آرا جستجوی شما در مجموع 26 نتیجه داشت که در 2 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه
....ا صفای شهابالدین و مسولین محترم سال جدید را شاد باش عرض نموده و خواستار ادامه همکاری برای سال جدید هستیم ... |
....ازم به توضیح است تعداد 441نفر از واجدین شرایط در شهابالدین شرکت کردند ... |
....ْریسَ اِلَى السَّماَّءِ یَوْمَ عاشُورآءَ یا مُسَكِّنَ عاشورا اى بالابرنده ادریس بسوى آسمان در روز عاشورا اى آرام كننده سَفینَةِ نُوحٍ عَلَى الْجُودِىِّ یَوْمَ عاشُورآءَ یا غِیاثَ اِبْراهیمَ مِنَ النّارِ كشتى نوح بر كوه جودى در روز عاشورا اى فریادرس ابراهیم از آتش نمرود یَوْمَ عاشُورآءَ الخ در روز عاشورا ((تا به آخر)) و شكّ نیست كه این دعا را یكى از نواصب مدینه یا خوارج مَسْقَط یا امثال اینها جعل كرده و تَتْمیم ظلم بنى امیّه را نموده تمام شد ملخّص كلام صاحب شفاء الصّدور و بالجمله در آخر روز عاشورا سزاوار است كه یادآورى از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت كه در این وقت در كربلا اسیر اعداء و مشغول به حزن و بُكاء بودند و مصیبتهایى بر ایشان گذشته كه در خاطر هیچ آفریده خُطُور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد وَ لَقَدْ اَجادَ مَنْ قالَ: فاجِعَةٌ اِنْ اَرَدْتُ اَكْتُبُها مُجْمَلَةً ذِكْرَةً لِمُدِّكِرٍ مصیبت بزرگى كه اگر خواهم بنویسمش به نحو اجمال براى یادآورى یادكننده جَرَتْ دُمُوعى فَحالَ حائِلُها ما بَیْنَ لَحْظِ الْجُفُونِ وَالزُّبُرِ اشكم سرازیر شود و حائل گردد میان پلك چشم و صفحات نامه وَقالَ قَلْبى بُقْیا عَلَىَّ فَلا وَاللّهِ ما قَدْ طُبِعْتُ مِنْ حَجَرٍ و دلم گوید ترحمى كن بر من كه به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشده ام بَكَتْلَهَاالاْرْضُوَالسَّماَّءُوَما بَیْنَهُما فى مَدامِعٍ حُمُرٍ گریست بر آن مصیبت زمین و آسمان و هرچه مابین آن دو است به اشكهاى خونین من از تحریر این غم ناتوانم كه تصویرش زده آتش بجانم ترا طاقت نباشد از شنیدن شنیدن كى بود مانند دیدن پس برخیز و سلام كن بر رسول خدا و علىّ مرتضى و فاطمه زهرا و حسن مجتبى و سایر امامان از ذریه سید الشهداءعَلیهمُ السلام و ایشان را تعزیت بگو بر این مصائب عظیمه با دل بریان و چشم گریان و بخوان این زیارت را: اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ ادَمَ صَِفْوَةِ اللّهِ سلام بر تو اى وارث حضرت آدم برگزیده خدا اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ سلام بر تو اى وارث حضرت نوح پیامبر خدا سلام بر تو اى وارث اِبْراهیمَ خَلیلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ مُوسى كَلیمِ اللّهِ اَلسَّلامُ ابراهیم خلیل خدا سلام بر تو اى وارث موسى هم گفتار خدا سلام عَلَیْكَ یا وارِثَ عیسى رُوحِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ بر تو اى وارث حضرت عیسى روح خدا سلام بر تو اى وارث حضرت محمد حَبیبِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ عَلِی اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَلِىِّ اللّهِ حبیب خدا سلام بر تو اى وارث على امیر مؤ منان ولى خدا اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ الْحَسَنِ الشَّهیدِ سِبْطِ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ سلام بر تو اى وارث حسن آن امام شهید و نوه رسول خدا سلام عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ الْبَشیرِ النَّذیرِ وَابْنَ سَیِّدِ بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند مژده دهنده و ترساننده و پسر آقاى الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ اوصیاء سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانیان سلام عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا خِیَرَةَ اللّهِ وَابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ بر تو اى اباعبدالله سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده او سلام عَلَیْكَ یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْوِتْرُ الْمَوْتُورُ بر تو اى خون خدا و فرزند خون خدا سلام بر تو اى كشته مظلومى كه انتقام خونت گرفته نشد اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الاِْمامُ الْهادِى الزَّكِىُّ وَعَلى اَرْواحٍ حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ سلام بر تو اى امام راهنماى پاك و بر آن ارواحى كه به آستان تو فرود آمدند وَاَقامَتْ فى جِوارِكَ وَوَفَدَتْ مَعَ زُوّارِكَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ مِنِّى ما و در جوارت رحل اقامت افكندند و با زائرانت ورود كردند سلام من بر تو تا بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ فَلَقَدْ عَظُمَتْ بِكَ الرَّزِیَّةُ وَجَلَّ الْمُصابُ زنده ام من و برپا است شب و روز كه براستى بزرگ شد به تو مصیبت و گران شد سوگوارى فِى الْمُؤْمِنینَ وَالْمُسْلِمینَ وَفى اَهْلِ السَّمواتِ اَجْمَعینَ وَفى در میان مؤ منان و مسلمانان و در میان ساكنین آسمانها همگى و در میان سُكّانِ الاْرَضینَ فَاِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَصَلَواتُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ ساكنین زمینها ((انا للّه و انا الیه راجعون )) درودهاى خدا و بركاتش وَتَحِیّاتُهُ عَلَیْكَ وَعَلى ابآئِكَ الطّاهِرینَ الطَّیِّبینَ الْمُنْتَجَبینَ وَعَلى و تحیتهایش بر تو و بر پدران پاك و پاكیزه و برگزیده ات و بر فرزندان راهنماى ذَراریهِمُ الْهُداةِ الْمَهْدِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ وَعَلَیْهِمْ وَعَلى راه یافته شان باد سلام بر تو اى سرور من و بر ایشان و ++[رُوحِكَ وَعَلى ] اَرْواحِهِمْ وَعَلى تُرْبَتِكَ وَعَلى تُرْبَتِهِمْ اَللّهُمَّ لَقِّهِمْ بر ارواح ایشان و بر تربت تو و بر تربت ایشان خدایا ببار بر ایشان رَحْمَةً وَرِضْواناً وَرَوْحاً وَرَیْحاناً اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ یا اَبا رحمت و خوشنودى و روح و ریحانى سلام بر تو اى سرور من اى ابا عَبْدِاللّهِ یَا بْنَ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَیَا بْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ وَیَا بْنَ سَیِّدَةِ عبدالله اى فرزند خاتم پیمبران و اى فرزند آقاى اوصیاء و فرزند بانوى نِسآءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا شَهیدُ یَا بْنَ الشَّهیدِ یا اَخَ الشَّهیدِ زنان جهانیان سلام بر تو اى شهید (راه حق ) و اى پسر شهید و اى برادر شهید یا اَبَا الشُّهَدآءِ اَللّهُمَّ بَلِّغْهُ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ وَفى هذَا الْیَوْمِ و اى پدر شهیدان خدایا برسان به او از اجانب من در این ساعت و در این روز وَفى هذَا الْوَقْتِ وَفى كُلِّ وَقْتٍ تَحِیَّةً كَثیرَةً وَسَلاماً سَلامُ اللّهِ عَلَیْكَ و در این وقت و در هر وقت تحیتى زیاد و سلامى بسیار سلام خدا بر تو وَرَحْمَةُاللّهِ وَبَرَكاتُهُ یَابْنَ سَیِّدِالْعالَمینَ وَعَلَى الْمُسْتَشْهَدینَ مَعَكَ و رحمت خدا و بركاتش اى فرزند آقاى جهانیان و نیز بر شهید شدگان با تو سَلاماً مُتَّصِلاً مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ سلامى پیوسته به پیوستگى شب و روز سلام بر حسین بن عَلِىٍّ الشَّهیدِ السَّلامُ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ عَلَى على شهید (راه حق ) سلام بر على بن الحسین آن شهید (عالیقدر) سلام بر الْعَبّاسِ بْنِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ الشَّهیدِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ عباس فرزند امیرمؤ منان آن شهید (والا مقام ) سلام بر فرزندان شهید اَمِیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ اَلسَّلامُ عَلَى امیر مؤ منان سلام بر فرزندان شهید حسن سلام بر الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدآءِ مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ شهیدان از فرزندان حسین سلام بر شهیدان از فرزندان جعفر وَعَقیلٍ اَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مُسْتَشْهَدٍ مَعَهُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ صَلِّ و عقیل سلام بر هر شهیدى كه با ایشان بود از مؤ منان خدایا درود فرست عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَبَلِّغْهُمْ عَنّى تَحِیَّةً كَثیرَةً وَسَلاماً اَلسَّلامُ بر محمد و آل محمد و برسان به ایشان از جانب من تحیتى زیاد و سلامى بسیار سلام عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ اَحْسَنَ اللّهُ لَكَ الْعَزآءَ فى وَلَدِكِ الْحُسَیْنِ اَلسَّلامُ بر تو اى رسول خدا نیكو كند خداوند صبر تو را در سوگوارى فرزندت حسین سلام عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ اَحْسَنَ اللّهُ لَكِ الْعَزآءَ فى وَلَدِكِ الْحُسَیْنِ اَلسَّلامُ بر تو اى فاطمه نیكو كند خداوند صبر تو را در سوگوارى فرزندت حسین سلام عَلَیْكَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ اَحْسَنَ اللّهُ لَكَ الْعَزآءَ فِى وَلَدِكَ الْحُسَیْنِ بر تو اى امیرمؤ منان نیكو كند خدا صبر تو را در مصیبت فرزندت حسین اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ اَحْسَنَ اللّهُ لَكَ الْعَزآءَ فى اَخیكَ سلام بر تو اى ابا محمد حسن (مجتبى ) نیكو گرداند خدا صبر تو را در مصیبت برادرت الْحُسَیْنِ یا مَوْلاىَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ اَنَا ضَیْفُ اللّهِ وَضَیْفُكَ وَجارُ اللّهِ حسین اى مولاى من اى ابا عبداللّه من میهمان خدا و میهمان تواءم و در پناه خدا وَجارُكَ وَلِكُلِّ ضَیْفٍ وَجارٍ قِرىً وَقِراىَ فى هذَا الْوَقْتِ اَنْ تَسْئَلَ و پناه تواءم و براى هر میهمان و پناهنده اى حق پذیرایى است و پذیرایى من در این وقت این است كه از اللّهَ سُبْحانَهُ وَتَعالى اَنْ یَرْزُقَنى فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ اِنَّهُ سَمیعُ خداى سبحان بخواهى كه روزیم گرداند آزادى از آتش دوزخ را كه براستى او شنواى الدُّعآءِ قَریبٌ مُجیبٌ دعا و نزدیك و اجابت كننده است تبيان ... |
مختصري درباره حضرت معصومه سلام الله ....ان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان ه... |
مختصري درباره امام صادق عليه السلام ....ى بيرون كشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراى سست آنها را محكوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاكر ديصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف است . به وجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط آشفته و تاريك آن عصر ، كار هر كسى نبود ، فقط كسى شايسته اين مقام بزرگ بود كه مأموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانى شود ، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباط دهد ، حقايق علمى را از درياى بيكران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد . تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنين مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود كه با كنارهگيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست . زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم كوشيدند . در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه كينه و حسد ، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشهچينى از محضر امام ( ع ) بازدارد . بدين جهت منصور مدرسهاى در محله "كرخ" بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالك را - كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى اين مكتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد . دانشگسترى امام ( ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبيعى و ... آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى يا دستورهاى دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى رسيده است . بر خلاف ساير فرقهها كه بر مبناى عقيده و رأى و نظر خود مطالبى را كم يا زياد مىكردند ، فقه جعفرى توضيح و بيان همان اصول و فروعى بود كه در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيهتر از جعفرالصادق كسى را نديدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه كار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است . در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از بيانات امام ( ع ) كه در اثبات وجود خداوند حكيم است ، به يكى از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود كه در كتابى به نام "توحيد مفضل" هم اكنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب "اهليلجه" است نيز نكات حكمتآموز بسيارى دارد كه گوشهاى از درياى بيكران علم امام صادق ( ع ) است . براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم ، يكى شناختن آثار و كلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيتشدگان مكتبش . كلمات و آثار و احاديث زيادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است كه ما حتى قطرهاى از دريا را نمىتوانيم به دست دهيم مگر "نمى از يمى" . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بودهاند ، يكى از آنها "جابر بن حيان" است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشى مشغول بود كه به وسيله طرفداران بنى اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردى كرد . جابر يكى از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمى تأليفات زيادى دارد ، و در رسالههاى خود همه جا نقل مىكند كه ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث كرد . از اكتشافات او اسيد ازتيك ( تيزآب ) و تيزاب سلطانى و الكل است . وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده كه در كتابخانههاى برلين و پاريس ضبط است . حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65 سال بود . از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به "شيخ الائمه" موسوم است . حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت . پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم ( ع ) منتقل گرديد . ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وى قائلند . 4. خلق و خوى حضرت صادق ( ع ) حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در كليه صفات نيكو و سجاياى اخلاقى سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حكمت و علم وسيع و نفوذ كلام و قدرت بيان بود . با كمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مىداد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود كشاورزى مىكرد و مىفرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به كد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانوادهام را تأمين مىنمايم . ابن خلكان مىنويسد : امام صادق ( ع ) يكى از ائمه دوازدهگانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وى صادق مىگفتند كه هر چه مىگفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است كه گفته شود . مالك مىگويد : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير كرد ، نزديك بود از مركب بيفتد و هر چه مىخواست لبيك بگويد ، صدا در گلويش گير مىكرد . به او گفتم : اى پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويى لبيك ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت كنم و بگويم لبيك ، مىترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيك ولا سعديك . برگرفته از سايت شهيد آويني... |
....د يك ماه پيش از عمليات مشترك عراق و منافقين، تصريح كرده بود كه ارتش آزاديبخش ملي ايران به عنوان جزيي لاينفك از آرايش نظامي ارتش عراق است و هر گونه فعاليت نظامي آن، بدون اجازه فرماندهي عالي عراق قابل تصور است. در همين راستا، خبرگزاري رويتر به نقل از ديپلمات ها اعلام كرد، با توجه به گفتگوهاي صلح كه در مقر سازمان ملل در نيويورك ادامه دارد، ديپلمات ها گمان مي كنند كه بغداد از ارتش آزاديبخش ملي براي حفظ فشار نظامي بر تهران استفاده مي كند. در اين حال، تاثير و پيامدهاي استقرار منافقين در داخل عراق و همكاري آنها با ارتش عراق براي حمله به خاك ايران، مورد توجه تحليل گران قرار گرفت. راديو لندن در تحليلي گفت: حمله مجاهدين به هر منظوري كه انجام گرفته باشد، در ظاهر، تاثير مطلوبي در داخل ايران نداشته است. در اين تفسير همچنين تاكيد شده است: درباره مقاصد عراق براي حمايت از مجاهدين و حملات آنها به داخل ايران، نظريه هاي مختلفي وجود دارد كه قدرت نمايي در مقابل مجاهدان عراقي طرفدار ايران و نيز ايجاد پايگاهي براي نيروهاي مسعود رجوي در داخل ايران، از آن جمله است. به عقيده ناظران، اگر رسيدن به اهداف بالا در نظر بوده، توفيقي حاصل نشده است؛ زيرا شمار زيادي از مجاهدين در اين نبرد كشته شده اند. مفسر نشريه گاردين لندن نيز نوشت: طرفداران رجوي قادر نيستند احساس واقعي مردم ايران را درك كنند و نمي دانند كه ايرانيان با هرگونه افراطي گري از جمله از نوع منافقين، بيزارند. بزرگترين اشتباه رجوي، اين بوده است كه تشكيلاتش را كاملاً به دامان صدام انداخته و اكثر منتقدان رجوي مي گويند اين كار خودكشي سياسي است. ديويد هرست در پايان مقاله خود آورده است: با اين اقدام، روحيه ايران دوباره زنده شد و به جاي اين كه باعث از هم پاشيدگي دروني ايران شود، به تحكيم آن كمك كرد. تاميز مالي نيز نوشت: مجاهدين در داخل ايران، از حمايت گسترده اي برخوردار نيستند. برتري ايران در صحنه نظامي كه موجب عقيم ماندن طرح مشترك عراق و منافقين شده بود، موضع سياسي اين كشور را كه در حال مذاكره با دبيركل سازمان ملل بود، تقويت كرد. بر پايه همين ملاحظه كلي، فرمانده عالي جنگ (آقاي هاشمي رفسنجاني) در خطبه هاي نماز جمعه تهران گفت: اگر عراق به تجاوزات خود ادامه دهد، شاهد پاسخ ما در ميدان جنگ خواهد بود. آمريكايي ها كه از تحركات عراق و منافقين عليه ايران ناخشنود بودند، همراه با اعضاي داخلي ديگر شوراي امنيت و عربستان سعودي، عراق را تحت فشار قرار داده و از كشورهاي عربي نيز خواستند به عراق در خصوص پيشروي غيرقابل اداره منافقين هشدار دهند. در اين حال، چارلز ردمن ، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در موضع گيري آشكاري گفت: ارتش آزاديبخش ملي ايران مستقر در عراق، با پشتيباني عراق عمل مي كند و در پي سرنگون ساختن از طريق زور است. وي تاكيد كرد: آمريكا از گروه هايي كه در پي سرنگون ساختن دولت ايران از طريق زور هستند، حمايت نمي كند. بعدها، استالين در نامه اي به پيشه وري در توجيه علت عقب نشيني نيروهاي شوروي از آذربايجان ايران، از آن به عنوان تاكتيك هاي لنين ياد كرد. استالين در اين نامه آورده است: ايران درگير جنگ با يك دشمن خارجي نيست كه يك ناكامي نظامي بتواند محافل انقلابي ايران را تضعيف كند. نتيجه آنكه در ايران وضعيتي وجود ندارد كه بتواند با تاكتيك هاي لنين در 1905 و 1917 ميلادي تطابق داشته باشد. تلاش نيروهاي عراقي در آستانه اشغال مجدد خرمشهر، پيام امام به سپاه و واكنش مردم نسبت به اين رخدادها كه حضور در صحنه هاي جنگ را در پي داشت، وضعيتي همانند روزهاي آغاز جنگ به وجود آورد؛ چنان كه آقاي هاشمي در ترسيم وضعيت داخلي كشور و روحيه نيروهاي داوطلب گفت: بوي نشاط و جهاد در همه جا به مشام مي رسد. فرمانده عالي جنگ نيز در اين زمينه گفت: تا به حال مظلومانه دفاع مي كرديم؛ اما متهم بوديم كه جنگ طلبيم و صلح را نمي خواهيم، هيچ كس توجهي نمي كرد كه ملت ما مي گويد، تا پيروزي مي جنگيم، يعني تا پيروزي در گرفتن حقمان و نه در گرفتن زمين ديگران. ما الان مواضع صلح طلب و صاحب حق را داريم و در دنيا صدام متجاوز، ناحق و انعطاف ناپذير است. رسانه هاي خارجي و تحليل گران غربي نيز تغيير اوضاع اخلي و افكار عمومي در ايران را مورد تاكيد قرار دادند و راديو لندن در اين باره گفت: ايران، موضع دولت اسلامي را در برابر افكار عمومي تقويت كرده است. در ايران، بار ديگر حالتي شبيه به پاييز 1980 (1359) زمان نخستين حمله عراق به خاك ايران، زنده شده است. ... موج تازه هجوم هاي عراق، ماشين جنگي را توان تازه اي بخشيده است و فعاليت هاي بسيج، مردم را براي جنگ احيا كرده است. هانس هايتوكوبيتس تحليل گر انستيتوي بين المللي مطالعات استراتژيك لندن، با تغيير روند تبليغات در رسانه هاي غربي تاكيد كرد: ايرانيان در مطبوعات غربي، پيروزي تبليغاتي قابل ملاحظه اي به دست آورده اند ... و مطبوعات غربي بر ضد عراق چرخش كرده اند. بعدها يكي از نظاميان ارتش عراق طي تحليلي در روزنامه السفير در مورد نتايج استراتژيك عراق نوشت: هنگامي كه نيروهاي ايراني با آتش بس موافقت كردند، رهبري عراق ابتكار عمل را در دست داشت و در يك اشتباه استراتژيك بزرگ افتاد و شديداً به ايران حمله كرد؛ به خصوص در منطقه خوزستان، به نزديكي هاي اهواز كه رسيد، ناگهان تغييري در ايران مشاهده شد و ايراني كه از كمبود نيروهاي داوطلب رنج مي برد، ناگهان حركت خروشان ملي را كه ديد شور و شوقي در محافل مردمي ايران ايجاد كرد. تاريخ پيدايش سازمان مجاهدين خلق (منافقين) سازمان مجاهدين خلق ايران(منافقين) در شهريور ماه سال 1344 توسط محمد حنيف نژاد و سعيد محسن و اصغر بديع زادگان تاسيس شد. بنيانگذاران اين سازمان كه از جوانان مسلمان و از اعضاي نهضت آزادي بودند، پس از قيام 15/3/1342 متاثر از تحولي كه آن قيام در جامعه ايجاد كرده بود و با تصور ناموفق بودن قيام مردمي، مشي مسلحانه را بر روش سياسي نهضت آزادي و شيوه انقلاب مردمي امام خميني(س) ترجيح دادند و سازماني تحت نام سازمان آزادي بخش ايران و بعدها در سال 1350 به عنوان سازمان مجاهدين خلق ايران را پايه گذاري كردند. اين سازمان با توجه به برداشت ... |
.... دهم هجری به آنجا توجّه کردند و عده ای از صحابه بتدریج خارها و ریشه های درختان موجود در بقیع را کندند و آنجا را آرامگاه خصوصی خود و خانواده خود قرار دادند و بعضی دیگر از صحابه در منازل متصل به بقیع دفن گردید که با گسترش بقیع، جزء آن گردیده است و به تناسب جایگاه و انتسابشان با پیامبرالهی در یک نقطه معین و در کنار هم دفن شده اند مثلاً قبور ائمه چهارگانه با قبرعباس عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد در یک نقطه و همه یا عده ای ازهمسران پیامبر در نقطه ای و رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر اکرم در کنار هم که مجموع این بخش بنام «مقابر بنی هاشم» معروف گردیده است. مطلب دوم اینکه: خانه ها و منازل مدینه تا بقیع امتداد داشته و بقیع از طرف غرب در پشت منازل مدینه قرار داشت و کوچه های متعددی این منازل را به همدیگر وصل می نمود و به محل بقیع منتهی می گردید.(10) قبور ائمه أربعه در تاریخ است که :«دُفن العباس ابن عبد المطلب عند قبر فاطمه بنت أسد بن هاشم فی اول مقابر بنی هاشم الّتی فی دار عقیل»(11 ) یعنی:عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بنی هاشم و در داخل خانه عقیل در کنار قبر فاطمه بنت أسد دفن شده است . صاحب «تاریخ المدینه» و صاحب«عمدة الاخبار» می نویسند: وقتی که از دفن امام حسن مجتبی در کنار قبر جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) جلوگیری بعمل آمد امام حسین (علیه السلام) طبق وصیت برادرش او را در کنار مقبره بنی هاشم و در کنار قبر فاطمه بنت أسد دفن فرمود.( 12 ) بعدها اجساد مطهر سه امام دیگرـ علی بن الحسین زین العابدین و ابو جعفر محمد بن علی الباقر و ابو عبدالله جعفر بن محمد الصادق (علیهم السلام) ـ در این مدفن آرمیدند تا جایی که امام المشککین فخر رازی که از بزرگان علمای اهل سنت است در کتاب خود می آورد :«یُستحب أن یَزور قبر الحسین بن علی و فیه أیضاً علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم»( 13 )یعنی :مستحب است زیارت قبر حسن بن علی وهمچنین در آنجا است قبر علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد که خدای تعالی از ایشان راضی باشد. ذکر این چند نمونه از تواریخ ،نشانگر آن است که بدن فاطمه بنت أسد و عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در محوطه باز و بدون دیوار و سقف دفن نشده اند بلکه از ابتدا در خانه عقیل بن ابیطالب ودر زیر سقف به خاک سپرده شده اند آنگاه بعد از ایشان،اجساد پاک و مطهر جان جانان و قبله دل عارفان ،آن چهار دردانه غریب به آنان پیوستند. حال سئوال اینجاست که با وجود بقیع ،چرا پیکرعده ای ازاقوام وفرزندان رسول خدا( صلی الله علیه وآله وسلم ) درخارج این آرامگاه عمومی ودرخانه خصوصی گردیده اند. پاسخ این سئوال برای کسانی که با تاریخ مدینه آشنا هستند واضح وآشکار است چرا که آن روزها دفن شدن افراد متشخص و مورد احترام ،بجای گورستان عمومی در داخل منازل و توجه به آرامگاههای خصوصی بیش از آنچه امروز در دنیا مرسوم است ،معمول و رایج بوده است،بعنوان مثال می توان از دفن شدن عبدالله پدر گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه نابغه و رافع بن مالک (14)، انصاری بزرگوار و از صحابه و یاران با وفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از شهادت در جنگ أحد و انتقال به مدینه در خانه آل نوفل دفن گردید ، و همچنین دفن شدن خلیفه أول و دوم در داخل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیشنهاد امام مجتبی (علیه السلام) در این راستا از همین نمونه ها است، أساساً هم دفن شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در داخل بیت و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بی سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار ،یک عمل عادی و طبیعی به حساب می آمد. جایگاه دعای رسول خدا در خانه عقیل گفته شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در اوقات مختلف در کنار بقیع قرار می گرفت و در آنجا به مناجات می پرداخت وبراهل بقیع دعا واز خداوند متعال برای آنان استغفار و استرحام می نمود و گاهی نیمه های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می نمود. در روایت است که:عن خالد بن عوسجه:«کنت أدعو لیلة الی دار عقیل بن أبی طالب الّتی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد (علیهماالسلام) یُریدُ العریض معه أهله فقال لی أَعَنْ أثر وقفت هاهنا؟ قلت :لا. قال:هذا موقف نبی الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باللیل اذا جاء لیستغفرلأهل البقیع»( 15 ). خالد بن عوسجه می گوید :«شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل که در جنب در این خانه قرارگرفته است،دعا می کردم جعفر بن محمد (علیهما السلام) که به همراه خانواده اش عازم عُریض بود، مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم:نه، فرمود:اینجا جایگاه دعای رسول خداست،شب هنگام که برای استغفار أهل بقیع می آمد در اینجا توقف می نمود.» أخبار غیبی رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) با توجّه به آیه مبارکه: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی»( 16 ) تمام فرمایشات و أعمال حضرت رسول ،مؤیّد به تأییدات الهی است و در این زمینه برای برپایی دین و برافراشته شدن پرچم حق و حقیقت از تمام امکانات موجود استفاده کرده اند چه با أعمال خارق العاده که قبل از بعثت بروز می دادند تا زمینه را برای پذیرش مردم آماده سازند که ازآن به «إرهاص» تعبیر می شود.( 17 ) و چه بعد از بعثت با بیان حقیقت که گاهی نیز با معجزه همراه بود حجّت را بر مردم تمام می فرمودند،همچنان که در ماجرای غدیر خم هنگام بازگشت ازحجة الوداع همه حُجّاج را دراین محل جمع کرده بعد از بجا آوردن نمازدر ضمن خطبه ای مهم فرمودند:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه»( 18 ) و به این ترتیب مسأله جانشینی آقا علی (علیه السلام) راعلیرغم اینکه بارها در فرصتهای مناسب مطرح کرده بودند در آن جمع عظیم حُجّاج به زیباترین شکل بیان داشتند،و یا در هنگام نزول آیه تطهیر که دلیل عصمت أهل بیت بود علاوه بر بیان آن در موقع نزول ،حدود 9 ماه درأوقات نماز وقتی که مردم منتظر پیامبراکرم بودند تا ایشان تشریف بیاورند و نماز را اقامه فرمایند ایشان در جلوی در خانه آقا علی (علیه السلام) که به مسجد باز می شد می ایستادند و می فرمودند:«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته أهل البیت انّما یُِرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا»( 19 ). البته موضوعات و حوادث مهم دیگر نیزکه جزء اصول اسلام نبوده است از چشمان تیز و حقیقت بین آن حضرت به دور نمانده و وقوع آنها را پیشاپیش به اطّلاع مسلمانان می رسانیدند که این نوع حوادث در اصطلاح محدّثین (ملاحم) و خبر دادن از این حوادث،أخبار غیبی و پیشگویی نامیده می شود،لازم به ذکر است که گاهی به خود این نوع أخبار« ملاحم» اطلاق می گردد.(20) فلذا می توان چنین استنباط و اظهار نظر کرد که حضورمستمرّ رسول خدا در مقابل در خانه عقیل بن أبی طالب از همان ملاحم و پیشگویی ها است که آن حضرت می خواسته عملاً اهمیّت این خانه را که در آینده نزدیک به آرامگاه چهار تن از أوصیای الهی و مدفن چهار تن از فرزندان و أهل بیت پیامبرمبدل خواهد گردید بیان ک... |
.... جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش , فـرا مـى رسيد .امـام خمينـى خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند. ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود. برگرفته از بيتوته... |
....س و مسجد به سختى به جنبش درآمد. سپس لحظهاى سكوت كرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساكت شد و جوش و خروش ایشان آرام یافت، آنگاه كلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود و درود بر رسول خدا فرستاد، در اینجا دوباره صداى گریه مردم برخاست، وقتى سكوت برقرار شد، كلام خویش را دنبال كرد و فرمود: اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها. وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَكُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُۆْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ كَیْفِیَّتُهُ. اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَىْءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوینِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ ... |
.... ستایش بوده و مردمان این سرزمین در حفظ و پاكیزگی آن كوشیده اند. در اهمیت محیط زیست، همین بس كه در سلامت، توسعه و آرامش جامعه نقش گسترده و اساسی دارد و آن قدر این نقش گسترده است كه تمامی ابعاد زندگی انسان را در برمی گیرد. زندگی انسان چنان وابسته به محیط زیست است كه حذف آن به هیچ وجه قابل تصور نیست چرا كه در وهله نخست به حذف انسان و حیات بشری منجر می شود. در واقع باید توجه داشت كه محیط زیست می تواند بدون انسان ها زنده بماند، اما انسان ها بدون محیط زیست نمی توانند زنده باشند. در جوامعی كه حافظ محیط زیست هستند، این تلقی كه انسان ها بدون محیط زیست هیچ اند، باوری عمومی است. انسان ها با وجود پیشرفت های فوق العاده امروزی شان مدیون محیط زیست اند و چه بسا كه با بحث های فلسفی، چه با بحث های پزشكی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی این وابستگی به محیط زیست فزون تر نیز می شود. شاید بتوان گفت كه حفظ محیط زیست، ضروری ترین وظیفه انسان هاست چراكه به اندازه زندگی انسان ها اهمیت دارد. اما صحبت از محیط زیست در بسیاری موارد دردناك است، از این بابت كه انسان ها چه فجایعی بر سر این موجود ناتوان آورده اند. موجود ناتوان نامیدن محیط زیست، شاید علمی و مناسب نباشد اما واقعیت این است كه طی سال ها، محیط زیست با بیرحمی و شقاوت كامل مورد ظلم قرار گرفته و نتوانسته چنان كه باید از خود محافظت كند. اندیشه ورزی در زندگی و نه تنها زندگی كردن و لذت بردن، اگر محور قرار گیرد، حفظ محیط زیست در عالی ترین جایگاه اندیشه انسانی قرار می گیرد. عدم توجه به ارزش های زیست محیطی و تنوع زیستی، افزایش جمعیت و پیامدهای شهرنشینی و صنعتی شدن بدون برنامه، مصرف بیش از حد مواد شیمیایی، ضعف قوانین و عدم هماهنگی و نظارت كافی در مدیریت و بهره برداری خارج از ضوابط زیست محیطی از جمله تهدیدهای مهم تنوع زیستی در جهان است كه ایران نیز از آن جدا نیست. براساس آخرین تحقیق سازمان ملل كه در قالب گزارشی با عنوان زیست محیط ها، رفاه انسانها و ایجاد تنوع زیستی منتشر شده است، صدمه ای كه انسان ها در 50 سال گذشته بر تنوع منابع بیولوژیك جهان وارد كردهاند، از هر زمان دیگری در طول تاریخ بیشتر بوده است. اگر این روند متوقف نشود، انسانها منافع اساسی را در جهان از دست خواهند داد. گره زدن سبزه به نیت باز شدن گره دشواری ها و برآورده شدن آرزوها، از دیگر رسوم این روز است. در حال حاضر می توان این منافع را به خدمات زیست محیطی تعبیر نمود به طوری كه هر انسانی برای برخورداری از زندگی ایمن، به طبیعت وابسته است. در حدود 3/5 میلیارد نفر در سراسر جهان برای گذران زندگی و تامین غذا به دریاها، اقیانوسها و طبیعت اطراف خود وابسته اند و در حالی كه به دلیل تغییرات اعمال شده از سوی بشر طی سال های اخیر، در برخی از مناطق میزان ذخایر آبزیان تا 9 درصد نیز كاهش یافته است، هنوز حدود 70 درصد جمعیت جهان از منابع بیولوژیك سنتی حاصل از طبیعت استفاده می كنند كه این نشانگر اهمیت چرخه های طبیعی در زندگی انسان های قرن 21 است. به اعتقاد وحید اسلام زاده كارشناس مسایل زیست محیطی و ... |
داستان ازدواج ام البنین با امام علی(ع) از زبان همسر حضرت عباس ....ح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه امالبنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمیگوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بیترس از ملامت و سرزنش، میتوانی ساعتها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی. وقتی همسرم عباس، با لبخند از سختگیریهای مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمیتوانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بینقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبتهایی از این دست را ترفند... |
....از نهالی را که کاشتی درختان تنومندی شدند که امروزه تمام خاک تو در زیر سایه عظمت و سربلندی آنها در لذت و استراحت آرامش آرام گیرند.ای روستای من ای دهکدۀ من آنچه را به ما آموختی هرگز به تو خیانت نخواهیم کرد،آن وظیفۀ سنگین و خطیری را که در گردن ما نهادی همۀ فرامین تو را انجام دادیم. آنچه در توان داشتیم برای ایران تو تقدیم کردیم و هرگز فخر و تکبری نکردیم ما به خاطر وفاداری با تو جنگیدیم چون این شجاعت و شهامت دلیری را ما،در دشتهای تو آموختیم. ای روستای کوچک من تو متانت،وقار،صبرو استقامت را به ما آموختی تا هرگز در مقابل زخمها و سختیها کمر خم نکنیم گردن کج نکنیم چون سایه تو بر سر ما است،تا زمانی که نام پرآوازۀ تو را داریم هرگز گزندی به ما نخواهد رسید. ای فرزندان شهاب الدین، ای قهرمانان،ای دلاوران،هر قوم وطنی با شنیدن نام کشور وطن وزادگاه خود احساس سربلندی وغرور وافتخار می کند.همه آب وخاک میهن وطن خویش را ناموس شرف غیرت تعصب خود می دانند وهمین غرور تعصب وابستگی غیرت وجدان و... |
مختصري درباره حضرت زهرا سلام الله ....ناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا. مادر و پدر همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند. ولادت فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند." اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است. مکارم اخلاق سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره مینماییم. اما دوباره تأکید میکنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است. 1- از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر میبردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردنبندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب میشد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردنبند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردنبند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردنبند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غ... |
....ظف است حداکثر قبل از اتمام مدت، دهیار جدید را انتخاب و جهت صدور حکم به بخشدار معرفی نماید. 4 عزل دهیار با اکثریت آرای اعضای شورا با رعایت آیین نامه ها و مقررات مربوط. 5 عدم حضور در محل خدمت بیشتر از پانزده روز بدون کسب مجوز از رییس شورا یا نداشتن عذر موجه به تشخیص شورا. ماده 3- کارکنان دولت، سازمان ها و موسسات وابسته به دولت، موسسات عمومی غیردولتی و دولتی و سازمان های وابسته به آن هامی توانند به عنوان مامور به خدمت در سمت دهیار انجام وظیفه نمایند و پس از خاتمه دوره خدمت با رعایت مقررات استخدامی مربوط به سازمان محل خدمت اولیه خود بازگردند و مدت مامویت آن ها جزء سوابق خدمتی مرتبط آنان محسوب می شود؛ چنانچه دهیار از بین مستخدمان وزارتخانه ها یا موسسات یاد شده انتخاب نشده باشد پس از برکناری یا خاتمه دوره قانونی یا استعفای او، دهیاری، وزارت کشور و سایر مراجع ذی ربط در قبال او هیچ گونه تعهد استخدامی نخواهند داشت. تبصره 2- هرگاه یکی از کارمندان وزارتخانه ها و موسسات دولتی موضوع این ماده برای تصدی دهیاری انتخاب شود و خود او راضی باشد، اداره متبوع کارمند مکلف است با ماموریت او موافقت کند. تبصره 1- دهیار می تواند همزمان با تصدی مسئولیت دهیاری به فعالیت آموزشی خود نیز ادامه دهد. ماده 3- در فاصله بین برکناری دهیار یا استعفا یا خاتمه خدمت او، تا انتخاب دهیار جدید که نباید بیش از سه ماه به طول انجامد، یکی از کارکنان دهیاری به انتخاب شورا به عنوان سرپرست دهیاری انجام وظیفه می نماید. ماده 9- دهیار در زمان تصدی خود، نمی تواند رییس یا عضو هیات مدیره یا مدیر عامل شرکت ها و موسساتی باشد که تمام یا قسمتی از حوایج عمومی حوزه دهیاری را تامین می نماید. همچنین دهیار حق ندارد در معاملات و قراردادهایی که یک طرف آن دهیاری است به طور مستقیم ذی سهم یا ذی نفع باشد. فصل دوم وظایف ماده 21 - وظایف تفصیلی دهیار و دهیاری جهت اداره و حفظ توسعه پایدار روستا بر اساس قانون شوراها و با رعایت قوانین و مقررات مربوط به شرح زیر است: 2 بهبود وضع زیست محیطی روستا. 1 کمک به شورا در خصوص بررسی و شناخت کمبودها، نیازها و نارسایی های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و امور رفاهی روستا و تهیه طرح ها و پیشنهادهای اصلاحی و عملی در زمینه های یاد شده و ارائه آن به مسئولان ذی ربط جهت اطلاع و برنامه ریزی و اقدام لازم. 8 تشویق و ترغیب روستاییان به انجام اقدامات لازم در جهت رعایت سیاست های دولت. 4 مشا... |
....ت (به دين الهى)، أَلسَّلامُ عَلَيْك َ وَ عَلَى الْمَلآئِكَةِ الْمُضاجِعينَ، سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ، سلام بر آن كشته مظلوم، أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ، سلام بر برادرِ مسمومش، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ، سلام بر على اكبر، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ، سلام بر آن شير خوارِ كوچـك، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ، سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ، سلام بر آن خانواده اى كه نزديك (و همراه سَروَرشان) بودند، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ، سلام بر آن به خاك افتادگان در بيابان ها، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ، سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ، سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون كفن، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ، سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خويش براى خدا) و شكيبا، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، سلام بر آن مظلومِ بى ياور، أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ، سلام بر آن جاى گرفته در خاكِ پاك، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ، سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ، سلام بر آن كسى كه ربّ جليل او را پاك و مطهّر گردانيد، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ، سلام بر آن كسى كه جبرئيل به او مباهات مى نمود، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ، سلام بر آن كسى كه ميكائيل در گهواره با او تكلّم مى نمود، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ، سلام بر آن كسى كه عهد و پيمانش شكسته شد، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ، سلام بر آن كسى كه پرده حُرمَتش دريده شد، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، سلام برآن كسى كه خونش به ظلم ريخته شد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، سلام برآنكه با خونِ زخم هايش شست و شو داده شد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ سلام بر آنكه از جام هاى نيزه ها جرعه نوشيد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، سلام بر آن مظلومى كه خونش مباح گرديد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، سلام بر آنكه در ملأ عام سرش بريده شد، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، سلام بر آنكه اهل قريه ها دفنش نمودند، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ، سلام بر آنكه شاهرَگش بريده شد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين، سلام بر آن مدافعِ بى ياور، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ، سلام بر آن گونه خاك آلوده، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ، سلام بر آن بدنِ جامه به غنیمت رفته ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ، سلام بر آن دندان هایی که با چوب خیزران زده شده ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، سلام برآن سرِ بالاى نيزه رفته، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عريانى كه در بيابان ها(ىِ كربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند، أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك َ ، الْحافّينَ بِتُرْبَتِك َ، الطّـآئِفينَ بِعَرْصَتِك َ ، الْوارِدينَ لِزِيارَتِك َ ، سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى كه بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى كِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع كرده اند، و در آستانِ تو طواف مى كنند، و براى زيارت تو وارد مى شوند، أَلسَّلامُ عَلَيْك َ فَإِنّي قَصَدْتُ إِلَيْك َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَيْك َ، سلام برتو من به سوى تو رو آورده ام، وبه رستگارى درپيشگاه تو اميد بسته ام، أَلسَّلامُ عَلَيْك َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِك َ ، الْمُخْلِصِ في وَِلايَـتِك َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِك َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـك َ ، سلام بر تو سلامِ آن كسى كه به حُرمتِ تو آشناست، و در ولايت و دوستىِ تو مُخلص و بى ريا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و از دشمنانت بيزار است، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِك َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِكْرِك َ مَسْفُوحٌ ، سلام كسيكه قلبش ازمصيبت تو جريحه دار، و اشكش به هنگام يادتو جارى است، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزينِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَكينِ ، سلام كسيكه دردناك وغمگين وشيفته وفروتن است، سَلامَ مَنْ لَوْ كانَ مَعَكَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاك َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّيُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَكَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَيْنَ يَدَيْك َ ، وَ نَصَرَك َ عَلى مَنْ بَغى عَلَيْك َ ، وَ فَداك َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِك َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِك َ وِقآءٌ ، سلام كسيكه اگر باتو در كربلاء مى بود، باجانش (دربرابرِ) تيزىِ شمشيرها از تو محافظت مى نمود ، و نيمه جانش رابه خاطر تو بدست مرگ مى سپرد، و درركاب تو جهاد ميكرد، و تو را برعليه ستمكاران يارى داده،جان وتن ومال وفرزندش رافداى تو مى نمود، وجانش فداى جان تو، وخانواده اش سپربلاىِ اهل بيت تومى بود، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَني عَنْ نَصْرِك َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حارَبَك َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَك َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّك َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْكِيَنَّ لَك َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَةً عَلَيْك َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاك َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِكْتِيابِ ، اگرچه زمانه مرابه تأخير انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازيارىِ تو بازداشت، و نبودم تاباآنانكه باتو جنگيدند بجنگم، و با كسانيكه با تو اظهار دشمنى كردند خصومت نمايم، (درعوض) صبح و شام برتو مويِه ميكنم، و به جاى اشك براى تو خون گريه ميكنم، ازروى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصيبت هائى كه بر تو وارد شد، تاجائى كه از فرط اندوهِ مصيبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم، أَشْهَدُ أَ نَّك َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوةَ ، وَ اتَيْتَ الزَّكوةَ ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَيْتَهُ، وَ تَمَسَّكْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَيْتَهُ، وَ خَشيتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ، گواهى ميدهم كه تو نماز رابپاداشتى، وزكات دادى، وامربه معروف كردى، واز منكر وعداوت نَهى نمودى، واطاعتِ خداكردى ونافرمانى وى ننمودى، وبه خدا و ريسمان اوچنگ زدى تا وى را راضى نمودى، و از وى درخوف و خشيَت بوده نظاره گر ِاو بودى، و او را اجابت نمودى، و سنّتهاى نيكو بوجود آوردى، و آتشهاى فتنه را خاموش نمودى، و دعوت به هدايت و استقامت كردى، و راههاى صواب و حقّ را روشن و واضح گرداندى، و در راه خدا بحقّ جهاد نمودى، وَ كُنْتَ للهِِ طآئِعاً ، وَ لِجَدِّك َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ تابِعاً ، وَ لِقَوْلِ أَبـيك َ سامِعاً ، وَ إِلى وَصِيَّةِ أَخيك َ مُسارِعاً ، وفرمانبردارِخداوند، و پيرو جدّت محمّدبن عبدالله بودى، ... |