وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز يكشنبه 02/دي/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

سومین شناور دریای ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
Mozilla

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
18.223.238.150

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 اطلاع    جستجوی شما در مجموع 40 نتیجه داشت که در 3 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه

جستجو این کلمه در گوگل


تسلیت درگذشت خانم حاجیه لیلا محمدی

....قی شتافت  روحش شاد و یادش گرامی ...


یادواره شهدا

....اری دارند دعوت می شود نظرات پیشنهادات و انتقادات خود را به برادر فاضل صدقی یا احمد فردوسی یا از طریق همین سایت اطلاع دهند  از همه عزیزان جهت هرچه باشکوه تر برگزار شدن یادواره دعوت به همکاری بعمل می آید  ستاد یادواره ...


مسابقه دهه كرامت

....لاد امام رضا (ع) خواهد بود.  ...


آمار متوفيان روستا از سال 73

....ال 1373 روستاي شهاب الدين از خانوادههايي كه نام بستگان آنان ذكر نشده است لطفا نام و تاريخ وفات آنان را به دهياري اطلاع دهند تا در اينجا درج گردد  ياد همه شان گرامي اسامي متوفيان روستاي شهاب الدين  در فروردين ماه سال نام و نام خانوادگي 1 2 3 4 ...


فوتبال دسته دوم نکا

....وبی از خود نشان داده اند می بایست خود را به مربیان تیم معرفی کنند  انشاءالله برنامه های تیم در فرصتی دیگر به اطلاع علاقمندان خواهد رسید ...


عمليات مرصاد

....ان، در زمينه تمهيدات نظامي، هدف اصلي ظرافت خاصي پيدا مي كرد؛ يعني بايد تا آن جا كه ممكن بود، از توان نظامي كشور اطلاعات كسب شود و همين طور بايد نقاط ضربه پذير بررسي شده و مناسب ترين موقعيت براي زدن ضربه اي كاري، انتخاب شود، لذا سنجش كيفيت نيروهايي كه نظام مي تواند به درگيري هاي داخلي اختصاص دهد، بررسي دقيق نقاط ضعف در جبهه ها ( در زمينه تجهيزات، آرايش نيروها و مهارت هاي نظامي)، به دست آوردن طرح هاي نظامي كه در جبهه ها عمل مي شد، شناسايي مراكز حساس و بررسي نحوه و ميزان نفوذ در آنها، و همچنين برنامه ريزي دقيق براي تدارك هر چه بيشتر امكانات نظامي، ذخيره سازي مهمات و پيش بيني مقدمات لازم براي آنها، در دستور كار سازمان قرار داشت و اعضاي گروهك ماموريت داشتند به اين موارد مهم دست يابند. بر اين اساس، در طول جنگ تحميلي، اين سازمان به دفعات مزاحمت ها و مشكلاتي را براي رزمندگان و مدافعان كشور فراهم كرد و از طريق نفوذ و جاسوسي، عمليات شناسايي در جبهه ها و عمليات تروريستي در داخل، خدمات شايان توجهي به دشمن كرد. طراحي و اجراي عملياتي با نام فروغ جاويدان با همراهي و مشاركت نظاميان عراقي در جبهه مياني، از جمله اقدامات زنجيره اي گروهك منافقين به شمار مي آيد كه مصادف با روزهاي پاياني جنگ تحميلي، جامعه اسلامي و ملت ايران را با چالشي خيانت آميز مواجه كرد.     عملكرد سازمان منافين در طول جنگ تحميلي  عملكرد سازمان به منزله يك نيروي مخالف، در حد و اندازه اي بود كه پيش از آغاز جنگ تحميلي، رژيم بعثي عراق از تحليل ها،مواضع و نشريات سازمان بهره برداري مي كرد؛ اقدامي كه موجب شد تا منافقين بر اساس تاكتيكشان در دوره مزبور، در مقابل آن واكنش نشان دهند و سخنگوي آنان به عراق هشدار دهد كه مجاهدين را سبب ترفندها و معامله گري هاي سياسي خود قرار ندهد ؛ چرا كه به قول سازمان، آنان قبلاً رژيم عراق را آزموده بودند و وقتي با شاه ... به توافق رسيدند، انقلابيون و ترقي خواهان ايراني را از عراق اخراج كردند و راديويشان نيز يكباره چنان موضعي را اتخاذ كرد كه گويي در ايران هيچ خبري نيست.  سازمان با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، موضع فريبكارانه اي را اتخاذ كرد؛ به اين ترتيب كه در اعلاميه هاي آغازين خود، ضمن محكوم كردن تجاوز عراق، حضور نيروهاي خود را در جبهه ها، به تجويز مقامات كشور منوط دانست. با اين همه، 7 روز پس از آن، در اطلاعيه ديگري، از حضور نيروهاي خود در جبهه هاي جنگ خبر داد. كمتر از يك ماه از آغاز جنگ نگذشته بود كه دادستان انقلاب اسلامي آبادان 41 نفر از اعضاي مجاهدين خلق را به اتهام جاسوسي بازداشت كرد. سازمان در اطلاعيه خود در تاريخ 27/8/1359، اين اقدام را ادامه فشارهاي وارده بر اين تشكيلات دانست و اعلام كرد: دادستاني انقلاب آبادن، حكمي در مورد خروج گروه هاي سياسي، از جمله مجاهدين خلق را از اين شهر صادر كرده و براي اين كار 24 ساعت مهلت داده است. تا آن جا كه به مجاهدين خلق مربوط است، در واقع، اين حكم آخرين حلقه از سلسله فشارهاي مستمري است كه از اولين روزهاي آغاز نبرد مقاومت در مقابل عراق، بر نيروهاي ما كه در سنگرهاي مقدم نبرد در كنار مردم بوده اند، وارد مي شود. آنان در حالي مدعي حضور در جبهه ها بودند كه اساساً در تحليل هايشان اين جنگ را جنگ ارتجاعي و ناعادلانه اي مي دانستند. از نظر آنها، انگيزه ايران از اين جنگ، صدور انقلاب و انگيزه عراق، قطب شدن در منطقه و ادعاهاي مرزي است. به اعتقاد رهبران مجاهدين، چون مسائل داخلي ايران بيشتر است، اگر جنگ دراز مدت شود، باعث سقوط رژيم ايران خواهد شد؛ ولي عراق به رغم داشتن يكسري مسائل داخلي، چون قدرت سازماندهي دارد، قادر است كه مسائلش را حل كند.   آنان پس از شكست در انتخابات مجلس شوراي اسلامي، به بني صدر كه طرفدارانش سرنوشتي همچون مجاهدين يافته بودند، نزديك شدند و با فريبكاري، خود را آماده حضور در جبهه ها معرفي كردند و اجازه حضور يا عدم حضور را در صلاحيت بني صدر(فرمانده كل قوا) دانستند، نه دادستاني انقلاب آبادان. سلسله حوادث داخلي كه به غائله 14/12/1359 منجر شد، چهره واقعي مجاهدين خلق را آشكار كرد. در اين روز، طي سخنراني بني صدر به مناسبت گراميداشت درگذشت دكتر محمد مصدق آنان به همراه ديگر طرفداران رئيس جمهور، هواداران حزب جمهوري اسلامي حاضر در مراسم را مورد ضرب و شتم قرار دادند. پس از اين واقعه، مجاهدين خلق جمهوري اسلامي را به خشونت هاي تروريستي و تحميل جنگ فراگير داخلي تهديد كردند. 12 روز بعد از واقعه 14 اسفندماه، مسعود رجوي در پيام زودهنگام نوروزي خود، رهبر انقلاب را به آغاز جنگ تحميلي متهم كرد: در سالي كه گذشت، ندانم كاري هاي مفرط سياسي، بي كفايتي در برخورد با مسائل بين المللي، دخالت در امور ديگران به بهانه صدور مكانيكي انقلاب(كه گويي انقلاب هم يك كالاست) مضاف بر همه شقه سازي هاي نفاق افكنانه در صفوف خلق، كار را به آن جا رساند تا حكام مستبد عراق به فكر ارضاي هوس هاي جاه طلبانه خود در خاك ميهن ما بيفتد. در اين پيام، رهبر سازمان، ادعاهاي دروغين سازمان متبوع خود را مبني بر شركت در جنگ برملا كرد؛ زيرا به اعتقاد آنان، ايران جنگ را آغاز كرده بود. به اين ترتيب، موضع گيري هاي بعدي مجاهدين، عمق رويارويي آنان با جمهوري اسلامي و حتي مقدسات و چهارچوب هاي ملي را نشان داد.  پس از جريان 14 اسفندماه، امام خميني(س) در تاريخ 26 اسفندماه، هياتي را مامور رسيدگي به اختلافات رئيس جمهور و دولت و مجلس كرد؛ اما بني صدر و موتلفانش از جمله مجاهدين، درصدد بودند تا همچون 14 اسفندماه، غائله ديگري را بيافرينند. از همين رو، تصويب قانون قصاص، بهانه اي شد تا جبهه ملي، هواداران خود را براي راه پيمايي اعتراض آميز فرا خواند و ديگر گروه هاي مخالف، از جمله مجاهدين، آن را فرصت مهمي بدانند. در مقابل اين فراخواني، رهبر كبير انقلاب، طي پيامي در تاريخ 25/3/1360 اعلام كردند؛ واجب است مردم به بيرون بيايند و نگذارند كه ضد اسلام راه پيمايي نمايند.  به اين ترتيب، روز 25 خرداد ماه به رفراندمي مردمي تبديل شد كه مجاهدين خلق همواره خواهان آن بودند؛ اما نتيجه آن، مورد رضايت آنان نبود، زيرا اين رفراندم، در ادامه رفراندم جمهوري اسلامي و قانون اساسي آن بود.از همين رو، سازمان از 30/3/1360 وارد فاز عمليات مسلحانه عليه جمهوري اسلامي شد.  بني صدر پيش از فرار، به خيال آن كه مجاهدين نيروي قابل توجهي را در اختيار دارند، از آنان خواست تا همه را بسيج كرده و با آزاد كردن منطقه اي از تهران و مستقر شدن در آن، با راديوي موج اف. ام. پيام هاي خود را به مردم برسانند. پاسخ رجوي مبني بر اين كه نيروي 10 هزار نفري در كار نيست، در واقع، حكايت از آگاهي مجاهدين از عمق نفوذشان در جامعه داشت. به اين ترتيب، بني صدر مجبور شد راه باطلي كه با مجاهدين آغاز كرده بود، با اقامت در خاك بيگانه، ادامه دهد.      عمليات مرصاد در يك نگاه  پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران، همان گونه كه عراق را در بن بست سياسي و نظامي شديدي قرار داد و توطئه هاي وسيعي را كه از جانب استكبار جهاني عليه انقلاب اسلامي تدارك ديده شده بود، نقش بر آب كرد، بر گروه ها و عناصر به اصطلاح اپوزيسيون نيز شوك شديدي وارد كرد.در اين ميان، منافقين به عنوان تنها گروهي كه همه حيثيت(!) و هستي سازمان خود را در گرو جنگ نهاده بودند، بيشترين صدمه و لطمه را از پذيرش قطعنامه توسط ايران متحمل شدند. بنابراين، براي خارج شدن از اين بن بست، توطئه مزبور كه ماموريت انجام آن به عهده سازمان محول شده بود، توسط اين گروه به مرحله اجرا درآمد. منافقين سابقاً در تحليل هاي درون گروهي خويش، امكان قبول آتش بس از سوي ايران را غير ممكن دانسته و به صراحت ادعا كرده بودند جمهوري اسلامي تنها در صورتي كه به لحاظ سياسي، نظامي و اقتصادي به بن بست كامل برسد، به صلح رضايت خواهد داد و در آن شرايط، ضمن تحقق كامل و قطعي سقوط، قدرت به سازمان منتقل خواهد شد(!) به اين ترتيب، با توجه به شرايط جديد پيش آمده در جنگ، اين زمان را بهترين فرصت براي دستيابي به اهداف پليد خود دانسته و به رغم آن كه طرح حمله به ايران، براي سالگرد جنگ تدارك ديده شده بود، به دنبال پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي، زمان آن 2 ماه جلو انداخته شد.   پيش از اين، اطلاعاتي به ست آمده بود حاكي از آن كه رژيم عراق در صدد است در فاز جديد جنگ، با استفاده از ضد انقلابيون، اقداماتي شبيه آنچه كه قرارگاه رمضان در داخل عراق انجام مي داد، صورت دهد. در اين ميان،منافقين طي دو عمليات تحت عناوين آفتاب در فكه و چلچراغ در مهران، تا حدودي آمادگي خود را براي محوريت كار در داخل كشور، نزد حاكمان بعثي به اثبات رسانده بودند. از آن جا كه عراق به دليل پذيرش قطعنامه بهانه اي براي تجاوز جدي به ايران نداشت، با حمايت و پشتيباني تسليحاتي،  و هوايي از منافقين، نيروهاي خود را از انجام دخالت مستقيم در ورود به عمق خاك ايران بر حذر داشت و به همين منظور، ابتدا براي كاستن از حجم نيروهاي خودي در غرب، اقدام به تك وسيعي در خرمشهر كرد و سپس با هجوم و اجراي آتش سنگين در منطقه سر پل ذهاب و صالح آباد، اين مناطق را به تصرف درآورد. با اين اقدام خود، راه ورود منافقين را به داخل، هموار نمود و براي پشتيباني، در چندين نوبت، اقدام به بمباران هوايي خطوط و نيروهاي ايران كرد و هلي كوپترهاي نيروبر دشمن نيز طي اين مدت، به طور مرتب به پشتيباني منافقين مشغول بودند.  هدف عملياتي منافقين از حركت سريعي كه در عمق خاك ايران و با تانك هاي برزيلي دجله (داراي چرخ هاي لاستيكي) و سرعتي معادل 120 كيلومتر در ساعت) انجام مي شد، تسخير چندين شهر و در نهايت، رسيدن به تهران بود. آنان در نظر داشتند با وارد كردن 13 تيپ نيروي رزمي به تهران، ضمن تسخير و اشغال مراكز مهم، به خيال خود قدرت را به دست گيرند. طبق زمانبندي اين طرح، نيروهاي مناطق بايد ساعت 6 بعد از ظهر روز دوشنبه 3 مردادماه به كرند و ساعت 8 شب به اسلام آباد و 10 شب به باختران رسيده و در اين شهر، دولت خويش رااعلام مي كردند و اگرچه در ساعت هاي مقرر به كرند و اسلام آباد رسيدند، اما در مسير اسلام آباد- باختران در گردنه حسن آباد، از پيشروي آنها جلوگيري شد.  در اين عمليات كه نام آن فروغ جاويدان بود، به اصطلاح 25 تيپ از منافقين كه هر تيپ به طور متوسط شامل 200 نفر بود، شركت داشتند و به اين ترتيب، مجموعاً بين 4000 تا 5000 نيروي عملياتي وارد خاك ايران شدند.   در چارت مربوط به اين عمليات كه از منافقين به دست آمده، فرماندهي كل در راس آن قرار داشته و از طريف مسوولات محورها، عمليات را هدايت مي كرد.  براي هر محور به تناسب اهميت ماموريت، دو يا چند تيپ در نظر گرفته شده بود. فرماندهان محورها و ماموريت آنها عبارت بودند از :   1- مهدي براتي، فرمانده محور اول و مسوول تسخير اسلام آباد 2- ابراهيم ذاكري، فرمانده محور و مسوول تسخير باختران  3- محمود مهدوي، فرمانده محور سوم و مسوول تسخير همدان  4- مهدي افتخاري، فرمانده محور چهارم و مسوول تسخير قزوين  5- محمود عطايي با معاونت مهدي ابريشم چي، فرمانده محور پنج و مسوول تسخير تهران .   علاوه بر محورهاي فوق، ثريا شهري مسوول كل تداركات، محمدعلي جابرزاده انصاري مسوول تبليغات ، محمد سيد المحدثين مسوول كل سياسي و شهرزاد حاج سيد جوادي به عنوان مسوول دفتر انتخاب شده بودند.     نحوه هجوم منافقين مقارن ساعت 30: 14 در تاريخ 3/5/1367 منافقين و ارتش عراق، عمليات مشترك خود را با هجوم زميني از طريق سر پل ذهاب و هلي برن از جنوب گردنه پاطاق (نزديك سر پل ذهاب) آغاز و به طرف شهر كرند غرب پيشروي كردند و حدود ساعت 30: 18 اولين تانك عراقي با آرم منافقين وارد شهر كرند غرب شده و تا 5 كيلومتري جاده كرند- اسلام آباد، اتومبيل هاي شخصي در حال فرار را تعقيب كرده و مجدداً به شهر باز گرداندند. درهمين هنگام، حدود 8 دستگاه تانك و نفربر به همراه نيروهاي پياده بعثي، مناطق شهر كرند غرب را تصرف و سپس به طرف اسلام آباد غرب پيشروي كردند. به محض رسيدن به مدخل شهر، تعدادي از منافقين با ورود به آن، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتي و همچنين تيراندازي و آشفته نمودن اوضاع شهر كردند. در همين حين، تعدادي از نيروهاي سپاه و مردم، با دشمن درگير شدند كه به دليل عدم انسجام نيروها و آميختگي منافقين با مردم، اوضاع از كنترل نيروهاي نظامي خارج شد و شهر به تصرف دشمن درآمد. پس از تصرف اسلام آباد، دشمن با استفاده از تعداد زيادي تانك دجله و خودرو، به همراه تعدادي از نيروهاي پياده، در جاده اسلام آباد به طرف باختران حركت كردند؛ اما در منطقه حسن آباد (20 كيلومتري اسلام آباد) به دليل سازماندهي نيروهاي جديد و نيز با توجه به رسيدن يگان هاي منظم خودي، زمين گير شدند. نيروهاي خودي نيز در فاصله 200 متري آنان، در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشكيل خط پدافندي، با نيروهاي دشمن درگير شدند و بعد از ظهر روز 4/5/1367 با محاصره شهر اسلام آباد، ضمن پاكسازي و آزاد كردن شهر، به منظور انسداد عقبه و راه فرار دشمن، سه راه اسلام آباد- كرند را قطع كرده و منافقين را از دو سمت به محاصره درآوردند.  در اوايل صبح روز 5 مرداد ماه، 3 دستگاه از خودروهاي منافقين كه آرايش نظامي خاصي داشتند، موفق شدند به داخل خط نيروهاي خودي نفوذ كنند كه خودرو اولي توسط نيروهاي اسلام منهدم و به خودروهاي ديگر خساراتي وارد آمد و تمام سرنشينان (13 نفر) آنها معدوم شدند و از داخل خودروها نيز مقادير زيادي مواد منفجره قوي (شبيه به باتري اتومبيل) و همچنين يك دستگاه شنود بي سيم و اسناد و وسايل ديگر به دست آمد. همچنين در همان تاريخ، منافقين قصد داشتند با تعدادي نفربر، در منطقه چهار زبر، به خط دفاعي نيروهاي خودي حمله كنند كه با مقاومت و مقابله رزمندگان ايران، تعدادي از آنها منهدم شدند و بقيه با مقاومت آنان، عقب نشيني كردند. اين حركت منافقين به علت انهدام حدود 20 دستگاه نفربر آنان، فاقد آتش مستقيم بود و فقط با سلاح هاي 106 و خمپاره انداز تقويت مي شد.   عمليات نيروهاي خودي توقف منافقين در گردنه حسن آباد (بين اسلام آباد- باختران) 3 روز طول كشيد. تا آن كه نيروهاي خودي با سازماندهي و طرح منظم و حساب شده، در روز پنج شنبه 6 مردادماه،عمليات مرصاد را با رمز ياعلي بن ابي طالب (ع) آغاز نموده و طي چندين ساعت، صدها تن از منافقين را به هلاكت رسانده و بقيه را به فرار واداشتند. در اين عمليات، رزمندگان از قسمت سه راهي اهواز (پشت پمپ بنرين اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زيادي بر منافقين وارد كردند؛ به طوري كه در ساعت 11 به منافقين دستور عقب نشيني كامل داده شد.  در حين عمليات، هوانيروز با اعزام هلي كوپترهاي كبرا و نيروي هوايي با بمباران دقيق موضع و ادوات منافقين، تلفات فراوان و موثري بر آنان وارد ساختند.  در جريان عقب نشيني نيز، منافقين با گماردن عده اي از نيروهاي خويش براي سرگرم ساختن نيروهاي خودي، سعي كردند تا از مهلكه بگريزند و ساعت 2 بعدازظهر، پس از زد و خورد شديد بين منافقين و نيروهاي خودي، شهر اسلام آباد آزاد شد و عده اي از منافقين، با عدم موفقيت در فرار، به كوهستان پناه بردند.  در اين عمليات، بين 1600 تا 2500 ...


ماه رمضان و برنامه ریزی های انجام شده

....وجه به کوتاه بودن شب مقرر گردید برنامه شب های رمضان تا 30 :11 به پایان برسد  برنامه کامل انشاءالله در شب اول به اطلاع اهالي محترم خواهد رسید ...


هشدار

....انیسم های موجود در خاک از بین می رود و هم باعث خسارت به محیط زیست و نیز باعث آتش سوزی در سایر مزارع می گردد ...


زندگي امام خميني

....ر ايـران و قـوه قضأيه آنرا غير قانـونـى وفاقـد صلاحيت مـى داند, اجتناب ورزيد. در شامگاه 18 فرورديـن سال 1343 بدون اطلاع قبلـى, امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم, شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهـى در مـدرسه فيضيه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود . اوليـن سالگـرد قيام 15 خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مشتـرك امام خمينـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.  امـام خمينـى در هميـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بيانيه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشت : دنيا بـدانـد كه هر گرفتارى اى كه ملت ايـران و ملل مسلميـن دارنـد از اجـانب است, از آمـريكاست, ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـريكـاست كه از اسـرأيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرأيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام خمينى عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون, ايران را در آبـان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد .  از طـرف ديگـر به مـوجب سنـدهـايـى كه بعد از پيــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد, كسانـى همچـون آقاى شريعتمدارى در ايـن زمان ( آبان 43 )از مـوقعيت و نفـوذ خـود استفاده كرده و كـوشيدنـد تا طـرفـداران خـويـش را وادار به سكـوت و عدم حمايت از دعوت امام خمينى نمايند . سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام خمينى در قـم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت, هماننـد سال قبل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام خمينى بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هـواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بـود, تحت الحفظ مامـوريـن امنيتى و نظامى به آنكارا پـرواز كـرد. عصـر آنـروز ساواك خبـر تبعيـد امام خمينى را به اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت.   عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد. اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در ايـن مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكست و در غياب امام خمينـى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارى در تـركيه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.  تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق: روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم, كشـور عراق اعزام شدند . امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن, سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد.  دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينـى در نجف در شـرايطـى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رويارو بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام خمينى با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرايط مبارزه در ايـن سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از ايـن مصـأب و دشـواريها نتـوانست او را از مسيـرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد .  امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصـر مغرض در آبان 1344 در مسجـد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت . حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد .امام خمينـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيكهايى به ايران, ارتباط خويـش را با مبارزيـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا مى خواند . امام خمينى در تمام دوران پـس از تبعيد, عليرغم دشواريهاى پديد آمـده, هيچگاه دست از مبارزه نكشيـد, وبا سخنـرانيها و پيامهاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .  امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خـويـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در هميـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد . اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيـم اين كشـور را در بدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيـم ايران در آن شرايط بهره گيرد .  چهار سال تـدريـس, تلاش و روشنگرى امام خمينـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشـور مخاطبيـن زيادى در عراق, لبنان و ديگـر بلاد اسلامـى بـودنـد كه نهضت امام خمينـى را الگـوى خـويـش مى دانستند .  امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 ): نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدااقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام خمينى در اعتراض به شرايط پيـش آمده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امام خمينى در آن شـرايط اجـازه خـروج نـدادنـد .  سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد, مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهـى و سياسـى مبـارز گـرفتـار زندانهاى رژيم بودند .  شاه در ادامه سياستهاى مذهب ستيز خـود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مبدإ هجرت پيامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد. امام خمينى در واكنيشى سخت, فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايه شاهنشاهـى داد. تحريـم استفاده از ايـن مبدإ موهوم تاريخى همانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد .  اوجگيـرى انقلاب اسلامـى در سـال 1356 و قيـام مـردم: امام خمينـى كه به دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهايت بهره بـردارى را كـرد. امام خمينى در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنـون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطبـوعات خارجى فرصتـى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگـى و رجال وطنخـواه و دانشجـويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامـى در هـر جايـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند .  شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اول آبان 1356 و مراسـم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقطه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهبى ايران بـود. امام خمينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفيه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله اى توهيـن آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به ايـن مقاله, به قيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شـد كه طــــى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدنـد . شاه عليـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شـده را خامـوش كند . او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بعنــــوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا به كـودتاى نظامـى ارزيابـى مى كرد .  هجـرت امـام خمينـى از عراق به پـاريـس: در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران, عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد . روز 12 مهر ,امام خمينى نجف را به قصد مرز كـويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيـم ايران از ورود امام خمينى به ايـن كشـور جلوگيرى كـرد. قبلا صحبت از هجـرت امام خمينى به لبنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى ) تصميـم به هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهر ايشان وارد پاريس شدند .  و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتـو ( حـومه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. مإمـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جمهور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فعاليت سياسـى به امام خمينى ابلاغ كـردنـد. ايشان نيز در واكنشـى تنـد تصـريح كـرده بـود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگاه به آن فـرودگاه و از ايـن كشور به آن كشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد . امام خمينى در ديماه 57 شوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطنت و اخذ رإى اعتماد بـراى كـابينه بختيار در روز 26 ديماه از كشـور فـرار كرد. خبـر در شهر تهران و سپـس ايران پيجيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند .  بـازگشت امـام خمينـى به ايـران پـس از 14 سـال تبعيـد: اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام خمينى در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كـس كه مى شنيد اشك شـوق فرو مـى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيامهايى به مردم ايران گفته بـود مى خـواهد در ايـن روزها سرنـوشت ساز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بختيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.  دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومت نياورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبال بـى سـابقه مـردم ايـران چنـان عظيـم و غيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعتراف شـده و مستقبليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند .  سرنگونى نظام شاهنشاهى و پيروزى انقلاب اسلامى 22 بهمن يوم الله: روز 19 بهمـن 1357 پرسنل نيروى هـوايى در محل اقامت امام خمينى (مـدرسه علـوى تهران) بـا ايشـان بيعت كـردند. سفارت آمريكا و شـوروى بـوسيله ساواكيها و پـس مانده هاى رژيـم شاه و با تحريك گروهكهاى كمـونيستـى به اصطلاح مجاهدين خلق ( منافقيـن ) در حـركتهاى ايذايـى عليه انقلاب مشـاركت فعال داشتنـد . گـروهك تروريستـى فرقان , انديشمند برجسته و عضـو شـوراى انقلاب , علامه مرتضى مطهرى را در تاريخ 12/2/58 و آيه الله قاضـى طباطبايى 10/ 8/58 و دكتر محمـد مفتح 28/9/58 و حاج مهدى عراقـى و پسـرش 4/6/58 تـرور كـرد و در تـرور آقـايان هـاشمـى رفسنجـانـى و مـوسـوى اردبيلـى نـاكـام مـاند .  كمتر از دو ماه از پيروزى انقلاب نمـى گذشت كه 2 / 98 درصد راى دهندگان در رفرانـدوم 12 فروردين سال 58 در يكـى از آزادتـريـن انتخـابـات تـاريخ ايـران رإى به استقـرار نظام جمهورى اسلامـى دادند و متعاقب آن انتخابات پياپى براى تدويـن و تصـويب قانـون اساسـى و انتخاب نمايندگان مجلـس شـوراى اسلامـى برگزار گرديد .  امام خمينى پـس از پيروزى انقلاب در تاريخ دهـم اسفنـد 1357 از تهران به قـم آمده بود و تازمان ابتلإ به بيمارى قلبى 2 بهمـن 1358 ) در ايـن شهر بود . حضرت امام خمينى پس از 39 روز مداوا در بيمارستان قلب تهران , مـوقتا در منزلى واقع در منطقه دربند تهران ساكـن شد و سپـس در تاريخ 27 / 2 / 1359 بنا به تمايل خـود به منزلـى محقر متعلق به يكـى از روحـانيـون ( حجه الاسلام ) سيـد مهدى امــــام جمارانـى ) در محله جماران نقل مكـان كـرد و تـا زمـان رحلت در همين منزل ماند .  در انتخابات اوليـن دوره رياست جمهورى ايران ( 5 / 11 / 1358 ) و در حاليكه امام خمينـى در بيمارستان قلب تهران بستـرى بـود , آقاى ابـو الحسـن بنى صدر از رقباى خـود پيشـى گرفت . او كه در آستانه پيـروزى انقلاب به كشـور بازگشته بـود بـا سخنـرانيهاى و ارأه كتابهاى خـويـش از خـود چهره اى مـذهبـى انقلابـى و ا...


اطلاعیه

اطلاعیه ...


زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)

....حقوق  و همسرداري و غيره را به او ياد داد.» تاريخ تولد ام البنين: در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت ام ‏البنين اطلاعي در دست نيست و تاريخ‏نگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده‏ اند، ولي ياد آور شده ‏اند که تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ، در سال ۲۶ ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخ‏نگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي کوفه) تخمين مي‏زنند.   ويژگي هاي بارز خاندان ام البنين: در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد که همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيدالف: شجاعت و دلاوري که در کربلا زيباترين چهره خويش را نماياند. ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود. ج: هنر و ادبيات که ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود. د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران که نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد. ه: وفا و پايبندي به تعهدات.   تصميم گيري حضرت علي (عليه السلام) به ازدواج: ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه  وقتي علي(عليه السلام) به فکر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود. عقيل يکي از کساني بود که نظر وگفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) براي وي حصيري ميگذاردند که برآن نماز ميکرد وقبائل عرب براي شناخت وآگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند واودرپاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.از اين روست که علي بن ابيطالب (عليه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب که در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار کن که از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برايم پسري شجاع و سوارکار به دنيا آورد.» عقيل، بانو ام‌البنين از خاندان بنى‌کلاب را که در شجاعت بى‏ مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: «با ام البنين کلابيه ازدواج کن زيرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست.» عقيل همچنين از ديگر خصوصيات بارز خاندان بني کلاب مي گويد و امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر ام‌البنين فرستاد. مراسم خواستگاري از ام البنين: حضرت علي (عليه السلام) پس از اينکه فاطمه کلابيه را تاييد کرد وپسنديد عقيل برادرش را براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه فرستاد .حزام  که بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي کاملي از او کرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وي قرباني کرد. سنت و رسم عرب اين بود که تا سه روز از ميهمان پذيرايي مي کردند و روز سوم حاجت او را مي پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي کردند و خانواده ام البنين که خارج از مدينه زندگي مي کردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند.  روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وي جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي بن ابيطالب.  حزام که هرگز پيش‌بيني چنين پيشنهادي را نمي‌کرد، حيرت‌زده ماند. با کمال صداقت و راستگويي گفت : بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يک زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يک زن که فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج کند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند.«عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت:اميرالمؤمنين از آنچه تو مي گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنين که نمي دانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي دانند.»  وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي که شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گويد... «مادر خواب ديدم که در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فکر مي کردم... در اين افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد که چشمها را خيره مي کرد. در حال تعجب و تحير بودم که سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم که هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: بشراکِ فاطمةُ بسادة الغُرَر                ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سيد في الخلق قاطبة          بعد الرسول کذا قد جاء في الخبر «فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاستبعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آم...


اطلاعیه شرکت در مراسم دسته روی

.... است  لازم به ذکر است شام غریبان بی بی فاطمه زهرا سلام الله عليها با نمایش درب نیم سوخته برگزار می گردد ...


نظافت محل

.... شد  امسال با اجرای آسفالت یک هزار متر خیابانهای روستا نیاز به یک کارگر قراردادی داریم که انشاءالله به موقع اطلاع رسانی می‌شود تا یکنفر انتخاب شود  از همه اهالی خوب روستا ضمن تشکر میخواهیم با رنگ آمیزی دروازه ها و اب و جارو جلوی منزلشان زیبایی و تمیزی را به مهمانان هدیه کنند ...


اطلاعيه

اطلاعيه...


مختصري درباره شهاب الدين

....ات بدهند و بیشتر این افراد خود را به مکانهایی می رساندند،تا فاصلۀ بسیاری از روستای خود داشته باشند ،تا آنجا که اطلاعات دقیقی در کتابهای جدم یافتم مردم نوکنده روستای شهاب الدین و مردمانش را هم می شناختند و می دانستند که این مردم بصورت مهاجر در این مکان مشغول زندگی هستند،و تعداد خانواده ها محدود به چند نفر دامدار می شدکه در صورت امکان می توانستند یک شبه تمام زندگی و اسباب آلات رمه های احشام خود را جمع کنند و کیلومترها به طرف ییلاق بروند ولی مردم نوکنده هرگز چون سالیان سال زحمت کشیدند تا توانستند این روستا را بسازند و در آن با لذت و افتخار زندگی می کردند ولی بیکباره همه چیز عوض شد و مردم همه نابود شدند.  کلی از کشته ها بر جای ماند و خانه های آنها تخریب و تبدیل به جنگل شد،و هر چه بر جای ماند زیر آوار دیوارها خرد شد و بعضی اجساد هم در خانه ها دفن گردید. در این سال جمعیت ایران چنان ازبین رفتند که پسر فتحعلی شاه عباس میرزا نتوانست جلوی هجوم و یورش روسیه تزاری را بگیرد و نیمی از خاک ایران را این خرس شمالی بلعید .  این بود زندگی مردمان نوکنده در مسیر راه امام زاده اسماعیل که بطرف جنگل می رود چندین روستای بزرگ بوده که همه و همه نابود شدند و ازبین رفتند ،امروزه فقط نشانه هایی از درختان پانصد ساله در کنار حاجی خان چشمه به چشم می خورد آرایش درختان بصورتی است که انگار بدست خود انسان کاشته شده است در ضمن چند درخت نادر و قدیمی هم در مسیر حاجی خان به چمازتپه دیده می شود که آنهم بدست بعضی از آقایان قطع گردید بدون آینکه بدانند این نشانه های تمدنی بوده که امروزه محو گردید و این سرنوشت همۀ انسانهاست سرنوشت همۀ تمدنهاست. باز هم برگردیم به زادگاه وطن خودمان به شهاب الدین،بسیاری از خوانین و اربابها مخالف ساخت و ساز و ایجاد بنا بودند و فشار بیش از حد اربابان باعث شد که چند خانوار اصیل شهاب الدین تاب و توان مقاومت در این مکان را نداشتند و چند خانوار به برارده ساری و چند خانوار به اسکاردین رفتند و ماندگار شدند و دیگر به شهاب الدین برنگشتندباز محل خالی از سکنه شد،و چند خانواده ای هم  که ماندند همیشه مورد اذیت و آزار اربابان واقع می شدند و حتی شبها خواب راحت نداشتند، بیشتر شبها افرادی مسلح بنام یاغی راهزن و دزد وارد  محل می شدند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و تا اینکه مردم توانایی مقابله را پیدا کردند از هر نظر تمام زندگی و جان خود را به خطر انداختند تا توانستند امنیت را برای محل فراهم سازند،امروزه باعث تاسف است که بعضی از عزیزان بخواهند زحمات و کوششهای اجداد و نیاکان این محل را مورد تمسخر و ریشخند بدنامی قرار بدهند. بهرحال تاریخ هرگز بی کار و خاموش نیست و آن حق وظیفه ای که در گردن بعضی از افراد دارد واقعیتها را می نویسد ،رسوایی و بدنامی در تاریخ صعب و لعنی هست که تا دنیا پایدار است وجود دارد،شاید روزی کاری که بسیاری از فرماندهان خلفا والیان و حتی خلفا انجام دادند درآن روز برای مردم لذیذ بود ولی با گذشت زمان وقتی حقایق را در کفه ترازو قرار می دهند آنروز است ،واقعیتها خوبیها ،درستی ها، پلیدی ها، بدی ها آشکار می شود ،باشد تا همۀ ما از تاریخ درس عبرت بگیریم و مثل انسان زندگی کنیم. مزرعه پلنگ تله:همه می دانیم که مازندران مکان اصلی ببر بوده ببری که در بیشه های مازندران بود از ببر بنگال هم قوی تر و درشت تر بودند ،ببر در مکان گرم و مرطوب و در قسمتهایی که آب زیاد وجود داشت زندگی می کردند قسمت دشت مازندران با آن همه جنگل های وسیع و چشمه ها و رودها مکان زندگی ببر بوده و همن طور پلنگ که فراوان بود . پلنگی همیشه در فکر اذیت و آزار مردم بوده و به گاو و گوسفندان حمله می کرد و شکار خود را اینگونه انتخاب می کرد ،مزرعه پلنگ تله به خاطر سرسبزی و علفزار بودنش احشام بیشتر به آنجا برده می شدند و برای امنیت حیوانات مکانهایی که باز بود تله آهنی به تعداد عبور و حرکت حیوانات درنده می گذاشتند و تله را به درختی محکم می کردند و دهانه تله مثل دهن کوسه بود، آجهای بر آمده با کوچکترین فشار مثل مین عکس العمل نشان می داد و بیشتر دست یا پای حیوان را می گرفت . در همین مکان توانستند با آن همه تلفات گاو و گوسفند یک پلنگ را به دام بیندازند و دو ببر هم در قسمت شمالی پلنگ تله توسط میر شکارها که تعداد آنها چندین نفر بوده شکار کنند ،و با خیزه ها محلی که سه جفت ورزا  گاو نر وی را حمل می کردند به تمام روستاها می بردند و انعام می گرفتند.و آن شعری که در مورد یکی از شکارچی ها اتفاق افتاد و امروزه توسط تنبور نوازان محلی خوانده و نواخته می شود واقعیت جوانی بوده که گرفتار ببر می شود ولی با شهامت و شجاعت توانست با کاردی که در کمر داشت شکم ببر را پاره کند.و دست چپش برای همیشه فلج شده بود و نمی توانست حرکت بدهد. اولین مدرسه                                         اولین مدرسه در سال 1345 ساخته شده و معلم آن هم سپاهی دانش بوده این مدرسه تا کلاس چهارم ابتدایی بچه ها را با سواد می کرد بعد به نکاء می رفتند نکاءهم تا کلاس سوم راهنمایی یا کلاس نه زمان قدیم بچه ها را بارور می کرد بعد به ساری یا بهشهر می رفتند،یکی از مشکلات تمامی بچه ها نداشتن زبان فارسی بود چون در آن عصر در خانوادها هرگز زبان فارسی صحبت نمی شد و بچه ها با زبان فارسی بیگانه بودند دومین مسئله هم لهجه سخت و نافرم زبان ترکی بود چون اغلب سپاهی دانشهای محل ترک بودند و بچه های بیچاره دچار مشکل درس می شدند و به سختی می شد حرف سپاهی رافهميد. اولین حسینه محل توسط اجداد و نیاکانان و مردم محل تا قبل از اینکه اولین حسینیۀ محل توسط اجداد و نیاکان همین محل ساخته شود مردم ایام سوگواری ماه رمضان را در منزل گرد هم می آمدند و مراسم عزاداری را برگزار می کردند در مراسم عزاداری ضمن سینه زنی ،کرب هم میزدند که متاسفانه امروزه حتی نمی دانند چگونه از آن استفاده می کنند کرب دو چوب که پشت آن با چرمی به پشت دست محکم می شود و کرب که به اندازه کف دست ساخته می شد دارای برآمدگی بود که مثل کف زدن این دو چوب را بهم می کوبیدند و تعداد ضربها هر چه تندتر می شد صدای بهم خوردن چوبها تندتر می شد که امروزه این رسم گهن فراموش شده و کسی حتی طرز نواختن آن را هم نمی داند ،بعد از مدتی با توانایی که داشتند شروع به ساخت اولین حسینیۀ محل کردند که عکس آن  موجود است .   مزرعه ای در جنوب محل شهاب الدین بنام (کوهی خیل) که مکان زندگی چند خانواده بوده قبل از آنکه مسیر چشمه صادق کیا از این نقطه قطع شود در این مکان که جاده هم است تعدادی از مردم شهاب الدین زندگی می کردند در این نوع زندگی کشاورزی در کنار دامداری شغل مردم بوده و فاصلۀ   که بصورت    در کنار احشامشان زیاد بوده و برای نگهداری ،مواظبت و نگهبانی از آنها حتما می باید در کنار آنها بود و چند تل خاکی هم که کوچک بود با دستهای خودشان ریخته بودند تا در هوای گرم تابستان بر بالای آن نفاری بسازند و احساس خنکی بکنند در بیشتر منازل دو نوع خانه وجود داشت یکی زمستانه که آن سالها برف و سرمای سختی موجب مشکلات و گرفتاری دردسر سختی را برای مردم فراهم می کرد م حتما باید در خانه های هم سطح زمین پوشیده  کنند و دیگری نفار بوده که تابستان از هر طرف باد می وزید و احساس خنکی می کردند . زندگی در کنار احشام در تابستان و پشه های مالاریا که در کنار برکه ها و مرداب ها و نیزارها آفت جان مردم بوده و آبهای راکد را آلوده می کرد هر سال جان مردم را می گرفت تا اینکه طرح ریشه کنی مالاریا با وسعت زیادی شروع به سمپاشی کردند و این حشره را ازبین بردند تا جان مردم راحت شود. بعد از تغییر مسیر آب چشمۀصادق کیاب مردم شروع به ساخت و ساز خانه و کاشانه در محل فعلی شهاب الدین کردند و مردم در کنار هم توانستند از کنار هم بودن و استفاده از تجربه های خود را در تمام مسیر و مراحل زندگی استفاده نمایند،و در کارهای کشاورزی و دامداری همدیگر را یاری دهند و شروع به ساختن مسجد و حسینیه و حمام کردند تا بتوانند از نظر استقلال مقداری متکی به خودشان باشند و توانستند از اعتماد به نفس به خود جرات پیدا کنند. شروع ساخت و ساز و بافت محل در حدود پنجاه تا شصت سال پیش اتفاق افتاد آنچه باعت شگفتی امروز ماست چگونه و چطور وسعت جاده های محل را در آن زمان با چه وسعت و پهنای س در نظر گرفته بودند. و همانگونه مسیر جاده های کشاورزی که هر چند مال رو بوده چقدر پهن کرده بودند که براحتی وسایل کشاورزی از کنار هم می گذشتند امروز بعد از گذشت آنهمه سال تازه بعضی از عزیزان بفکر جاده ها افتادند و ناراحت پهنای جاده ها هستند که بی حاصل هدر می رود و می توان تمام جاده های محل را که بیش از چندین هکتار می شود زیر کشت زمستانه برد. و استفاده پهنه از این همه جاده برد بعد از برداشت محصول زمستانه باز جاده باز می شود که می خواهیم سه ماه از جاده استفاده کنیم نه ماه دیگر هدر می رود. واقعا امروز کمبود زمین شما را ناراحت می کند فرزندان شماها که وارت و آیندگان شما هستند. چگونه می توانند با اندک زمین خود را قانع کنند و هرگز نمی توان به آنها فهماند.هر کسی می خواهد فقط پهنای جاده تا ابتدای زمین وی حفظ شود به پایین برایش مهم نیست.بقول سعدی استاد که می فرماید:چشم آدم دنیاپذست را یا قناعت بر کند یا خاک گور .براستی مگر پدران اجداد خود را ندیدند به چه سرنوشتی گرفتار شدند.فرشته مرگ همه را در کام خود گرفت امروز زیر خروارها خاک خفته اند دستشان از دنیا کوتاه،معلوم نیست براستی چه می کنند یا کاشته های خود همه چیز دنیا دروغ هست هیچ اصلی بر پایه خودش استوار نمی ماند.به عزت مناز ز زلت منال که فردا شود هر دو تا پایمال .آنچه واقعیت دارد و واقعیت زندگی مرگ است. بقول شاعره توانا فروغ فرخزاد می گفت:من درد را دوست می  دارم من رنج را دوست می دارم خداوند لذتی که درد رنج خلق کرد در هیچ شادی نیافرید بعد از پایان جنگ دوم جهانی وکشته،زخمی شدن میلیون میلیون انسان بی گناه به خاطر قدرت طلبی دیوانگی یکنفره نابود شدند تمام ملل اروپا در بر قراری و حفظ حدو مرزها چنان پایه های مرزی را محکم کردند که برای هیچ زمانی جنگی حادت نشود و ملل اروپا در کنار هم با توانایی و قدرت پیمان آتلانتیک شمتلی ناتو پایه خود را محکم کردند و همان خواسته ناپلئون اجرا شد. اروپا متحد با یک واحد پول براحتی می توانند با هم رفت و آمد کنند ولی در آسیا و آفریقا هرگز حدو مرزها را مشخص تکردند که این خاک کدام کشور است متلا اروند بین ایران و عراق-هیرمند ایران،افغانستان،کشمیرو پاکستان و خیلی از کشورهای آسیایی دیگر که هر زمان که خواستند از این اماها استفاده نمایند.روزی بزرگان و اجداد همین محل با قبولی همه ی دردسرها و مشکلات ماهها وقت خود را صرف برقراری نظم در نگهداری و حفظ حدو مرزها در زمینهای کشاورزی کردند که تمام کشاورزان به حقوق هم احترام بگذرانند و تجاوزی به حریم کسی انجام نگیرد تا از درگیری نزاع جنگ داخلی جلوگیری کنند.ولی متاسفانه امروزه بهای حفظ و نگهداری این حدو مرزها و احترام به زحمات اجداد و نیاکان خودمان شروع به بر هم زدن و نابود کردن حفظ آتار و ارزشهای آنها می کنند.حال به چه بهایی معلوم نیست درآینده چه آتشی را شعاه ور نمایند. و همه خود را بیگناه می شمارند اینطور معلوم شد کار این موجودات نامرئی بشقاب پرنده است که از کرات دیگر می آیند مرزهای ما را بر هم می زنند تا دیروز در دشتهایمان گناه را به گردن خوکها و گرازها می انداختند که مرزها را بر هم می زند. امروزه خوکها از دست بدنامی ما انسانها پناه به جنگها بردند. در جنگلها هم عده ای پوست درختان را با تبر قطع می کنند تا درختان خشک را راحتر قطع کنند. آنجا هم بدنامی را به گردن خوکها می اندازند. درشالیزار،گندمزار همین کار را می کنند.در بخش باغات مهدشت هم مرکبات را کیسه کیسه می زنند و در بازار به فروش می رسانند آنجا هم شکستن شاخه های درختان خوردن مرکبات را به گردن این بخت برگشته ها می اندازند. حال که با پیدایش آنفولانزای خوکی دیگر در اتهام صد در صد وسوء قصد به جان بشر متل مرغ و خروسهای خانگی باید تاوان سختی را بپردازد ازجنون گاوی تا آنفولانزای مرغی و آنفولانزای خوکی. براستی این حیوانات چقدر خودشان را مورد بازخواست مواخذه قرار می دهند. که چرا تابحال آنفولانزای خری شیوع پیدا نکرد. و پیش خود حساب می کنند که خرها از توانایی علمی برخوردارند که نمی خواهند دست رو کنند. و همه ی حیوانات در حسرت خر بودن زنده زنده در آتش سوخته می شوند. و همه می خواهند با خرها وصلت کنند. الاغها هم زیر این وصلت ها نمی روند. می گویند ما یک اشتباه کردیم که قاطر را با رای و نظر جامعهی پزشکان خودمان بوجود آوردیم تا تابت کنیم که ما هم پدری دلسوز و شایسته هستیم و فرزند ناخلف ما از بردن نام ما احساس شرمساری می کند و از مادرش می گوید که نامش اسب است.و همین امر سبب شد آقای خواجه تاجدار قاجار بعد از به قدرت رسیدن حتی کاه و یونجه ما را هم زیاد نکرد.این چه رابطه ی پدر فرزندی است. که پسر بفکر پدر نباشد. و در جدیدترین اعلامیه حقوق خران  اعلام می داریم.تا ما را بدنام نکنند از پذیرفتن هر عضوی بدون عرعر معذوریم و آنهم باید زیر نظر هیئت      ما باشد. وای از روزی که انسان از منبع شرافت ادب و اخلاق معرفت تربیت انسانیت خود دور شوند. و آن روزی است که باید افسوس خوکها و خران،گاوان را بخورند. و شاید هم فلسفه تکاملی داروین انگلیسی در مورد بعضی ها صدق کند. چرا اجادشت معروف شد در یکی از سالها وضعیت آب بحرانی شد و مردم آن زمان به علت نداشتن آب مورد نیاز برای آبیاری شالیزار و مسیر تغییر جهت چشمه و حق آب توسط اربابان جهت آبیاری شالیزاری شخصی خود وضع آب جواب شالیزار را نمی دهد هر چند که نوع کشت شالی در صدوپنجاه سال پیش تا امروز بسیار غیر قابل تصور است. در آن زمان با چه زحماتی از شخم زدن،خرد کردن کلوخ و "کلو زنی"بعد همسطح کردن "لوش زنی"بعد مرز بندی با " بیلو" چه نیرویی از حیوانات و انسانها تلف می شد تا بتوانند غذای یکساله را کسب کنند. و با آن همه تلاش و زحمت و درد و رنج تمام امیدها تبدیل به یأس و ناامیدی بشود. پدرها وقتی به خانه می آمدند و مگاه به صورت زن و فرزند،پدرو مادر پیرو خواهر خود می انداختند احساس شرمندگی و سرشکستگی می کردند چون آنها تجربه تلخ قحطی و دسترسی نداشتن به مواد غذایی را می دانستند چه عواقب وخیمی در پی داشت. در محل کشت و شالیزاری درختی بنام اجادشت بسیار بسیار بزرگ و وسیع با سایبان خوب روزها چند نفراتی که با هم حرکت می کردند می آمدند زیر سایه این درخت اجا و معروف به غصه خوار اجا شده بود و این محل مکان آه و ناله ،حزن و غم و اندوه شده بود. خلاصه بعد از چند روز متوالی که کاملا قطع امید کرده بودند. بنابر اعتقاد و ایجاد رابطه ی درونی با خالق خود بطور دسته جمعی با اعضای خانواده حرکت می کنند بسوی محل موعود، بعضی ها گفتند که در محل این کار را انجام بدهیم عده ای هم گفتند ما در محل نیاز به آب نداریم بلکه مزرعه،شالیزار ما در خطر نابودی قرار گرفته.زراعت ما احتیاج به آب دارد خلاصه متفق متحد بسوی اجای غصه خوار حرکت کردند. و با آن اعتقاد ایمانی که با خدای خود داشتند رابطه ی درونی را برقرار ساختند. ساعتها ناله و زاری گریه مناجات دعا، تمام کودکان معصوم گرسنه ،پیران ضعیف و ناتوان،مادران دردمند و غصه دار، همه و همه چشم به آسمان دوخته بودند. در همین لحظه دیگر همه خود را ناتوان و ناامید می پنداشتند که چند ساعتی مانده به عصر صدای رعد و برق غرش ابرهای آسمان،لحظاتی نگذشته بود لطف خدا شامل حال بندگانی شد که هرگز فخرو تکبر به بندگی و اخلاص خود نمی کردند.باران چنان شروع به باریدن کرد که حتی نتوانستند وسایل و اسباب خود را جمع کنند در هنگام بر گشت کودکان و پیران دچار زحمت فراوان شدند ساعتها طول کشید تا با شور و شوقی به محل مراجعت کردند و به خاطر لطف خدا که شامل بندگانش شد و این دشت سرسبز و خرم را بنام یادو خاطره آن اجای پیر و کهنسال مانده گار کردند واین پهن دشت را بنام اجادشت خواندند. همهن کلام حقی که در کتاب آسمانی ما مسلمانها آمده که تا او نخواهد نمی بارد تا او نخواهد سرچشمه ها ،قناتها آبیاری نمی کنند تا او نخواهد سبز نمی شود تا او نخواهد بعمل نخواهد آمد. چون زراعت اولین عاملش طبیعت است بعد سرمایه بعد مدیریت بعد کار. روزی نادر به زیارت شاه خراسان رفت گفتند:غرق کنیم گفت:نادرو غرق،اصلا وقتی وارد صحن می شد دید گدایی ایستاده و دست نیاز بسوی نادر دراز کرد،بیچاره بخت برگشته نمی دانست دست نیاز بسوی چه کسی دراز کرد و آنهم زمانی بود که نادر از جنگ کرنال برگشته بود. گفت:بچه ی کجایی گفت:آقا غریبم و چند سر عائله ام و کورم جاه ومکانی هم ندارم به ذلت زندگی می کنم این حرفها را زد و فکر کرد که چقدر پول بهش خواهد رسید گفت:مرا میشناسی گفت:نه هرکه هستی باش برایم فرقی نداره گفت:من نادرم نادر شاه.گفت:خدا عزت و افتخار عمر پربرکت به تو سلطنت تو بدهد.من از قشونم آمدم پول نیاوردم،جیب گدا را خالی کرد. گفت:چرا کار نمی کنی گفت:با این کوری. گفت:چرا از امام هشتم نخواستی.گفت:خواستم و مرا شفا نداد گفت:من چهارتا از این جلادها را نگهبان دورو بر تو می گذارم می روم زیارت امام هشتم که جنگ کرنال مرا کمک کرد چند ساعت طول بکشد نمی دانم نماز می خوانم واستراحت می کنم و بر می گردم اگر چشمهایت شفا پیدا نکرد این جلادها گردن تو را می زنند نادر گفت و رفت این گدای کور هم می دانست که نادر رحم و مروت ندارد و وساطت قبول نمی کند رو به جلادها کرد می توانم وضو بگیرم مختاری هر کاری می کنی بکن این لحظه ی آخر عمرت است.وضو گرفت شروع به خواندن نماز کرد یا گریه و ناله و زاری سر به زمین زدن،سیلی به صورت زدن.خلاصه نادر برگشت دید کوره دوان دوان بطرف نادر ميدود به پای نادر افتاد و گفت:که من می بینم نادر گفت:پا شو پدر سوخته تو دروغ می گویی با انگشتهایم شروع به نشان دادن و شمارش کردن کرد دید آره صحیح می گوید حکمت این ماجرا را از نادر پرسیدن نادر گفت:این پدر سوخته اینجا دید که مردم بهش کمک می کنندو شکمش هم سیر و پول که دارد دیگر هرگزنخواست آن رابطه ی درونی خود را با خدای خود برقرار کند این ترس از کشته شدن وی را متقاعد کرد که هر چه زودتر از امام هشتم بخواند تا کمکش کند و با تمام اخلاص و صداقت و پاکی و بی ریایی بندگی خلوص نیت رابطه ی درونی خودش را با خدای خود برقرار کرد و خدا هم کمکش کرد.بهرحال راه نجات و رهایی زمانی برای بنده ای حاصل می شود که انسان رابطه درونی خودشو درمنتهای پاکی،صافی بی ریایی،سادگی،شفافیت آنچه که در توان دارد در طبق اخلاص بگذارد و با دلی شکسته و دردمند محتاج بسوی خدا برود.باز هم اگر داد رحمت و نعمت،و اگر نداد حکمت.          ...


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه