وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین => 
      Home       Gallery        Search         Contact Us امروز جمعه 10/فروردين/1403

 
 
 

 

  ولادت حضرت زینب ...
  دومین دیدار تیم ...
  برگزاري شب وفات ...
  چین: شبکه های ...
  سومین شناور دریای ...
  ارائه دستگاه هوشمند ...
  گناه کساني که ...
  اوباما با خودکار ...
  فرماندار نكا درهمايش ...
  درباره روستای شهاب ...

 

 
فاضل صدقی

 

  درباره روستای شهاب ...

اوباما با خودکار ...

فرماندار نكا درهمايش ...

ارائه دستگاه هوشمند ...

سومین شناور دریای ...

چین: شبکه های ...

گناه کساني که ...


 

  هیج مطلبی ثبت نشد
 

 

RSS 2.0

 


:نوع مرورگر
claudebot

: زبان سیستم عامل
English

آی پی :
44.197.108.187

 



به وب سایت رسمی دهیاری روستای شهاب الدین خوش آمدید

  به اطلاع شما دوستان ، همشهريان و بازديدكنندگان محترم مي رسانيم كه در جهت بهبود و هرچه نزديكتر شدن همكاري  بين دهياري و اهالي محترم روستاي شهاب الدین،‌ وب سايت دهياري اين روستا راه اندازی شد . به ياري خداوند متعال دهياري در نظر دارد گزارش عملكرد هاي خود را از طريق اين سايت به استحضار مردم محترم روستا رسانده ، و از همين طريق هم منتظر هرگونه انتقاد يا پيشنهاد سازنده شما جهت بهبود كارايي دهياري هستيم ...

برای دیدن بهتر این سایت پیشنهاد می کنیم آخرین نسخه مرورگر موزیلا فایرفاکس را دانلود کنید

با آرزوي توفيق روزافزون براي همه هموطنان عزيز


 تحمل    جستجوی شما در مجموع 16 نتیجه داشت که در 2 صفحه قابل رویت است در هر صفحه 15 نتیجه

جستجو این کلمه در گوگل


دلنوشته جوانان روستاي شهاب الدين

....مراد علي سليمي ، علي اكبر نوروزي ، رجبعلي ميرزاپور ، شكراله فردوسي ، قاسم خادمي ، محمد حسن اسدي و گمنام نام آور تحمل خواهيم كرد و راهت را در دفاع از حريم اهل بيت ادامه خواهيم داد.  ...


درگذشت مرحوم کربلایی نورمحمد ابراهیم دخت

....ین ضایع را به فرزتدانش تسلیت عرض میکنیم  روحش شاد ...


ورود ازادگان

....ومتر، با دشمنان خود رو به رو شود و مشکلات و مصائب را با صبر و بردباری به منظور پیشرفت، ترقی و عظمت ایران اسلامی تحمل نماید. :( مقام معظم رهبری درباره آزادگان می فرمایند( ٤ یکی از چیزهایی که شما را، دل هایتان را زنده نگه می داشت، پرامید نگه می داشت، یاد آن ... » چهره و روحیه ی پر صلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری «. را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می شود فهمید مسأله اسارت طولانی این ملت به نوبه خود امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به » انجام رسانده و اسرای ما همانند ملت ایران از خود آزاد مردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازی به وطن بازگشتند... . ورود آزادگان سرافراز به ایران اسلامي ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ 3 ... شما در دوران اسارت ، شرایط سختی را گذراندید ، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابر دشمن «. شدید ( تشکیل ستاد رسیدگی به امور آزادگان( ٥ ستاد رسیدگی به امور آزادگان در ٢٢ مرداد ١٣٦٩ ، بر اساس قانون حمایت از آزادگان مصوب ١٣٦٨ مجلس تشکیل شد ، و در نخستین گام با تبادل انبوه اسرا مواجه گردید و بر اساس /٩/١٣ همان قانون و با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه ها ، مسئولیت این کار عظیم را به دوش گرفت و تبادل بیش از ٤٠٠٠٠ آزاده و به همین تعداد اسیر عراقی را انجام داد. این ستاد با الهام از رهنمودهای مقام معظم رهبری بیش از ٢٧٠ واحد ستادی در سراسر کشور تشیکل داد و ارائه خدمات به آزادگان سرافراز را در زمینه های گوناگون آغاز نمود و در زمینه اشتغال توانست نزدك به ٩٦ % ( بیش از ٣٦ هزار نفر) از آزادگان را در دستگاههای دولتی وغیر دولتی مشغول به کار کند. در زمینه تحصیل تا سال ١٣٧٥ ، بیش از ٥٣٠٠ نفر از آزادگان موفق به راهیابی و تحصیل در مؤسسات عالی کشور شدند که از این عده ٣٦٥ نفر در رشته پزشکی و دندانپزشکی و داروسازی و ٤٠٦ نفر دررشته های مهندسی و سایر رشته ها پذیرفته شده اند. ٧٤ منبع: سایت پایداري__...


مختصري درباره امام صادق عليه السلام

....sp;او روزى‌ به‌ حضرت‌ عرض‌ كرد مطالبى‌ از اسرار به‌ من‌ گفته‌اى‌ كه‌ سينه‌ام‌ تاب‌ تحمل‌ آن‌ را ندارد و محرمى‌ ندارم‌ تا به‌ او بگويم‌ و نزديك‌ است‌ ديوانه‌ شوم‌ . امام‌ فرمود : به‌ كوه‌ و صحرا برو و چاهى‌ بكن‌ و سر در دهانه‌ چاه‌ بگذار و در خلوت‌ چاه‌ بگو : حدثنى‌ محمد بن‌ على‌ بكذا وكذا ... ، ( يعنى‌ امام‌ باقر ( ع‌ ) به‌ من‌ فلان‌ مطلب‌ را گفت‌ ، يا روايت‌ كرد ) . آرى‌ ، شيعه‌ مى‌رفت‌ كه‌ نابود شود ، يعنى‌ اسلام‌ راستين‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآيد ، و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنى‌ اميه‌اى‌ يا بنى‌ عباسى‌ خودنمايى‌ كند . در چنين‌ شرايط دشوارى‌ ، امام‌ دامن‌ همت‌ به‌ كمر زد و به‌ احيا و بازسازى‌ معارف‌ اسلامى‌ پرداخت‌ و مكتب‌ علمى‌ عظيمى‌ به‌ وجود آورد كه‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌ ، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌ ، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌هاى‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند ، و اينان‌ در سراسر كشور پهناور اسلامى‌ آن‌ روز پخش‌ شدند . هر يك‌ از اينان‌ از طرفى‌ خود ، بازگوكننده‌ منطق‌ امام‌ كه‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار ميراث‌ دينى‌ و علمى‌ و نگهدارنده‌ تشيع‌ راستين‌ بودند ، و از طرف‌ ديگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افكار ضد اسلامى‌ و ويرانگر در ميان‌ مسلمانان‌ نيز بودند . تأسيس‌ چنين‌ مكتب‌ فكرى‌ و اين‌ سان‌ نوسازى‌ و احياگرى‌ تعليمات‌ اسلامى‌ ، سبب‌ شد كه‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) به‌ عنوان‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ ( تشيع‌ ) مشهور گردد . ليكن‌ طولى‌ نكشيد كه‌ بنى‌ عباس‌ پس‌ از تحكيم‌ پايه‌هاى‌ حكومت‌ و نفوذ خود ، همان‌ شيوه‌ ستم‌ و فشار بنى‌ اميه‌ را پيش‌ گرفتند و حتى‌ از آنان‌ هم‌ گوى‌ سبقت‌ را ربودند. . امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) كه‌ همواره‌ مبارزى‌ نستوه‌ و خستگى‌ناپذير و انقلابيى‌ بنيادى‌ در ميدان‌ فكر و عمل‌ بوده‌ ، كارى‌ كه‌ امام‌ حسين‌ ( ع‌ ) به‌ صورت‌ قيام‌ خونين‌ انجام‌ داد ، وى‌ قيام‌ خود را در لباس‌ تدريس‌ و تأسيس‌ مكتب‌ و انسان‌ سازى‌ انجام‌ داد و جهادى‌ راستين‌ كرد . 3. جنبش‌ علمى‌ اختلافات‌ سياسى‌ بين‌ امويان‌ و عباسيان‌ و تقسيم‌ شدن‌ اسلام‌ به‌ فرقه‌هاى‌ مختلف‌و ظ‌هور عقايد مادى‌ و نفوذ فلسفه‌ يونان‌ در كشورهاى‌ اسلامى‌ ، موجب‌ پيدايش‌ يك‌ نهضت‌ علمى‌ گرديد . نهضتى‌ كه‌ پايه‌هاى‌ آن‌ بر حقايق‌ مسلم‌ استوار بود . چنين‌ نهضتى‌ لازم‌ بود ، تا هم‌ حقايق‌ دينى‌ را از ميان‌ خرافات‌ و موهومات‌ و احاديث‌ جعلى‌ بيرون‌ كشد و هم‌ در برابر زنديقها و ماديها با نيروى‌ منطق‌ و قدرت‌ استدلال‌ مقاومت‌ كند و آراى‌ سست‌ آنها را محكوم‌ سازد . گفتگوهاى‌ علمى‌ و مناظ‌رات‌ آن‌ حضرت‌ با افراد دهرى‌ و مادى‌ مانند "ابن‌ ابى‌ العوجاء" و "ابو شاكر ديصانى‌" و حتى‌ "ابن‌ مقفع‌" معروف‌ است‌ . به‌ وجود آمدن‌ چنين‌ نهضت‌ علمى‌ در محيط آشفته‌ و تاريك‌ آن‌ عصر ، كار هر كسى‌ نبود ، فقط كسى‌ شايسته‌ اين‌ مقام‌ بزرگ‌ بود كه‌ مأموريت‌ الهى‌ داشته‌ باشد و از جانب‌ خداوند پشتيبانى‌ شود ، تا بتواند به‌ نيروى‌ الهام‌ و پاكى‌ نفس‌ و تقوا وجود خود را به‌ مبدأ غيب‌ ارتباط دهد ، حقايق‌ علمى‌ را از درياى‌ بيكران‌ علم‌ الهى‌ به‌ دست‌ آورد ، و در دسترس‌ استفاده‌ گوهرشناسان‌ حقيقت‌ قرار دهد . تنها وجود گرامى‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) مى‌توانست‌ چنين‌ مقامى‌ داشته‌ باشد ، تنها امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) بود كه‌ با كناره‌گيرى‌ از سياست‌ و جنجالهاى‌ سياسى‌ از آغاز امامت‌ در نشر معارف‌ اسلام‌ و گسترش‌ قوانين‌ و احاديث‌ راستين‌ دين‌ مبين‌ و تبليغ‌ احكام‌ و تعليم‌ و تربيت‌ مسلمانان‌ كمر همت‌ بر ميان‌ بست‌ . زمان‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) در حقيقت‌ عصر طلايى‌ دانش‌ و ترويج‌ احكام‌ و تربيت‌ شاگردانى‌ بود كه‌ هر يك‌ مشعل‌ نورانى‌ علم‌ را به‌ گوشه‌ و كنار بردند و در "خودشناسى‌" و "خداشناسى‌" مانند استاد بزرگ‌ و امام‌ بزرگوار خود در هدايت‌ مردم‌ كوشيدند . در همين‌ دوران‌ درخشان‌ - در برابر فلسفه‌ يونان‌ - كلام‌ و حكمت‌ اسلامى‌ رشد كرد و فلاسفه‌ و حكماى‌ بزرگى‌ در اسلام‌ پرورش‌ يافتند . همزمان‌ با نهضت‌ علمى‌ و پيشرفت‌ دانش‌ بوسيله‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) در مدينه‌ ، منصور خليفه‌ عباسى‌ كه‌ از راه‌ كينه‌ و حسد ، به‌ فكر ايجاد مكتب‌ ديگرى‌ افتاد كه‌ هم‌ بتواند در برابر مكتب‌ جعفرى‌ استقلال‌ علمى‌ داشته‌ باشد و هم‌ مردم‌ را سرگرم‌ نمايد و از خوشه‌چينى‌ از محضر امام‌ ( ع‌ ) بازدارد . بدين‌ جهت‌ منصور مدرسه‌اى‌ در محله‌ "كرخ‌" بغداد تأسيس‌ نمود . منصور در اين‌ مدرسه‌ از وجود ابو حنيفه‌ در مسائل‌ فقهى‌ استفاده‌ نمود و كتب‌ علمى‌ و فلسفى‌ را هم‌ دستور داد از هند و يونان‌ آوردند و ترجمه‌ نمودند ، و نيز مالك‌ را - كه‌ رئيس‌ فرقه‌ مالكى‌ است‌ - بر مسند فقه‌ نشاند ، ولى‌ اين‌ مكتبها نتوانستند وظ‌يفه‌ ارشاد خود را چنانكه‌ بايد انجام‌ دهند . امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) مسائل‌ فقهى‌ و علمى‌ و كلامى‌ را كه‌ پراكنده‌ بود ، به‌ صورت‌ منظم‌ درآورد ، و در هر رشته‌ از علوم‌ و فنون‌ شاگردان‌ زيادى‌ تربيت‌ فرمود كه‌ باعث‌ گسترش‌ معارف‌ اسلامى‌ در جهان‌ گرديد . دانش‌گسترى‌ امام‌ ( ع‌ ) در رشته‌هاى‌ مختلف‌ فقه‌ ، فلسفه‌ و كلام‌ ، علوم‌ طبيعى‌ و ... آغاز شد . فقه‌ جعفرى‌ همان‌ فقه‌ محمدى‌ يا دستورهاى‌ دينى‌ است‌ كه‌ از سوى‌ خدا به‌ پيغمبر بزرگوارش‌ از طريق‌ قرآن‌ و وحى‌ رسيده‌ است‌ . بر خلاف‌ ساير فرقه‌ها كه‌ بر مبناى‌ عقيده‌ و رأى‌ و نظر خود مطالبى‌ را كم‌ يا زياد مى‌كردند ، فقه‌ جعفرى‌ توضيح‌ و بيان‌ همان‌ اصول‌ و فروعى‌ بود كه‌ در مكتب‌ اسلام‌ از آغاز مطرح‌ بوده‌ است‌ . ابو حنيفه‌ رئيس‌ فرقه‌ حنفى‌ درباره‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) گفت‌ : من‌ فقيه‌تر از جعفرالصادق‌ كسى‌ را نديده‌ام‌ و نمى‌شناسم‌ . فتواى‌ بزرگترين‌ فقيه‌ جهان‌ تسنن‌ شيخ‌ محمد شلتوت‌ رئيس‌ دانشگاه‌ الازهر مصر كه‌ با كمال‌ صراحت‌ عمل‌ به‌ فقه‌ جعفرى‌ را مانند مذاهب‌ ديگر اهل‌ سنت‌ جايز دانست‌ - در روزگار ما - خود اعترافى‌ است‌ بر استوارى‌ فقه‌ جعفرى‌ و حتى‌ برترى‌ آن‌ بر مذاهب‌ ديگر . و اينها نتيجه‌ كار و عمل‌ آن‌ روز امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . در رشته‌ فلسفه‌ و حكمت‌ حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) هميشه‌ با اصحاب‌ و حتى‌ كسانى‌ كه‌ از دين‌ و اعتقاد به‌ خدا دور بودند مناظ‌راتى‌ داشته‌ است‌ . نمونه‌اى‌ از بيانات‌ امام‌ ( ع‌ ) كه‌ در اثبات‌ وجود خداوند حكيم‌ است‌ ، به‌ يكى‌ از شاگردان‌ واصحاب‌ خود به‌ نام‌ "مفضل‌ بن‌ عمر" فرمود كه‌ در كتابى‌ به‌ نام‌ "توحيد مفضل‌" هم‌ اكنون‌ در دست‌ است‌ . مناظ‌رات‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) با طبيب‌ هندى‌ كه‌ موضوع‌ كتاب‌ "اهليلجه‌" است‌ نيز نكات‌ حكمت‌آموز بسيارى‌ دارد كه‌ گوشه‌اى‌ از درياى‌ بيكران‌ علم‌ امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) است‌ . براى‌ شناسايى‌ استاد معمولا دو راه‌ داريم‌ ، يكى‌ شناختن‌ آثار و كلمات‌ او ، دوم‌ شناختن‌ شاگردان‌ و تربيت‌شدگان‌ مكتبش‌ . كلمات‌ و آثار و احاديث‌ زيادى‌ از حضرت‌ صادق‌ ( ع‌ ) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ ما حتى‌ قطره‌اى‌ از دريا را نمى‌توانيم‌ به‌ دست‌ دهيم‌ مگر "نمى‌ از يمى‌" . اما شاگردان‌ آن‌ حضرت‌ هم‌ بيش‌ از چهار هزار بوده‌اند ، يكى‌ از آنها "جابر بن‌ حيان‌" است‌ . جابر از مردم‌ خراسان‌ بود . پدرش‌ در طوس‌ به‌ داروفروشى‌ مشغول‌ بود كه‌ به‌ وسيله‌ طرفداران‌ بنى‌ اميه‌ به‌ قتل‌ رسيد . جابر بن‌ حيان‌ پس‌ از قتل‌ پدرش‌ به‌ مدينه‌ آمد . ابتدا در نزد امام‌ محمد باقر ( ع‌ ) و سپس‌ در نزد امام‌ صادق‌ ( ع‌ ) شاگردى‌ كرد . جابر يكى‌ از اف...


عمليات مرصاد

....ر كرد كه باعث اوج گيري اختلافات شديد دروني ميان رهبري و باقي مانده اعضاي سازمان شد. به اين ترتيب، منافقين پس از تحمل يك شكست استراتژيك در پشت تنگه پاطاق روز جمعه 7/5/1367 رسماً اعلام كردند كه از شهرهاي اسلام آباد و كرند عقب نشيني كرده اند!      بازتاب و پيامدها اقدام مشترك عراق و منافقين در پيشروي به عمق خاك ايران، بازتاب گسترده اي يافت و حساسيت هاي زيادي را برانگيخت؛ زيرا اين تحركات پس از موافقت ايران با قطعنامه شوراي امنيت، در حالي انجام گرفت كه اراده بين المللي بر پايان جنگ مصمم شده بود؛ ولي اقدام عراق و منافقين عملاً به معناي ادامه جنگ بود.  هاروي موريس از روزنامه اينديپندنت طي تحليلي در مورد اهداف و استراتژي منافقين نوشت:  استراتژي فعلي مجاهدين و عراق، ظاهراً ايجاد يك منطقه آزاد شده در دست مجاهدين است تا از اين طريق، سازمان مخالف رژيم ايران، نقشي در توافق نهايي صلح داشته باشد.  يك نشريه ديگر نيز اقدام منافقين را، به دليل نگراني آنها از سرنوشت خود در صورت موافقت عراق با آتش بس دانست.  پشتيباني عراق از منافقين و پيوستگي آنها در انجام اين عمليات مخالف جمهوري اسلامي مورد بحث محافل خبري قرار گرفت؛ آن چنان كه خبرگزاري رويتر در اين باره به نقل از يك ديپلمات گزارش داد:  تحليل گران معتقدند، اين عمليات نمي توانسته بدون پشتيباني قوي ارتش عراق، به ويژه پوشش آتش توپخانه صورت گرفته باشد.   خبرنگار راديو لندن نيز در اين باره گفت:  كمتر كسي معتقد است كه مجاهدين به تنهايي داراي تجهيزات زرهي، افراد كافي يا حتي نيروي آتش باري باشند كه بتوانند بدون پشتيباني يك ارتش منظم، تا اين اندازه در داخل خاك ايران مقاومت نشان دهند.  روزنامه لوموند حدود يك ماه پيش از عمليات مشترك عراق و منافقين، تصريح كرده بود كه ارتش آزاديبخش ملي ايران به عنوان جزيي لاينفك از آرايش نظامي ارتش عراق است و هر گونه فعاليت نظامي آن، بدون اجازه فرماندهي عالي عراق قابل تصور است. در همين راستا، خبرگزاري رويتر به نقل از ديپلمات ها اعلام كرد، با توجه به گفتگوهاي صلح كه در مقر سازمان ملل در نيويورك ادامه دارد، ديپلمات ها گمان مي كنند كه بغداد از ارتش آزاديبخش ملي براي حفظ فشار نظامي بر تهران استفاده مي كند.  در اين حال، تاثير و پيامدهاي استقرار منافقين در داخل عراق و همكاري آنها با ارتش عراق براي حمله به خاك ايران، مورد توجه تحليل گران قرار گرفت. راديو لندن در تحليلي گفت:  حمله مجاهدين به هر منظوري كه انجام گرفته باشد، در ظاهر، تاثير مطلوبي در داخل ايران نداشته است.   در اين تفسير همچنين تاكيد شده است:  درباره مقاصد عراق براي حمايت از مجاهدين و حملات آنها به داخل ايران، نظريه هاي مختلفي وجود دارد كه قدرت نمايي در مقابل مجاهدان عراقي طرفدار ايران و نيز ايجاد پايگاهي براي نيروهاي مسعود رجوي در داخل ايران، از آن جمله است. به عقيده ناظران، اگر رسيدن به اهداف بالا در نظر بوده، توفيقي حاصل نشده است؛ زيرا شمار زيادي از مجاهدين در اين نبرد كشته شده اند.   مفسر نشريه گاردين لندن نيز نوشت:  طرفداران رجوي قادر نيستند احساس واقعي مردم ايران را درك كنند و نمي دانند كه ايرانيان با هرگونه افراطي گري از جمله از نوع منافقين، بيزارند. بزرگترين اشتباه رجوي، اين بوده است كه تشكيلاتش را كاملاً به دامان صدام انداخته و اكثر منتقدان رجوي مي گويند اين كار خودكشي سياسي است.   ديويد هرست در پايان مقاله خود آورده است: با اين اقدام، روحيه ايران دوباره زنده شد و به جاي اين كه باعث از هم پاشيدگي دروني ايران شود، به تحكيم آن كمك كرد.   تاميز مالي نيز نوشت:  مجاهدين در داخل ايران، از حمايت گسترده اي برخوردار نيستند.  برتري ايران در صحنه نظامي كه موجب عقيم ماندن طرح مشترك عراق و منافقين شده بود، موضع سياسي اين كشور را كه در حال مذاكره با دبيركل سازمان ملل بود، تقويت كرد. بر پايه همين ملاحظه كلي، فرمانده عالي جنگ (آقاي هاشمي رفسنجاني) در خطبه هاي نماز جمعه تهران گفت: اگر عراق به تجاوزات خود ادامه دهد، شاهد پاسخ ما در ميدان جنگ خواهد بود.  آمريكايي ها كه از تحركات عراق و منافقين عليه ايران ناخشنود بودند، همراه با اعضاي داخلي ديگر شوراي امنيت و عربستان سعودي، عراق را تحت فشار قرار داده و از كشورهاي عربي نيز خواستند به عراق در خصوص پيشروي غيرقابل اداره منافقين هشدار دهند. در اين حال، چارلز ردمن ، سخنگوي ...


زندگي امام خميني

....نه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش , فـرا مـى رسيد .امـام خمينـى خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند.   ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود.   برگرفته از بيتوته...


اتمام آسفالت فاز دوم

.... همه و همه دست به دست هم دادند تا اينكار به اتمام برسد  از همه اين عزيزان خصوصا اهالي محترم كه در اين مدت مارا تحمل كردند صميمانه تشكر مي كنيم...


زندگینامه حضرت ام البنین(سلام الله علیها)

....ت زينب(س) سپرخونين حضرت عباس را به عنوان يادگاري به ام البنين نشان داد، وي تا آن راديد چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بي هوش بر زمين افتاد.   مادر چهار شهيد: با شهادت چهار فرزند ام‏البنين عليهاالسلام در کربلا، اين بانوي شکيبا، به افتخار مادر شهيدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهيد بودن، افتخاري ديگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.وقتي خبر شهادت فرزندانش به او رسيد، سرشک اشک از ديده فرو ريخت و با روحيه‏اي قوي در اشعاري گفت: «اي کسي که فرزند رشيدم عباس را ديدي که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علي عليه‏السلام همه شيران بيشه شجاعتند. شنيده‏ام بر سر عباس عمود آهنين زدند، در حالي که دست‏هايش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسي مي‏توانست نزد او آيد و با او بجنگد؟» ام البنين، پاسدار خاطره عاشور: از ويژگي‏هاي بسيار مهم ام البنين، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وي پس از واقعه عاشورا، از مرثيه‏ خواني و نوحه ‏سرايي استفاده کرده تا نداي مظلوميت کربلاييان را به گوش نسل‏ هاي آينده برساند. ايشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس عليه‏السلام ، عبيداللّه‏ که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده‏اي براي بيان وقايع عاشورا بود، به بقيع مي‏رفت و نوحه مي‏خواند  و شور و غوغايي بپا مي کرد . مردم مدينه اطراف او گرد مي آمدند و با او هم ناله مي شدند. حتي مروان بن حکم حاکم وقت مدينه نيز در ميان ايشان بود و گريه مي کردامام باقر(سلام الله عليه)مي فرمايد: آن حضرت به بقيع مي رفت و آن قدر جانسوز مرثيه مي خواند که مروان با آن قساوت قلب گريه مي کرد.   ولايت، کيميايي بي همتا: عالم رجالي، مامقاني در کتاب خود، تنقيح المقال، ولايت فاطمه کلابيه را اين چنين به تصوير مي کشد:فَاِنّ علَقَتها بالحسين(عليه السلام) ليس اِلاّ لاِمامته. «همانا علاقه ام البنين به حسين بن علي(ع)به خاطر امامت حضرت است.»  در جاي ديگر «مامقاني» مي نويسد: «اينکه او به شرط سلامت حسين(ع)، مرگ چهار فرزند خويش را بر خود آسان مي گرفت نشان درجه عالي ايمان او است. من او را از نيکان به حساب مي آورم.»    برکرانه وفا: يکي از نتيجه هاي عاطفه و محبت، حس وفاداري به عزيزان است. و در زندگي ام البنين اين وفاداري در سخنان او پس از شهادت مولاي متقيان علي(عليه السلام) مشهود است.  وفاداري ام البنين به همسر بزرگوار خويش به حدي است که پس از شهادت حضرت علي(عليه السلام) با آنکه جوان بود اما به احترام آن حضرت و براي حفظ حرمت او، تا پايان عمر ازدواج نکرده و همسر ديگري را اختيار نمي کند. با آن که مدّتي نسبتاً طولاني (بيش از بيست سال) پس از آن حضرت زنده بود.  آنگاه که «امامه» يکي از همسران آن حضرت(عليه السلام) توسط «مغيرة بن نوفل»که يکي از مشاهير عرب است خواستگاري مي شود با ام البنين در مورد ازدواج مشورت مي کند، او در جواب مي گويد: «سزاوار نيست پس از علي، ما در خانه ديگري باشيم و با مرد ديگر پيمان همسري بنديم.»  اين سخن ام البنين نه تنها در اَمامه که در ليلي تميميه و اسماء بنت عميس نيز اثر گذاشت و تا پايان عمر هر چهار همسر علي بن ابيطالب(عليه السلام) ازدواج مجدد نکردند...   در آينه هنر: از ديگر صفات والاي ام البنين فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زيبا و جاودانه وي متجلي است.از جمله اشعار جاودانه وي که مورد تجليل و تحسين بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وي پس از شهادت پسرش که پدر فضايل بود مي باشد: لا تدعوني ويک ام البنين       تـذکـريـنـي بـلـيوث العرينکانت بنون لي ادعي بهم        و اليوم اصبحتُ و لا من بنيناربعة مثل نسور الرّبي              قد واصلوا الموت بقطع الوتين «مرا ام البنين نخوانيد که به ياد شيران دلاور مي افکنيدم.  مرا فرزنداني بود که به نام آنها خوانده مي شدم ولي امروز فرزندي ندارم.  چهار فرزند داشتم همچون بازهاي شکاري و همگي به شهادت رسيدند.« مورخان مي نويسند: ام البنين آنچنان جانسوز براي شهادت فرزندان و بويژه براي امام حسين(عليه السلام) نوحه و گريه مي کرد که حتي دشمن اهل بيت، مروان بن حکم، نيز از شنيدن مراثي وي گريه مي کرد. از ديگر اشعار وي در مورد عباس، تنديس بزرگ شجاعت، است که مي گويد: يا من رَاَي العباس کرّ علي جماهير النقد         و وراه من ابـنـاء حيدر کل ليث ذي لبدنبئّت اَنّ ابني اصيب براسه مقطوع يد           ويلي علي شبلي امال براسه ضرب العمدلو کان سيفک في يديک لما دنا منه احد  «اي کسي که عباس را ديدي که بر دشمن حمله مي کرد و فرزندان حيدر پشت سر او بودند.  مي گويند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشيرت را در دست داشتي کسي به تو نزديک نمي شد»   علم و دانايي ام البنين زندگاني ام البنين همواره با بصيرت و نور دانش همراه بوده است و اين ويژگي والا در جاي جاي کتب تاريخي ذکر شده است و ما را با عظمت اين بانوي عالمه و فاضله آشنا مي سازد. علاقه ام البنين به اهل بيت(عليهم السلام) و بصيرت ديني او به امامت به قدري بود که درباره او مي نويسند«براي عظمت و معرفت و بصيرت ام البنين کافي است که او هر گاه بر اميرالمؤمنين وارد مي شد و حسنين مريض بودند با ملاطفت و مهرباني با آنها صحبت مي کرد و از صميم قلب با آنها برخورد مي کرد چونان مادري مهربان و دلسوز» علمِ سرشارِ وي در کلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمايان است. او از محدثات شيعه است و فرزندان خود را با علم و دانايي تربيت کرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبي» بودند اما از دانش مادري هم بي بهره نبودند چنانکه حضرت علي(عليه السلام) در مورد عباس مي فرمايد:اِنّ ولدي العباس زُقّ العلمَ زقّاً. «همانا فرزندم عباس در کودکي علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا مي گيرد از من معارف را فرا گرفت» عروج عرشي و غروب مادر مهتاب: او، بعد از زينب کبري عليهاالسلام دار فاني را وداع گفت، ولي تاريخ‏نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته‏ اند، به طوري که عده‏اي آن را سال 70 هجري قمري بيان کرده‏ اند و عده ديگري تاريخ وفات آن مادر فداکار را، سيزدهم جمادي الثاني سال 64 هجري قمري دانسته ‏اند که نظر دوم از شهرت بيشتري برخوردار است.  او در قبرستان بقيع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن(علیه السلام)، و فاطمه بنت اسد و ديگر چهره هاي درخشان شريعت محمدي(صلي الله عليه و آله) به خاک سپرده شد. اگر چه جسم او در خاک است اما روح بلند او و صفات کريمه و عظيمه وي نام او را به بلنداي آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات اين بانوي فاضله انسانهايي تربيت شده اند که در تاريخ ماندگار خواهد بود.       ام‏ البنين عليهاالسلام ، واسطه فيض الهي آيت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي مي‌فرمود: شخصي در عالم مکاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض کرد: آقا جان! حاجتي دارم و نمي‌دانم براي روا شدن آن به چه کسي متوسل شوم؟ قمر بني‌هاشم فرموده بود: به مادرم ام البنين...  از مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيد محمود حسينى شاهرودى (متوفى 17 شعبان 1394 هجرى قمرى ) نقل است که فرموده بود: من در مشکلات ، صد مرتبه صلوات براى مادر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ، ام البنين عليه السلام ، مى فرستم و حاجت مى گيرم. به تجربه رسيده است که نذر براى ام البنين و اطعام مستمندان به نام حضرت اباالفضل العباس عليه السلام ، براى بر آورده شدن حاجات موثر است.  سخن بزرگان در بيان فضايل ام‏البنين عليهاالسلام عالم جليل‏القدر، زين‏الدين عاملي، شهيد ثاني درباره حضرت ام‏البنين عليهاالسلام مي‏گويد: «ام‏البنين از بانوان با معرفت و پر فضيلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگي خالص و شديد داشت و خود را وقف خدمت به آن‏ها کرده بود. خاندان نبوت نيز براي او جايگاه والايي قائل بودند و به او احترام ويژه مي‏گذاشتد» علي محمد علي دُخَيل، نويسنده معاصر عرب در وصف اين بانوي بزرگوار مي‏نويسد«عظمت اين زن (ام البنين) در آن‏جا آشکار مي‏شود که وقتي خبر شهادت فرزندانش را به او مي‏دهند، به آن توجه نمي‏کند، بلکه از سلامت حضرت امام حسين عليه‏السلام مي‏پرسد؛ گويي امام حسين عليه‏السلام فرزندِ اوست نه آنان» مقرم مى گويد ام البنين عليها السلام از بانوان با فضيلت به شمار مى رفت . وى حق اهل بيت را خوب مى شناخت و در محبت و دوستى با آنان خالص بود و متقابلا خود در ميان آنان جايگاه بلند و مقام ارجمندى داشت . ...


مختصري درباره حضرت زهرا سلام الله

....ر و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.   فاطمه (علیها السلام) و فدک از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریه‌ای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه‌ای حاصلخیز می‌باشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال می‌گردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می‌کوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) می‌فرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را می‌پرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می‌نمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در ساده‌ترین وضع به سر می‌برد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق می‌نمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین می‌نهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم می‌داشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار می‌دادند. (چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمی‌گذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است. فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبه‌ای را در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است. در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن می‌گویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را می‌نماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه (علیها السلام) به نیکی اثبات می‌گردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه (علیها السلام) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث می‌رسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمی‌گذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقی‌اش بازگردانده نشد. باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه (علیها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمی‌ماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد فاطمه (علیها السلام) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید.   بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او  سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود. در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود. در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."   وصیت  در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.   شهادت  سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود. فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابی‌بکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.   تغسیل و تدفین  مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عده‌ای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمی‌کرده‌اند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه می‌نمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت: "سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیبایی‌ام از فراق حبیبه‌ات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته..." امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه می‌باشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.   سخنان فاطمه  از فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پاره‌ای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی می‌توان گوشه‌ای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پاره‌ای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) می‌باشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه (علیها السلام) نقل شده اشاره می‌نماییم: 1-      قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام): "من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته" فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد." 2-   قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام) فی قسم من خطبة الفدکیة: "فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصلة الأرحام منماة للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیة المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترک السرقة ایجاباً للعفة، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه" انما یخشی الله من عباده العلماء." فاطمه زهرا (علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه می‌فرمایند: "پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای جنسی) را انگیزه‌ای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس "از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید." و خدا را در آنچه که شما را بدان امر می‌کند و آنچه که نهی می‌کند فرمان برداری کنید. زیرا "تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند برگرفته از سايت رشد."  ...


احداث پل بتنی

....اهالی بزرگوار از مسیرهای خیابان امام حسین علیه السلام و شهید سلیمی تردد نمایند  از همه اهالی خوب روستا بابت تحمل سختی تردد عذرخواهی میکنیم  دهیاری شهاب الدین ...


مختصري درباره حضرت زهرا (س)

....ده ساخت . وی در روزهايی که پس از مرگ پدر زيست ، پيوسته رنجور ، پژمرده و گريان بود . هرگز رنج جدايی پدر را تحمل نمي کرد و برای همين بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنيد لبخند زد . او مردن را بر زيستنی جدا از پدر ، ترجيح مي داد . سرانجام ، آزردگيها و ناتوانی تا بدان جا کشيد که دختر پيغمبر ( ص ) در بستر افتاد . در مدت بيماری او ، از آن مردان جان بر کف ، از آن مسلمانان آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر او بود ، چند تن او را دلداری دادند و يا به ديدنش رفتند ؟ ظاهرا جز يکی  دو تن از محرومان و ستمديدگان چون بلال و سلمان کسی از اين بانوی گرانقدر غم خواری  نکرد . اما زنان مهاجر بويژه انصار ، که از آزردگی و بيماری فاطمه ( ع ) خبر يافتند ، با مهربانی نزد او گرد آمدند و از او عيادت و دلجويی نمودند . دختر پيامبر ( ص ) در بستر بيماری  نيز ، در پاسخ کسانی که از او احوالپرسی مي کردند ، سخنانی فصيح و بليغ بر زبان مي راند . سخنانی که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانويی داغديده و ستم رسيده مي نمود ، اما بحقيقت اعلام خطری بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و فتنه انگيزی در آينده بيم مي داد . باری ، دخت پيامبر ( ص ) گفتنيها را گفت و بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به " گلشن رضوان " شتافت .  ...


محتصري در باره زندگاني امام سجاد عليه السلام

....مين را رسواتر از مردم كوفه نمود . اما يزيد سر به زير انداخت و آن ضربات كوبنده و بر باد دهنده شخصيت كاذب خود را تحمل كرد , و تنها براى جواب بيتى خواند كه ترجمه آن اين است : ناله و ضجه از داغديدگان رواست و زنان اجير نوحهكننده را مرگ درگذشته آسان است . امام سجاد ( ع ) در دمشق علاوه بر سخنانى كه حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن كريم فرمود و حقيقت را آشكار كرد , حضرت زين العابدين ( ع ) وقتى با يزيد روبرو شد - در حالى كه ازكوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : اى يزيد , به خدا قسم , چه گمان ميبرى اگرپيغمبر خدا ( ص ) ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر كرد كه دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند , و همه اطرافيان از آن سخن گريستند . فرصت بهترى كه در شام به دست امام چهارم آمد , روزى بود كه خطيب رسمى بالاى منبر رفت و در بدگويى على ( ع ) و اولاد طاهرينش و خوبى معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به يزيد گفت : به من هم اجازه ميدهى روى اين چوبهابروم و سخنانى بگويم كه هم خدا را خشنود سازد و هم براى مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نميخواست اجازه دهد , زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود ميترسيد . مردم اصرار كردند . ناچار يزيد قبول كرد . امام چهارم ( ع ) پاى به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت كه دلها از جا كنده شد و اشكها يكباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مردبرخاست . خلاصه بيانات امام ( ع ) چنين بود : اى مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برترى ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست , حلم نزد ماست , جود و كرم نزد ماست , فصاحت وشجاعت نزد ماست , دوستى قلبى مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است كه مردم با ايمان ما را دوست بدارند , و اين كارى است كه دشمنان ما نميتوانند از آن جلوگيرى كنند . سپس فرمود : پيغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست , وصى او على بن ابيطالب از ماست , حمزه سيد الشهداء از ماست , جعفر طيار از ماست , دو سبط اين امت حسن و حسين ( ع ) از ماست , مهدى اين امت و امام زمان از ماست . سپس امام خود را معرفى كرد و كار به جايى رسيد كه خواستند سخن امام را قطع كنند , پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سكوت كرد . تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : اى مؤذن تورا به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد كرد و گفت : آيا اين پيامبرارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويى جد تو است همه ميدانند دروغ ميگويى , واگر بگويى جد ماست , پس چرا فرزندش حسين ( ع ) را كشتى ؟ چرا فرزندانش را كشتى ؟ چرا اموالش را غارت كردى ؟ چرا زنان و بچههايش را اسير كردى ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گريبان چاك زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستى آشوبى به پا شد . اين پيام حماسى عاشورا بود كه به گوش همه ميرسيد . اين نداى حق بود كه به گوش تاريخ ميرسيد . يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتى بعضى ازلشكريان را كه همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرارداد . سرانجام بيمناك شد و از آنان روى پوشيد و سعى كرد كمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال , يزيد بر اثر افشاگريهاى امام ( ع ) و پريشان حالى اوضاع مجبورشد در صدد استمالت و دلجويى حال اسيران برآيد . از امام سجاد ( ع ) پرسيد : آياميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد ( ع ) و زينب كبرى ( ع ) فرمودند : ميل داريم پهلوى قبر جدمان در مدينه باشيم . حركت به مدينه در ماه صفر سال 61 هجرى اهل بيت عصمت با جلال و عزت به سوى مدينه حركت كردند . نعمان بن بشير با پانصد نفر به دستور يزيد كاروان را همراهى كرد . امام سجاد و زينب كبرى و ساير اهل بيت به مدينه نزديك ميشدند . امام سجاد ( ع )محلى در خارج شهر مدينه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند . نعمان بن بشير و همراهانش را اجازه مراجعت داد . امام ( ع ) دستور داد در همان محل خيه هايى برافراشتند . آنگاه به بشير بن جذلم فرمود مرثيهاى بسراى و مردم مدينه را از ورود ما آگاه كن . بشير يكسر به مدينه رفت و در كنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدينه ايستاد و اشعارى سرود كه ترجمه آن چنين است : هان و اينك اين اشكهاى من است كه روان است . آوخ بود در كربلا بگذاشتند , و سرش را بر نيزه شهربه شهر گردانيدند . شهر يكباره از جاى كنده شد . زنان بنى هاشم صدا به ضجه وناله و شيون برداشتند . مردم در خروج از منزلهاى خود و هجوم به سوى خارج شهر بريكديگر سبقت گرفتند . بشير ميگويد : اسب را رها كردم و خود را به عجله به خيمه اهل بيت پيغمبر رساندم . در اين موقع حضرت سجاد ( ع ) از خيمه بيرون آمد و درحالى كه اشكهاى روان خود را با دستمالى پاك ميكرد به مردم اشاره كرد ساكت شوند , و پس از حمد و ثناى الهى لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز كربلا سخن گفت . از جمله فرمود : اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر وآزار ما دستور ميداد , بيش از اين بر ما ستم نميرفت , و حال اينكه به حمايت وحرمت ما سفارش بسيار شده بود . به خدا سوگند به ما رحمت و عنايت فرمايد و ازدشمنان ما انتقام بگيرد . سپس امام سجاد ( ع ) و زينب كبرى ( ع ) و ياران و دلسوختگان عزاى حسينى وارد مدينه شدند . ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقيع رفتند و شكايت مردم جفاپيشه را با چشمانى اشك ريزان بيان نمودند . مدتها درمدينه عزاى حسينى برقرار بود . و امام ( ع ) و زينب كبرى از مصيبت بى نظيركربلا سخن ميگفتند و شهادت هدفدار امام حسين ( ع ) را و پيام او را به مردم تعليم ميدادند و فساد دستگاه حكومت را بر ملا ميكردند تا مردم به عمق مصيبت پى ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را ياد بگيرند . آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسيار حساس و مهم بود : دمشق , كوفه , مكه و مدينه , حرم مقدس رسول الله مركز يادها و خاطره اسلام عزيز و پيامبر گرامى ( ص ) . امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ايفا فرمود , و به دنبال آن بيدارى مردم و قيامها و انقلابات كوچك و بزرگ و نارضايتى عميق مردم آغاز شد . از آن پس تاريخ اسلام شاهد قيامهايى بود كه از رستاخيز حسينى در كربلا مايه ميگرفت , از جمله واقعه حره كه سال بعد اتفاق افتاد , و كارگزاران يزيد دربرابر قيام مردم مدينه كشتارهاى عظيم به راه انداختند . اولاد على ( ع ) هر يك در گوشه و كنار در صدد قيام و انتقام بودند تا سرانجام به قيام ابو مسلم خراسانى و انقراض سلسله ناپاك بنى اميه منتهى شد . مبارزه و انتقاد از رفتار خودخواهانه و غير عادلانه خلفاى بنى اميه و بنى عباس به صورتهاى مختلف در مسلمانان بخصوص در شيعيان على ( ع ) در طول تاريخ ‌زنده شد و شيعه به عنوان عنصر مقاوم و مبارز كه حامل پيام خون و شهادت بود درصحنه تاريخ معرفى گرديد . گرچه شيعيان هميشه زجرها ديده و شكنجهها بر خود همواركردهاند , ولى هميشه اين روحيه انقلابى را حتى تا امروز - پس از چهارده قرن - درخود حفظ كردهاند . امام سجاد ( ع ) گرچه بظاهر در خانه نشست , ولى هميشه پيام شهادت ومبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بيان ميفرمود و با خواص شيعيان خود مانند ابو حمزه ثمالى و ابو خالد كابلى و ... در تماس بود , و در عين حال به امر به معروف و نهى از منكر اشتغال داشت , و شيعيان خاص وى معارف دينى و احكام اسلامى را از آن حضرت ميگرفتند و در ميان شيعيان منتشر ميكردند , واز اين راه ابعاد تشيع توسعه فراوانى يافت . بر اثر اين مبارزات پنهان و آشكار بود كه براى بار دوم امام سجاد را به امر عبد الملك خليفه اموى , با بند وزنجير از مدينه به شام جلب كردند , و بعد از زمانى به مدينه برگرداندند . امام سجاد ( ع ) در مدت 35 سال امامت با روشن بينى خاص خود هر جا لازم بود , براى بيدارى مردم و تهييج آنها عليه ظلم و ستمگرى و گمراهى كوشيد , و درموارد بسيارى به خدمات اجتماعى وسيعى در زمينه حمايت بينوايان و خاندانهاى بى سرپرست پرداخت , و نيز از طريق دعاهايى كه مجموعه آنها در صحيفه سجاديه گردآمده است , به نشر معارف اسلام و تهذيب نفس و اخلاق و بيدارى مردم اقدام نمود . صحيفه سجاديه صحيفه سجاديه كه از ارزندهترين آثار اسلامى است , شامل 57 دعا است كه مشتمل بر دقيقترين مسائل توحيدى و عبادى و اجتماعى و اخلاقى است , و بدان زبورآل محمد ( ص ) نيز ميگويند . يكى از حوادث تاريخ كه دورنمايى از تلأ لؤ شخصيت امام سجاد ( ع ) را به مامينماياند - گرچه سراسر زندگى امام درخشندگى و ...


امام حسين عليه السلام

....اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت . حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15) امام حسين (ع ) در زمان معاويه چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت. امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود. در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت . معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ... قيام حسينى يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد. آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.) امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد. هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دا...


وصیت نامه ی شهدا

....م را یار و یاور باشید. مادر جان من شما را دوست دارم اما بهتر از اینها مکتبم را بیشتر از شما دوست دارم و نمی توانم تحمل کنم که دین من در خطر باشد و من با خیال راحت به زندگی ادامه بدهم و به جبهه و جنگ توجهی نکنم . مادرم صابر باش که خداوند صابران را دوست دارد. خواهر گرامی ام امیدوارم از دیدن جای خالی من ناراحت نشوی زیرا امانتی بودم و باید روزی این امانت از جمع شما می رفت . حجابتان را حفظ کنید که کوبنده تراز خون من است .         شهید:                            علی خلیلی تاریخ تولد:                         1345 تاریخ شهادت:                  31/1/1366 محل شهادت:                         بانه عضویت:                           بسیجی وضعیت تاهل:                       مجرد محل ذفن:               گلزار شهدای روستای شهاب الدین زندگی نامه شهید:  شهید علی خلیلی در ماه مبارک رمضان سال 1345 از خانواده ای مذهبی در روستای شهاب الدین دیده به جهان گشود وی دوران طفولیت را در روستای شهاب الدین و واوسر سپری و در سن هفت سالگی راهی دبستان شهاب الدین و دوره راهنمایی را در مدرسه روستای طوسکلا به پایان رسانید و تحصیلات دبیرستان را در شهر نکا شروع کرد و جهت لبیک به ندای پیامبر گونه امام امت و پاسداری از اسلام و کیان ارزشمند نظام جمهوری اسلامی اول بار در منطقه مریوان با خصم جنگید . بار دوم در منطقه فاو از طریق          جهاد سازندگی و بالاخره با گردان علی ابن ابی طالب (ع) ابتدا در جنوب و سپس در غرب کشور در کربلای 10 شرکت کرد و در منطقه بانه به فیض شهادت نائل آمد. فرازی از وصیت نامه شهید: پیرو روحانیت باشید آنها مارا نجات دادند یک قدم از امام جلو نیفتید که هلاک می شوید و یک قدم هم عقب نیفتید چون غرق می شوید. برادران و خواهرانم از شما تشکر می کنم که من در میان شما انتخاب شدم تا بتوانم به اسلام و قران خدمت کنم . ای برادران که مرا چگونه زیستن آموخته اید و الگو در زندگیم بودید همانطور که من راه دیگر شهدا را ادامه دادم شما هم راه مرا ادامه بدهید تا خون من نخشکد. ای کسانی که در هر گوشه وکنار جامعه هستید اگر می خواهید که کشور ما ، دین ما ، مذهب ما، آئین ما و مرام ما پا برجا باشد با هم اتحاد داشته باشید تا به کمال برسیم  ای برادران و خواهران حجاب را رعایت کنید که حجاب بهتر از خون  ریخته شده هر شهید است. 24/10/65      ...


بازگشت همه به سوی اوست

.... پای اوست. او نیز مادری مهربان بود و با تمام وجود فرزند بزرگوارش را در دامن پاک خویش پروراند. پس از سالها تلاش و تحمل سختی های فراوان جوان رشید خود را برای دفاع از جان و خاک این مرز و بوم به جبهه های نبرد حق علیه باطل فرستاد. دیری نگذشت که فرزندش به خانه برگشت، سربلند و پیروز، اما نمیدانم چرا همه گریان بودند؟ او که به بهترین و والاترین هدفش که شهادت بود رسیده بود. تحمل دوری او می تواند بهترین دلیل برای این مسئله باشد. پس از گذشت سالها ، مادری که دوری فرزندش را با بی قراری تحمل کرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. حال در جوار فرزندش آرمیده و به انتظار خویش پایان داده اس...


برو به صفحه ی

 

 

 

 





نمایش بر اساس آرشیو ماهانه