسبت به ارائه متمم یا اصلاح بودجه پیشنهادی دهیاری برای اظهار نظر و تصویب نهایی به شورا اقدام نماید. تبصره 1 دهیار مکلف است حداکثر تا نیمه خرداد ماه سال بعد تفریغ بودجه و صورت های مالی دهیاری را حسب اظهار نظر به شورا ارائه و شورا موظف است حداکثر تا پایان تیرماه نسبت به صورت های مالی و تفریغ بودجه شورا اعلام نظر و تصمیم مقتضی اتخاذ و مراتب را جهت اقدام لازم قانونی به دهیار ابلاغ نماید.__... |
.... روستا موانع موجود را رفع کرد در این زمینه دو عدد تیر برق در خیابان ولایت جابجا شده و نیز شبکه آب به پشت جدول انتقال می یابد که کندوکاری صورت گرفته وتا روزهاي آتی بصورت کامل انجام می شود جا دارد از دوست خوبم آقای اسماعیل انصاری بابت همکاری با این دهیاری صمیمانه تشکر نماییم ... |
.... ويژه دارد درادامه نصب دريچه بروي كانال آب BMC را خواستار شد و بيان داشت با نصب اين دريچه فاصله 10 كيلومتري انتقال آب از رودخانه نكا به آبندان شهاب الدين به 600 متر مي رسد كه صرفجويي بهمراه دارد. وي از ديگر مشكلات روستا به جاده بين مزارع و لزوم شن ريزي حدود 4 كيلومتر اشاره كرد خواستار توجه مسئولين مسئولين امر شد. از ديگر خواسته هاي روستا را برق رساني به چاههاي كشاورزي روستا و جابجايي شبكه فشار قوي و نصب روشنايي ورودي روستا برشمرد و گفتند 40 درصد از كارها انجام شده كه جهت اتمام آن نياز به اعتبار و مساعدت ويژه مي باشد. در ادامه نماينده محترم به تخصيص اعتبار براي آسفالت روستا اشاره كرد و افزودند در اعتبارات امسال حتما نام شهاب الدين لحاظ مي شود. ايشان درباره نصب دريچه آب قول كمك 5 ميليوني دادندو گفتند كه در اسرع وقت پيگيري خواهد شد. درخصوص مشكلات برق روستا نيز دستور اتمام كار را صادر و گفتند از محل اعتبارات دولتي مبلغ مورد نياز تامين مي شود ايشان براي شن ريزي جاده بين مزارع قول دادند در اعتبارات شهرستاني لحاظ كنند.در ادامه فرماندار محترم نيز بر حل مشكل روستاي شهاب الدين اشاره كردند و افزودند . ان شاالله در اسرع وقت مصوبات و موضوعات اين جلسه بررسي و عمليلتي خواهد شد. جلسه با ذكر دعا و صلوات به پايان رسيد. دهياري شهاب الدين از زحمات همه مسئولين خصوصا نماينده محترم و فرماندار پرتلاش و بخشدار سخت كوش كمال تشكر را دارد . و اميدوارست اين وعده ها به سراجام برسد ... |
مختصري از زندگي امام جواد عليه السلام .... از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت . مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای بنی عباس از پيشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . " از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دايمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگی برده است ، در تاريخ معروف است " . از ... |
برگزاي جام فوتبال پيشكسوتان بمناسبت هفته دفاع مقدس ....سلام به حضار به اهميت حضور پيشكسوت در كنار جوانان اشاره كرد و افزود فرهنگ جوانمردي در ورزش مي بايست نسل به نسل انتقال يابد و فاصله بين نسل ديروز و امروز بزرگترين تهديد ورزش ماست . وي افزود به همت شوراي ورزشي و دهياري تيم پيشكسوت تشكيل گرديد و در مسابقات مختلف شركت مي كند . در ادامه با برگزاري مسابقه به همه ي پيشكسوت ورزش هدايايي به رسم يادبود اهدا گرديد.... |
محتصري در باره زندگاني امام صادق عليه السلام .... مهمتر از اولي است، شرائط زماني خاص حيات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امويان، انتقال قدرت از امويان به عباسيان و آغاز خلافت عباسيان است. امام با حسن استفاده از اين فترت و ضعف قدرت سياسي به بسط و اشاعه معارف ديني همت مي گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمين اسلامي و مواجهه اسلام و تشيع با افكار، اديان، مذاهب و عقايد گوناگون اقتضاي جهادي فرهنگي داشت و امام صادق (ع) به بهترين وجهي به تبيين، تقويت و تعميق “هويت مذهبي تشيع” پرداخت. از عصر جعفري است كه شيعه در عرصه هاي گوناگون كلام، اخلاق، فقه، تفسير و… صاحب هويت مستقل مي شود. عظمت علمي امام صادق (ع) در حدي است كه ائمه مذاهب ديگر اسلامي از قبيل ابوحنيفه و مالك خود را نيازمند به استفاده از جلسه درس او مي يابند. مناظرات عالمانه او با ارباب ديگر اديان و عقايد نشاني از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهميت اين جهاد فرهنگي امام صادق (ع) كمتر از قيام خونين سيد الشهداء (ع) نيست. امام وفقه اسلامي: فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفري مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامي بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچ يك از (ائمه) اهل بيت عليهم السلام نقل نگرديده است. اصحاب حديث اسامي راويان ثقه كه از او روايت كرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند. در نيمه اول قرن دوم هجري فقهاي طراز اولي مانند ابوحنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعي و محدثان بزرگي مانند سفيان شوري و شعبه بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند. در اين دوره است كه فقه اسلامي به معني امروزي آن تولد يافته و روبه رشد نهاده است. و نيز آن دوره عصر شكوفايي حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامي مهم در بصره و كوفه بوده است. حضرت صادق (ع) در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين ومحدثان و راويان و فقهاي بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعيان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ي آن عصر بودند بلكه او تنها از يك طريق كه اعلاء و اوثق طرق بود نقل مي كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علي بن الحسين (ع) و او از پدرش حسين بن علي (ع) و او از پدرش علي بن ابيطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و اين ائمه بزرگوار در مواردي كه روايتي از آباء طاهرين خود نداشته باشند خود منبع فياض مستقيم احكام الهي هستند. آثار امام صادق (ع) : غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، كتابت مستقيم خود ايشان نيست و غالبا املاي امام (ع) يا بازنوشت بعدي مجالس ايشان است. بعضي از آثار نيز منصوب است و قطعي الصدور نيست. 1- از آثار مكتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشي (غير از نجاشي رجالي) است. نجاشي صاحب رجال معتقد است كه تنها تصنيفي كه امام به دست خود نوشته اند همين اثر است. 2- رساله اي كه شيخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روايت كرده است شامل مباحث فقه و كلام . 3- كتاب معروف به توحيد مفضل، در مباحث خداشناسي و رد دهريه كه املاء امام (ع) و كتاب مفضل بن عمر جعفي است. 4- كتاب الاهليلجه كه آن نيز روايت مفضل بن عمر است و همانند توحيد مفضل در خداشناسي و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است. 5- مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه كه منسوب به امام صادق (ع) و بعضي از محققان شيعه از جمله مجلسي، صاحب وسايل (حرعاملي) و صاحب رياض العلما، صدور آن را از ناحيه حضرت رد كرده اند. 6- رساله اي از امام (ع) خطاب به اصحاب كه كليني در اول روضه كافي به سندش از اسماعيل بن جابر ابي عبدالله نقل كرده است. 7- رساله اي در باب غنائم و وجوب خمس كه در تحف العقول مندرج است. 8- بعضي رسائل كه جابربن حيان كوفي از امام (ع) نقل ك... |
.... دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان عجل الله فرجه براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي را عزت دوباره خواهد بخشيد . اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي در دينهاي ديگر مانند : يهودي ، زردشتي ، مسيحي و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است... |
مختصري درباره بعثت پيامبر اكرم (ص) .... قرار گرفت. بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، پایگاه تبلیغ پیام و پرستش خدای متعال را به خانه ی ارقم، انتقال داد. عمار یاسر و صهیب سنان از جمله کسانی هستند که در آن خانه، به رسول گرامی اسلام، ایمان آوردند. برخورد قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله در مرحله ی نخست دعوت سران قریش در مدت سه سال دعوت پنهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، به خوش گذرانی عیش و نوش خود، سرگرم بودند. آنان کم و بیش از دعوت پنهانی رسول خدا آگاهی یافته بودند، ولی کوچک ترین واکنشی نشان ندادند و جسارتی نمی کردند؛ زیرا به این مسأله، چندان اهمیت نمی دادند و احساس خطر نمی کردند. البته از دور، ماجرا را پی گیری می کردند و خبرها را به یکدیگر گزارش می دادند و می گفتند: «جوان عبدالمطلب از آسمان، سخن می گوید». پیامبر گرامی نیز بدون شتاب زدگی، در تبلیغ آیین خود می کوشید. او آیین خود را به هر کس که احساس آمادگی می کرد، عرضه می داشت. پیامبر در این سه سال توانست با تماس های خصوصی، هسته ی مرکزی حزب اللّه را تشکیل دهد. سپس به فرمان خدا، روش تبلیغ خود را دگرگون ساخت. دعوت همگانی پس از انذار خویشاوندان نزدیک و گسترش خبر نبوّت محمد در سطح مکه، تعرض قریش به رسول اکرم صلی الله علیه و آله آغاز گردید. هنگامی که قریش جدّی بودن خطر این مسأله را برای عقاید پوشالی و منافع مادی خود، دریافتند سیل تهمت ها را روانه ی آن حضرت ساختند. همه ی این حرکت های مزوّرانه که منشأیی جز حسد و دیگر رذایل اخلاقی نداشت، برای کوچک جلوه دادن مکتب پیامبر و درهم کوبیدن شخصیت او، صورت می گرفت. از این هنگام، پیامبر نیز مأموریت یافت آشکارا، مردم را به آیین توحید دعوت کند و از استهزای مشرکان نهراسد. خداوند در این باره فرمود: «مأموریت خود را آشکار ساز و از مشرکان کناره گیر. ما تو را از شرّ دشمن استهزاگر، حفظ می کنیم». عصر بعثت جهان عصر بعثت، جهانی تاریک بود. خداوند، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را هنگامی فرستاد که از دیرباز، پیامبری نیامده بود. ملت ها در خواب طولانی فرو رفته بودند و سر رشته ی کارها از هم گسیخته بود. جهان در تاریکی جهل و گناه و آتش جنگ فرو رفته بود. چهره ی آن تیره شده و فریب کاری آن آشکار گشته بود. برگ های درخت زندگی بشر به زردی گراییده بود و امیدی به ثمر دادن آن نبود. در این زمان که فروغ هدایت، خاموش گشته و بدبختی، چهره ی زشت خود را نمودار ساخته بود، این فساد، تیره روزی، فتنه، آشوب و ترس، دل های مردم را فرا گرفته بود. از این رو، پناه گاهی جز شمشیر خون آشام نداشتند. در چنین فضایی، خداوند بر مردم منت نهاد و اسوه و الگویی را برای مردم فرستاد تا درس زندگی را به آنان بیاموزد و همگان را به شاهراه حقیقت و سعادت رهنمون شود. مخالفت قر... |
....ز همکاری اهالی روستا دهیاری روستای شهاب الدین... |
گناه کساني که آرمانهاي انقلابي ملت را از ياد بردند نابخشودني است ....ادار پاسدار مرتضی صفاری فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) نیز در گزارشی طراحی مجدد الگوها، انتقال فرهنگ غنی دفاع مقدس به جوانان، توسعه دانشهای رزمی و تاکتیکی و تمرکز خاص بر انضباط معنوی و اخلاقی را از برنامه های این دانشگاه بیان کرد. در ادامه مراسم پس از مراسم تحلیف و قرائت دسته جمعی سوگندنامه دانشجویی، تعدادی از جانبازان، آزادگان، اساتید، مدیران، مربیان، فرماندهان نمونه و دانش آموختگان برگزیده، جوایز، درجه و سردوشی خود را از فرماندهی کل قوا دریافت کردند. در پایان ضمن اجرای نمایش رزمی و برگزاری عملیات اعتماد به نفس، یگانهای حاضر در میدان از مقابل فرمانده کل قوا رژه رفتند... |