امام در جستجوی شما در مجموع 7 نتیجه داشت که در 1 صفحه قابل رویت است
....علاميه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منتشر ساخت . راز تإثير شگفت پيام امام خمينى و كلام امام در روان مخاطبينـش كه تا مرز جانبازى پيـش مـى رفت را بايد در هميـن اصالت انـديشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـأبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد . سال 1342 با تحريـم مراسـم عيد نوروز آغاز و با خـون مظلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمريكا اصرار مـى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانتهاى شاه پـافشـارى داشت. در چهارده فرورديـن 1342 آيه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كه همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علماوكيان حـوزه ها مطرح شده بود . حضرت امام خمينى بـدون اعتنا به ايـن تهديـدها, پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تإكيد كرده بـود كه هجرت دسته جمعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست . امام خمينـى در پيامـى( به تايخ 12 / 2 / 1342 ) بمناسبت چهلـم فاجعه فيضيه بـر همـراهـى علما و ملت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأيل غاصب تـإكيـد ورزيـــد وپيمـانهاى شـاه و اسـرأيل را محكـوم كرد . قيام 15 خرداد: ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بـود فرا رسيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهايت استفاده را در تحـريك مردم به قيام عليه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد . امام خمينى در عصر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342 شمسى ) در مدرسه فيضيه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد . در هميـن سخنرانى بـود كه امام خمينى با صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم, اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! مـن به تو نيصحت مى كنم دست بردار از اين كارها, آقا اغفال مى كنند تو را. مـن ميل ندارم كه يك روز اگر بخـواهند تـو بروى, همه شكر كنند ... اگر ديكته مى دهند دستت و مى گـويند بخـوان, در اطـرافـش فكـر كـن .... نصيحت مرا بشنـو ... ربط ما بيـن شاه و اسرأيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرأيل حـرف نزنيـد ... مگر شاه اسـرأيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعزامـى از مركز, منزل حضرت امام خمينى را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگير و سـراسيمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد . صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگيرى رهبـر انقلاب به تهران, مشهد, شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد . نزديكترين نديم هميشگى شاه, تيمسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبده ترين مإموريـن سياسى و امنيتى آمريكا براى سركـوب قيام و همچنيـن از سراسيمگـى شاه و دربار و امراى ارتـش وساواك در ايـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضيح داده است كه چگـونه شاه و ژنرالهايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند . امام خمينـى, پـس از 19 روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد . با دستگيرى امام خمينى و كشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42, قيام ظاهرا سركوب شد.امام خمينى در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـويان, با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايـران و قـوه قضأيه آنرا غير قانـونـى وفاقـد صلاحيت مـى داند, اجتناب ورزيد. در شامگاه 18 فرورديـن سال 1343 بدون اطلاع قبلـى, امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم, شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهـى در مـدرسه فيضيه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود . اوليـن سالگـرد قيام 15 خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مشتـرك امام خمينـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد. امـام خمينـى در هميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشت : دنيا بـدانـد كه هر گرفتارى اى كه ملت ايـران و ملل مسلميـن دارنـد از اجـانب است, از آمـريكاست, ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـريكـاست كه از اسـرأيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرأيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام خمينى عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون, ايران را در آبـان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد . از طـرف ديگـر به مـوجب سنـدهـايـى كه بعد از پيــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد, كسانـى همچـون آقاى شريعتمدارى در ايـن زمان ( آبان 43 )از مـوقعيت و نفـوذ خـود استفاده كرده و كـوشيدنـد تا طـرفـداران خـويـش را وادار به سكـوت و عدم حمايت از دعوت امام خمينى نمايند . سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام خمينى در قـم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت, هماننـد سال قبل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام خمينى بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هـواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بـود, تحت الحفظ مامـوريـن امنيتى و نظامى به آنكارا پـرواز كـرد. عصـر آنـروز ساواك خبـر تبعيـد امام خمينى را به اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت. عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد. اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در ايـن مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكست و در غياب امام خمينـى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارى در تـركيه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند. تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق: روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم, كشـور عراق اعزام شدند . امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن, سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد. دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينـى در نجف در شـرايطـى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رويارو بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام خمينى با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرايط مبارزه در ايـن سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از ايـن مصـأب و دشـواريها نتـوانست او را از مسيـرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد . امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصـر مغرض در آبان 1344 در مسجـد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت . حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد .امام خمينـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيكهايى به ايران, ارتباط خويـش را با مبارزيـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا مى خواند . امام خمينى در تمام دوران پـس از تبعيد, عليرغم دشواريهاى پديد آمـده, هيچگاه دست از مبارزه نكشيـد, وبا سخنـرانيها و پيامهاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت . امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خـويـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در هميـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد . اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيـم اين كشـور را در بدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيـم ايران در آن شرايط بهره گيرد . چهار سال تـدريـس, تلاش و روشنگرى امام خمينـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشـور مخاطبيـن زيادى در عراق, لبنان و ديگـر بلاد اسلامـى بـودنـد كه نهضت امام خمينـى را الگـوى خـويـش مى دانستند . امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 ): نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جم... |
سوم امام و شهادت امام سجاد عليه السلام ....يم و مداحي برادر محمدي حجت الاسلام بيداربخت به نقش امام سجاد عليه السلام در قيام عاشورا و بعداز عاشورا و وظيفه امام در زنده نگهداشتن پيام عاشورا در زمان حاكمان جور پرداخت. بعداز نماز از همه عزاداران پذيرايي بعمل آمد. روز سوم امام پايان شامدهي عمومي مي باشد و بعد از اين اهالي روستاهرساله تا اخر ماه صفر بعد از نماز مغرب و عشا در حسينيه به عزاداري مي پردازند.... |
مختصري درباره حضرت علي عليه السلام ....وع عمر علي (ع) را به پنج بخش تقسيم كنيم ، نخستين بخش آن را زندگي امام پيش از بعثت پيامبر تشكيل مي دهد ، مقدار عمر امام در اين بخش از ده سال تجاوز نمي كند زيرا زماني كه علي (ع) ديده به جهان گشود ، بيش از سي سال از عمر پيامبر نگذشته بود و پيامبر در چهل سالگي به رسالت مبعوث گرديد ، بنابراين (ع) در موقع بعثت پيامبر بيش از ده سال نگذشت . در آغوش پيامبر : علي (ع) در اين دورع كه دوره حساس شكل گيري شخصيت و دوره پذيرش تربيتي و روحي او بود ، در خانه حضرت محمد (ص)و تحت تربييت او به سر برد . مورخان اسلامي در اين زمينه مي نويسند:يك سال ، قحطي بزرگي در مكه رخ داد . در آن زمان ابوطالب عموي پيامبر داراي عائله زياد وهزينه سنگيني بود . حضرت محمد (ص) به عموي ديگر خود - عباس - كه از ثروتمندترين افراد بني هاشم بود ، پيشنهاد كرد كه هر كدام از ما يكي از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببريم تا فشار مالي ابوطالب كم شود ، عباس موافقت كرد ، و هر دو نزد ابوطالب رفتند و موضوع را با او در ميان گذاشتند .ابوطالب با اين پيشنهاد موافقت كرد .درنتيجه عباس ،&zw... |
محتصري در باره زندگاني امام سجاد عليه السلام ....يز ميگويند . يكى از حوادث تاريخ كه دورنمايى از تلأ لؤ شخصيت امام سجاد ( ع ) را به مامينماياند - گرچه سراسر زندگى امام درخشندگى و شور ايمان است - قصيدهاى است كه فرزدق شاعر در مدح امام ( ع ) در برابر كعبه معظمه سروده است . مورخان نوشتهاند : در دوران حكومت وليد بن عبد الملك اموى , وليعهد وبرادرش هشام بن عبد الملك به قصد حج , به مكه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت . چون به منظور استلام حجر الاسود به نزديك كعبه رسيد , فشارجمعيت ميان او و حطيم حائل شد , ناگزير قدم واپس نهاد و بر منبرى كه براى وى نصب كردند , به انتظار فروكاستن ازدحام جمعيت بنشست و بزرگان شام كه همراه اوبودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند . در اين هنگام كوكبه جلال حضرت على بن الحسين عليهما السلام كه سيمايش از همگان زيباتر وجامه هايش ازهمگان پاكيزهتر و شميم نسيمش از همه طواف كنندگان دلپذيرتر بود , از افق مسجدبدرخشيد و به مطاف درآمد , و چون به نزديك حجر الاسود رسيد , موج جمعيت دربرابر هيبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام ساخت , تا به آسانى دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت . تماشاى اين منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملك برانگيخت و در همين حال كه آتش كينه در درونش زبانه ميكشيد , يكى از بزرگان شام رو به او كرد و با لحنى آميخته به حيرت گفت : اين كيست كه تمام جمعيت به تجليل و تكريم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گرديد ؟ هشام با آن كه شخصيت امام را نيك ميشناخت , اما از شدت كينه و حسد و از بيم آن كه درباريانش به او مايل شوند و تحت تأ ثير مقام و كلامش قرار گيرند , خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نميشناسم . در اين هنگام روح حساس ابو فراس ( فرزدق ) از اين تجاهل و حق كشى سخت آزرده شد و با آن كه خودشاعر دربار اموى بود , بدون آن كه از قهر و سطوت هشام بترسد و از درندهخويى آن امير مغرور خودكامه بر جان خود بينديشد , رو به مرد شامى كرد و گفت : اگر خواهى تا شخصيت او را بشناسى از من بپرس , من او را نيك ميشناسم . آن گاه فرزدق در لحظهاى از لحظات تجلى ايمان و معراج روح , قصيده جاويدان خود را كه از الهام وجدان بيدارش مايه ميگرفت , با حماسه هاى افروخته و آهنگى پرشور سيل آسا بر زبان راند , و اينك دو بيتى از آن قصيده و قسمتى از ترجمه آن : هذا الذى تعرف البطحاء وطأ ته والبيت يعرفه والحل والحرم هذا الذى احمد المخت ـار والده صلى عليه الهى ما جرى القلم اين كه تو او را نميشناسى , همان كسى است كه سرزمين بطحاء جاى گامهايش را ميشناسد و كعبه و حل و حرم در شناسائيش همدم و همقدمند . اين كسى است كه احمد مختار پدر اوست , كه تا هر زمان قلم قضا در كارباشد , درود و رحمت خدا بر روان پاك او روان باد ... اين فرزند فاطمه , سروربانوان جهان است و پسر پاكيزه گوهر وصى پيغمبر است , كه آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تيغ بى دريغش هميدرخشد ... . و از اين دست اشعارى سرود كه همچون خورشيد بر تارك آسمان ولايت ميدرخشد ونور ميپاشد . وقتى قصيده فرزدق به پايان رسيد , هشام مانند كسى كه از خوابى گران بيدارشده باشد , خشمگين و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنين شعرى - تا كنون - در مدح ما نسرودهاى ؟ فرزدق گفت : جدى بمانند جد او و پدرى همشأ ن پدر او و مادرى پاكيزه گوهر مانند مادر او بياور تا تو را نيز مانند او بستايم . هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوايز حذف كنند و او رادر سرزمين عسفان ميان مكه و مدينه به بند و زندان كشند . چون اين خبر به حضرت سجاد ( ع ) رسيد دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جايزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند كه بيش از اين مقدور نيست . فرزدق صله را نپذيرفت و پيغام داد : من اين قصيده را براى رضاى خدا و رسول خداو دفاع از حق سرودهام و صلهاى نميخواهم . امام ( ع ) صله را بازپس فرستاد و اورا سوگند داد كه بپذيرد و اطمينان داد كه چيزى از ارزش واقعى آن , در نزد خداكم نخواهد شد . بارى , اين فضايل و ارزشهاى واقعى است كه دشمن را بر سر كينه و انتقام ميآورد . چنانكه نوشته اند : سرانجام به تحريك هشام , خليفه اموى , وليد بن عبد الملك , امام زين العابدين و سيد الساجدين ( ع ) را مسموم كرد و در سال 95هجرى به شهادت رسيد و در بقيع مدفون شد... |
مختصري از زندگاني امام كاظم عليه السلام .... از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند. نجمه همسر امام: نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاكیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را كه كنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد. نجمه در خانه امام صادق (ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى كرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (ص) را دید كه به او فرمودند: «اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد كه بهترین فرد روى زمین باشد». پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام كاظم (ع) فرمود: «پسرم! نـجـمـه بانویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن». ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى كرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت. فرزندان امام: بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی كاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود ... |
مراسم روز عاشوراي حسيني در روستاي طوسكلا .... از كربلا به كوفه و افشاگري حضرت زينب (س) در كوفه و افشاگري امام سجاد عليه السلام در مسجد امويان پرداختند و خطبه امام در مسجد امويان را با شور خاصي ايراد كردند و بطوري حضار محو سخنراني شدند كه در مدت 75 دقيقه زمان سخنراني هيچ كس احساس خستگي نكرد. انچه در اين سخنراني جلب توجه ميكرد حضور جوانان در پاي منبر بود.در پايان ، مجلس با اقامه نماز و صرف ناهار به پايان رسيد . ... |
.... روی و برپایی مراسم عزا در حسینیه طوسکلا انجام می دهند و غروب ان روز مراسم شام غریبان برگزار می کنند. مراسم سوم امام در حسینیه با برپایی عزاداری و نوحه سرایی از اهالی پذیرایی می کنند. و دهه اخر صفر مراسم عزاداری در حسینیه انجام می دهند . در ماه رمضان کلاسهای احکام و قران برگزاری می کنند.و تمام ولادت و شهادت ائمه اطهار را برگزار می کنند. 28- دارای یک مسجد به نام صاحب الزمان(عج) می باشد . اولین مسجدی که در شهاب الدین ساخته شد از کاه وگل بطول 24مترمربع بود تا اینکه در سال 1355با اجر و گچ و اهک به طول 13متر و عرض 8متر ساخته شد. 29- حسینیه : دارای یک حسینیه به نام سیدالشهدا می باشد.اولین حسینیه هم از کاه و گل توسط گذشتگان ساخته شد حدود150سال قبل . دومین حسینیه بعداز چند سال دوباره از کاه و گل تجدید بنا شد و سومین حسینیه که کار ساخت آن همچنان ادامه دارد در سال 1367 به همت اهالی تجدید بنا شد و با زیر بنای 400متر که طبقه اول آن 300متر به اضافه انبار ظروف جمعا 400متر و طبقه اول 400متر و بالکن 100متر و دارای سرویس های بهداشتی زنانه و مردانه به صورت مجزا از هم و آشپزخانه مدرن و حیاط حدود 700متر با دو ورودی مستقل برای خانمها و آقایان است. 30- کتابخانه : در سال 1355 توسط آقای محمود مقدسی که بعنوان سپاه دانش در قبل از انقلاب در محل بوده و در پایان دوران خدمت خود با خرید تجهیزات و مقداری کتاب فعالیت کتابخانه شروع شد و محل ان هم در جنب مسجد بود و بعدها توسط جهاد سازندگی در سال 1361 ساختمان اجری در کنار مسجد ساخته و هرساله تعدادی کتاب به آن هدیه می شود و در حال حاضر دارای 2500جلد کتاب می باشدو توسط دهیاری اداره می شود. 31- گلزار شهدا : قبل از انقلاب اهالی شهاب الدین اموات خود را جهت دفن به روستای اطرب یا طوسکلا می بردند تا اینکه در سال 1360 توسط حاج آقا سیدتقی حسینی پیشنهاد احداث ارامگاه داده شد و با همکاری حاج اقا بیانی گلزار شهدا به مقدار 10000متر تهیه شد و درختکاری به شکل بسیار جالبی انجام گرفت و از ان زمان به بعد در مکان جدید اموات را دفن کردند و الان ۱۰۰نفردر آن دفن شده اند. 32- باشگاه ورزشی : در سال 1345 با حمایت و تلاش جوانان روستا اولین باشگاه ورزشی در سطح روستاهای شهر نکا در شهاب الدین ساخته شد و جوانها به ورزش کشتی می پرداختند و کشتی گیران مشهوری هم داشته اند.این بنا تا اوایل انقلاب مورد استفاده قرار می گرفت تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج تحویل سپاه نکا گردید تا از ان برای اموزش نیروها و نگهبانی از روستا استفاده نماید . این ساختمان تا سال 1380در اختیار بسیج قرار داشت و بعلت عقب نشینی خراب شد . در سال 1386 زمینی توسط حاج موسی فرجی مقدار 3000 متر مربع در اختیار دهیاری قرار گرفت و دهیاری هم جهت ساخت سالن ورزشی روباز در اختیار تربیت بدنی قرار داد. و دهیاری اقدام به حصارکشی آن نمود و فعلا فوتبال و والیبال در ان انجام می گرفت.و تا اینکه در دور دوم سفر استانی ریئس جمهور محترم و هیئت همراه به مازندران در ۲۲/۸/۱۳۸۷و در پی بازدید سرزده جناب آقای بشارتی ریئس دفتر مناطق محروم از روستا با درخواست دهیار محترم و اه... |